پاسخ اجمالی:
شان نزولهاى آین آیات، مربوط به كارهاى منافقان پس از جنگ تبوك است. ازجمله: 1- منافقان توطئه کردند که پس از مراجعت پیامبر(ص) از تبوک در یکى از گردنه ها شتر پیامبر(ص) را رم دهند. خدا پیامبر(ص) را از این نقشه آگاه ساخت. 2- منافقان هنگامى که موضع پیامبر(ص) را در برابر دشمن در تبوک مشاهده کردند، از روى تمسخر گفتند: این مرد گمان مى کند، قصرهاى شام و دژهاى شامیان را تسخیر خواهد کرد. خدا پیامبر را از این واقعه آگاه ساخت. آنها عذر آورده و گفتند: ما قصد و غرضى نداشتیم.
پاسخ تفصیلی:
در آیات (64 ـ 66) سوره «توبه» می خوانیم: «یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ * وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ * لاتَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَة مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ»؛ (منافقان از آن بیم دارند که سوره اى بر ضدّ آنان نازل گردد، و آنها را از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزاء کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید آشکار مى سازد»! * و اگر از آنها بپرسى: [«چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»]، مى گویند: «ما بازى و شوخى مى کردیم»! بگو: «آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مى کردید»؟! * [بگو:] عذرخواهى نکنید [که بیهوده است؛ چرا که] شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید. اگر گروهى از شما را [به خاطر توبه] مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگرى را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند).
شأن نزول:
براى آیات فوق، شأن نزول هاى متعددى نقل شده، که همه مربوط به کارهاى منافقان، پس از جنگ «تبوک» است.
از جمله این که: گروهى از منافقان در یک جلسه سرّى، براى قتل پیامبر(صلى الله علیه وآله) توطئه کردند که پس از مراجعت از جنگ «تبوک»، در یکى از گردنه هاى سر راه، به صورت ناشناس کمین کرده شتر پیامبر(صلى الله علیه وآله) را رم دهند و بدین گونه حضرت را به قتل برسانند.
خداوند پیامبرش را از این نقشه آگاه ساخت، و او دستور داد: جمعى از مسلمانان مراقب باشند و آنها را متفرق سازند.
زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آن «عقبه» (گردنه) رسید، «عمّار»، مهار مرکب پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در دست داشت، و «حذیفه» از پشت سر آن را مى راند، در این هنگام، گروه منافقان، که صورت هاى خود را پوشانده بودند فرا رسیدند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «حذیفه» فرمود: به صورت مرکب هاى آنها بزن، و آنها را دور کن، «حذیفه» چنین کرد.
هنگامى که، پیامبر(صلى الله علیه وآله) بدون خطر از «عقبه» گذشت، به «حذیفه» فرمود: آنها را نشناختى؟
عرض کرد: نه، هیچ یک از آنها را نشناختم.
پس از آن، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نام همه آنها را براى او برشمرد.
«حذیفه» عرض کرد: حال که چنین است؛ چرا گروهى را نمى فرستى آنها را به قتل برسانند؟
فرمود: «دوست ندارم عرب بگوید: هنگامى که «محمّد» به وسیله یارانش پیروز شد، به کشتن آنها پرداخت»!(1)
این شأن نزول از امام باقر(علیه السلام) نقل شده، و در کتب متعددى از حدیث و تفاسیر نیز آمده است.
در شأن نزول دیگرى مى خوانیم: گروهى از منافقان، هنگامى که موضع پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را در برابر دشمن در «تبوک» مشاهده کردند، از روى تمسخر گفتند: این مرد گمان مى کند، قصرهاى «شام» و دژهاى نیرومند «شامیان» را تسخیر خواهد کرد، چنین چیزى محال است، محال.
خداوند، پیامبر خود را از این واقعه آگاه ساخت، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد راه را بر این گروه ببندند، سپس آنها را صدا زده ملامت کرد، و فرمود: شما چنین و چنان گفتید، آنها عذر آوردند که ما قصد و غرضى نداشتیم، مزاح و شوخى مى کردیم، و بر این موضوع سوگند یاد کردند!(2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.