پاسخ اجمالی:
ابوذرمی گوید پیامبر(ص) فرمود:على(ع) پیشواى نیکان و کشنده کافران است... سپس ادامه داد: روزى سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، على(ع) که در حال رکوع بود انگشترى خود را به سائل داد. پیامبر(ص) که شاهد این قضیه بود فرمود: خدایا از خاندانم على(ع) را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوى و محکم گردد. هنوز دعاى پیامبر(ص) پایان نیافته بود که آیه نازل شد.
پاسخ تفصیلی:
در آیات (55 ـ 56) سوره «مائده» می خوانیم: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ * وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»؛ (سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را بر پا مى دارند، و در حال رکوع زکات مى دهند.
و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، [پیروزند؛ زیرا] حزب و جمعیتِ خدا پیروز است).
شأن نزول:
در «تفسیر مجمع البیان» و کتب دیگر از «عبداللّه بن عباس» چنین نقل شده: روزى در کنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پیامبر(صلى الله علیه وآله) حدیث نقل مى کرد، ناگهان مردى که عِمامه اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمده و هر مرتبه که «ابن عباس» از پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) حدیث نقل مى کرد، او نیز با جمله «قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله)» حدیث دیگرى را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى نمود.
«ابن عباس» او را قسم داد تا خود را معرفى کند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر کس مرا نمى شناسد، بداند من «ابوذر غِفارى» هستم، با این گوش هاى خودم از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم ـ و اگر دروغ بگویم هر دو گوشم کَر باد ـ و با این چشمان خود این جریان را دیدم ـ و اگر دروغ بگویم هر دو کور باد ـ که پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود:
«عَلِىٌّ قائِدُ الْبَرَرَةِ وَ قاتِلُ الْکَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ»؛ (على(علیه السلام) پیشواى نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یارى کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یارى او برخواهد داشت).
سپس «ابوذر» اضافه کرد: اى مردم! روزى از روزها با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مسجد نماز مى خواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى به او چیزى نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرده، گفت:
خدایا تو شاهد باش! من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم، ولى کسى جواب مساعد به من نداد.
در همین حال على(علیه السلام) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشترى را از دست آن حضرت بیرون آورد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) که در حال نماز بود، این جریان را مشاهده کرد، هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرده، چنین عرض کرد:
«خداوندا! برادرم موسى(علیه السلام) از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى، کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشائى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى(علیه السلام) درخواست کرد، هارون که برادرش بود را وزیر و یاورش قرار دهى و به وسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى!
خداوندا! من محمّد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن، کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على(علیه السلام) را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوى و محکم گردد».
«ابوذر» مى گوید: هنوز دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفت: «بخوان».
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: چه بخوانم؟
گفت: بخوان: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِیْنَ آمَنُوا...».(1)
البته این شأن نزول از طرق مختلف (چنان که خواهد آمد) نقل شده که گاهى در جزئیات و خصوصیات مطلب با هم تفاوت هائى دارند، ولى اساس و عصاره همه یکى است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.