پاسخ اجمالی:
جمعى از قریش از کنار مجلس پیامبر(ص) گذشتند در حالیکه گروهی از مسلمانان کم بضاعت و کارگر، در خدمت پیامبر(ص) بودند. آنها گفتند: خداوند از میان ما اینها را انتخاب کرده؟! آنها را از طرف خود دور کن شاید ما به تو نزدیک شویم و از تو پیروى کنیم. آیات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
پاسخ تفصیلی:
در آیات (52 ـ 53) سوره «انعام» می خوانیم: «وَ لا تَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْء وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْء فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظّالِمینَ * وَ کَذلِکَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْض لِیَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا أَ لَیْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشّاکِرینَ»؛ (و کسانى را که صبح و شام خدا را مى خوانند و جز ذات پاک او نظرى ندارند از خود دور مکن! نه چیزى از حساب آنها بر توست، و نه چیزى از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد کنى از ستمگران خواهى بود! * و این چنین بعضى از آنها را با بعض دیگر آزمودیم؛ تا بگویند: آیا اینها هستند که خداوند از میان ما [برگزیده، و] بر آنها منت گذارده [و نعمت ایمان بخشیده] است؟! آیا خداوند شاکران را بهتر نمى شناسد؟)!
شأن نزول:
در شأن نزول آیات فوق روایات متعددى نقل شده که با هم شباهت زیاد دارند از جمله:
در «تفسیر درّ المنثور» چنین نقل شده: جمعى از قریش از کنار مجلس پیامبر(صلى الله علیه وآله) گذشتند در حالى که «صهیب»، «عمار»، «بلال»، «خباب» و امثال آنها از مسلمانان کم بضاعت و کارگر، در خدمت پیامبر بودند.
آنها از مشاهده این صحنه تعجب کردند (و از آنجا که شخصیت را در مال و ثروت و مقام مى دانستند، نتوانستند عظمت مقام روحى این مردان بزرگ و نقش سازنده آنها را در ایجاد مجتمع بزرگ اسلامى و انسانى آینده درک کنند) گفتند:
اى محمّد(صلى الله علیه وآله) آیا به همین افراد از میان جمعیت قناعت کرده اى؟!
اینها هستند که خداوند از میان ما انتخاب کرده؟!
ما پیرو اینها بوده باشیم؟!
هر چه زودتر آنها را از طرف خود دور کن! شاید ما به تو نزدیک شویم و از تو پیروى کنیم.
آیات فوق نازل شد و این پیشنهاد را به شدت ردّ کرد.(1)
بعضى از مفسران اهل تسنن مانند نویسنده «المنار» حدیثى شبیه به این حدیث نقل کرده و سپس اضافه مى کند: «عمر بن خطاب» در آنجا حاضر بود، به پیامبر پیشنهاد کرد: چه مانعى دارد که پیشنهاد آنها را بپذیریم؟ و ببینیم اینها چه مى کنند، آیات فوق پیشنهاد او را نیز ردّ کرد.(2)
اشتباه نشود! ذکر شأن نزول براى بعضى از آیات این سوره، منافاتى با این ندارد که تمام سوره یک جا نازل شده باشد؛ زیرا همان طور که سابقاً اشاره کردیم ممکن است حوادث گوناگونى قبل از نزول سوره در فواصل مختلفى روى داده باشد و این سوره ناظر به آن حوادث بوده باشد.
ذکر این نکته در اینجا لازم به نظر مى رسد که در پاره اى از روایات نقل شده: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیشنهاد آنها را نپذیرفت، از او خواستند: میان اشراف قریش و فقراى یارانش تناوب قائل شود، یعنى روزى را براى اینها و روزى را براى آنها قرار دهد، تا با هم در یک جلسه ننشینند، پیامبر این پیشنهاد را پذیرفت [تا] شاید وسیله اى براى ایمان آوردن آنها شود.
آنها گفتند: باید این مطلب به عنوان یک قرارداد نوشته شود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) على(علیه السلام) را مأمور نوشتن قرار داد کرد، ولى آیه فوق نازل شد و از این کار نهى کرد.(3)
اما این روایت، علاوه بر این که با روح تعلیمات اسلام سازگار نیست و در هیچ مورد در مقابل این گونه تبعیض ها انعطافى نشان نداده، بلکه در همه جا سخن از وحدت جامعه اسلامى است، با آیه قبل که مى فرمود: «إِنْ أَتـَّبِـعُ إِلاّ ما یُوحى»؛ (من همواره پیرو وحى الهى هستم)، سازگار نیست. چگونه مى توان باور کرد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بدون انتظار وحى تسلیم چنین پیشنهادى شده باشد؟!
به علاوه، جمله «وَ لاتَطْرُدِ» که در آغاز آیه مورد بحث مى خوانیم، نشان مى دهد: آنها پیشنهاد طرد مطلق آن دسته از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را داشته اند نه پیشنهاد تناوب؛ زیرا تناوب با طرد فرق بسیار دارد و این نشان مى دهد که شأن نزول همان است که در آغاز آوردیم.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.