پاسخ اجمالی:
در قرآن سخن از ايمان و تسليم مطلق در برابر حكم خداوند و پيامبر(ص) و پیروی از صراط مستقیم است. صراط مستقيم همان حكم و فرمان الهى است و غير آن، راههاى نادرستى است كه مردم را از صراط مستقيم خدا دور مى كند. دين به معنى واقعى آن، شامل تمام شئون زندگى بشر است و چون اسلام خاتم اديان است، تمام آنچه مورد نياز انسان از نظر قوانين است در اسلام پيش بينى شده و لذا زمينه اى براى قانون گذارى ديگرى باقى نمى ماند؛ البته بخشى از اين قوانين جزيى و بخشى كلّى است و وظيفه علماى دين و قانون گذاران اسلامى تطبيق كليّات بر مصاديق است.
پاسخ تفصیلی:
آيه 51 سوره نور سخن از ايمان و تسليم مطلق در برابر حكم خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) به ميان آورده و مى گويد: (سخن مؤمنان، هنگامى که به سوى خدا و پیامبرش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند، تنها [و در هر حال] این است که مى گویند شنیدیم و اطاعت کردیم و اینها همان رستگاران [واقعى] هستند)؛ «انَّماكانَ قَولَ المُؤمِنينَ اِذا دُعُوا اِلَى اللّهِ وَ رَسوُلِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُم اَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا و اَطَعْنا و اُولـئكَ هُمُ المُفلِحُونَ».(1)
از شأن نزولى كه در بعضى از تفاسير براى آيات بعد از آن آمده است ـ كه جمعى از منافقان هنگامى كه وضع خود را متزلزل ديدند خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيدند و سوگند ياد كردند كه ما تسليم فرمان تو ايم ـ روشن مى شود كه منظور از آيه فوق كه سخن از نقطه مقابل اين گروه يعنى مؤمنان مى گويد تسليم مطلق در مقابل قوانين خداست، و هر قانونى را غير آن از درجه اعتبار ساقط مى كند، و اگر منظور تنها مسأله قضاوت و داورى باشد باز دلالت بر مقصود ما دارد؛ زيرا مسأله داورى نيز بر اساس قانون صورت مى گيرد؛ بنابراين تسليم بودن در برابر قضاوت خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) به معنى تسليم بودن در مقابل قانون الهى است؛ و لذا هميشه قضات هنگام صدور احكام خود، استناد به يك يا چند ماده قانون مى كنند و بر اساس آنها حكم صادر مى كنند، بنابراین مؤمنان بايد تنها به موارد قوانين الهى استناد جويند.
همچنين آيه 153 سوره انعام در مورد ترك شرك، نيكى كردن به پدر و مادر، ترك فرزندكشى و به طور كلّى ريختن خون بى گناهان، و اعمال زشت ديگر مى فرمايد: (این راه مستقیم من است؛ از آن پیروى کنید؛ و از راههاى پراکنده [و انحرافى] پیروى نکنید، که شما را از راه او، دور مى سازد؛ این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى کند، تا پرهیزگارى پیشه کنید)؛ «وَ اِنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».(2)
از اين تعبير به خوبى روشن مى شود كه «صراط مستقيم» همان حكم و قانون و فرمان الهى است، و هر آنچه غير از آن است، راههاى كج و معوج و نادرستى است كه مردم را از صراط مستقيم خداوند دور مى سازد و نيز از اين تعبير استفاده مى شود كه پيمودن راه هاى ديگر، مايه تفرقه و پراكندگى و اختلاف است. دليل آن هم روشن است؛ زيرا نظر انسان ها حتّى دانشمندان بزرگ در تشخيص مصالح و مفاسد كارها با هم تفاوت بسيار دارند، هر گاه قانون گذارى به دست انسان ها سپرده شود دائماً اختلاف و پراكندگى بر جوامع انسانى حاكم خواهد بود.
ابن مسعود در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه: «پيامبر خط مستقيمى كشيد؛ سپس فرمود: اين راه صحيح است، سپس از طرف راست و چپ آن، خطوط مختلفى كشيد و فرمود: اينها راه ها[متفرّق] است، در كنار هر يك از آنها شيطانى نشسته كه افراد را به سوى آن مى كشد!».(3) علاوه بر اين در آيه 3 سوره مائده گرچه مستقيماً سخنى از مسأله انحصار قانون گذارى به خداوند به ميان نيامده ولى تعبيرى دارد كه از آن به خوبى استفاده مى شود موردى براى قانون گذارى غير خدا وجود ندارد؛ مى فرمايد: (امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين[جاويدان] شما پذيرفتم)؛ «اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الاِسْلامَ ديناً».(4) در واقع «دين» به معنى واقعى آن شامل تمام شئون زندگى بشر مى شود، و با توجّه به اينكه اسلام خاتم اديان است و تا پايان جهان برقرار خواهد بود، مفهوم آيه اين است كه تمام آنچه مورد نياز انسان ها از نظر قوانين تا پايان جهان است در اسلام پيش بينى شده، و بنابراين زمينه اى براى قانون گذارى ديگرى باقى نمى ماند. البته بخشى از اين قوانين خاص و جزيى، و بخشى عام و كلّى است؛ وظيفه علماى دين و قانون گذاران اسلامى آن است كه آن كليّات را بر مصاديق آن تطبيق كنند و مقرّرات مورد نياز را از آنها استنباط و استخراج نمايند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.