پاسخ اجمالی:
زندگى بشر یک زندگى اجتماعى است و طبیعی است که در آن اختلاف منافع پیش آید لذا نیازمند قانونی است که از همه جهت کامل باشد و برای وضع چنین قانونی باید قانون گذار شرایط زیر را دارا باشد: 1-تمام اسرار جسم و جان بشر را بداند؛ 2- از گذشته و آینده اطلاع کامل داشته باشد؛ 3- عالم به همه امور باشد؛ 4- قانون او جنبه عملى داشته باشد، نه خیالى؛ 5- مرتکب لغزش و گناه و اشتباهى نشود؛ 6- خودش منافعى در جامعه نداشته باشد. و کسی جز خداوند، این شرایط را دارا نیست؛ لذا قانون الهی کامل ترین قانون است.
پاسخ تفصیلی:
زندگى بشر یک زندگى اجتماعى است، و اصولا خداوند عشق به چنین زندگى را در درون فطرت انسان ها نهاده، تا آنها را از این طریق به اهداف عالى ترى رهنمون کند.
ولى روشن است که زندگى گروهى با تمام برکاتش از پاره اى جهات مشکل آفرین است و سبب تصادم ها، کشمکش ها، و برخورد منافع افراد خواهد بود.
گذشته از این جامعه اى مى تواند مسیر تکامل را بپیماید که وظایف افراد در آن مشخص شده باشد، و مسئولیت هرکس همچون حقوق او در جامعه مشخص شود، و از این جا نیاز به تشریع قوانین اجتماعى و تنظیم حقوق براى افراد جامعه، روشن مى شود.
بنابراین زندگى اجتماعى بدون قانون و نظم صحیح، به مراتب از زندگى فردى بدتر است؛ چرا که منافع اجتماعى در آن تامین نیست در حالى که تضادّهایش وجود دارد. ولى مطلب اینجا است که این قوانین را چه کسى باید تصویب کند؟ بشر یا آفریدگار بشر؟
یک تحلیل کوتاه مى تواند به این سؤال پاسخ دهد واینکه قانون گذار کامل باید شرایط زیر را داشته باشد تا بتواند شایسته ترین قانون را وضع کند:
1- باید قبل از هر چیز یک انسان شناس کامل باشد و تمام اسرار جسم و جان بشر و عواطف، غرائز، امیال، هوس ها، آرزوها، فطریات و ادراکات عقلى او را بداند، و نیز به تمام اصولى که حاکم بر روابط انسان ها با یکدیگر است احاطه داشته باشد، تا بتواند قوانینى هماهنگ با تمام آن ها وضع کند.
2- باید از گذشته و آینده، تا زمان هاى دور، اطلاع کامل داشته باشد، تا ریشه مسائل پیچیده امروز را در گذشته ببیند، و آثار قوانین امروز را در آینده زندگى بشر نیز ارزیابى کند؛ چرا که حل مشکلات امروز بدون آگاهى از ریشه هاى آن در دیروز ممکن نیست؛ همان گونه که مفید بودن یک قانون در امروز بدون توجّه به واکنش هاى آن در فردا کافى به نظر نمى رسد (دقّت کنید).
3- قانون گذار شایسته، باید داراى علم کامل باشد تا بتواند با قوانین خود تمام استعدادها و شایستگى هایى را که در فرد فرد انسان ها و اجتماع نهفته است به مرحله بروز برساند، و آنچه بالامکان و بالقوّه در نهاد آدمى وجود دارد به آن جنبه فعلیّت بخشد، و با حدّاقل ضایعات ـ که به طور طبیعى درزندگى دسته جمعى وجوددارد، حدّاکثر بهره را به جامعه برساند.
4- قوانین باید جنبه عملى داشته باشد نه خیالى، و از ضمانت اجراى کافى برخوردار باشد نه بدون پشتوانه، وهمچنین درک آن براى همگان ممکن باشد نه اینکه پیچیده و دور از فهم و درک افرادباشد.
5- قانون گذار حقیقى کسى است که مرتکب لغزش و گناه و خطا و اشتباهى نشود، و از این گذشته نسبت به افرادى که مى خواهد قانون براى آنان وضع کند مهربان و دل سوز، و در عین حال قوىّ الاراده باشد، و از هیچ قدرتى نهراسد.
6- قانون گذار شایسته کسى است که خودش منافعى در آن جامعه نداشته باشد; چرا که منافع شخصى و خصوصى به هر حال فکر قانون گذار را به سوى خود مى کشاند؛ زیرا اگر بتواند از تأثیرات آگاهانه آن خود را بر کنار کند از آثار ناخودآگاه آن ممکن نیست برکنار باشد، و اتفاقاً مهم ترین مشکل دنیاى امروز که سبب درگیرى هاى خونین و کشمکش هاى ظالمانه شده، همین قوانینى است که از سوى به اصطلاح متفکران هر جامعه وضع مى شود، و هر کدام منافع خویش، یا گروه و کشور خویش را در نظر مى گیرند، و مسلّماً این خود خواهى ها و تنگ نظرى ها نتیجه اى جز تشدید تضادها و درگیرى ها نخواهد داشت.
آیا این جهات شش گانه که در بالا گفته شد در کسى جز ذات پاک خدا پیدا مى شود؟
کسى که خالق بشر است و از تمام اسرار وجود او آگاه است، کسى که علم او گذشته و آینده را تا میلیاردها سال در بر مى گیرد، و از ریشه ها و اسرار هر چیز و بازتاب ها و نتایج هر موضوع آگاه است. کسى که خطا و لغزش و اشتباه در ذات پاکش راه ندارد، و بالاخره کسى که نیاز به چیزى و کسى ندارد تا بخواهد منافع خویش را تأمین کند.
از اینجا نتیجه مى گیریم که هر قانونى غیر از قانون خدا ناقص و بى فرجام است، و هر حکمى غیر از حکم الهى غیر قابل اعتماد و بى سرانجام است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.