پاسخ اجمالی:
ابوجهل در سخنی به ولید بن مغیره گفت: اى وليد ما او(محمد) را در كودكى و جوانى صادق امين مىناميديم، چگونه بعد از تمام عقل و كمال رشد او را كذاب و خائن بناميم؟ لذا با وجود علم به راستگویی پیامبر(ص) برای اینکه نگویند: از ترس تسلیم او شده، ایمان نیاورد و این آیه درباره او نازل شد.
پاسخ تفصیلی:
در آیه (23) سوره «جاثیة» می خوانیم: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللّهُ عَلى عِلْم وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ»؛ (آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى [بر این که شایسته هدایت نیست] گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده اى افکنده است؟! چه کسى مى تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکر نمى شوید؟).
شأن نزول:
این سخن را با جمله پرمعنائى که بعضى به صورت شأن نزول نقل کرده اند، و گواه زنده اى بر مقصود ما است، پایان مى دهیم، یکى از مفسران مى گوید: شبى از شب ها «ابوجهل» در حالى که «ولید بن مغیره» با او همراه بود، به طواف خانه کعبه پرداخت،و در ضمن طواف درباره پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) با هم سخن مى گفتند، «ابوجهل» گفت: «وَ اللّهِ اِنِّی لاََعْلَمُ اَنَّهُ صادِقٌ»؛ (به خدا سوگند که من مى دانم او راست مى گوید)!
فوراً «ولید» به او گفت: خاموش باش! تو از کجا این سخن را مى گوئى؟
«ابوجهل» گفت: اى «ولید»! ما او را در کودکى و جوانى «صادق امین» مى نامیدیم، چگونه بعد از تمام عقل و کمال رشد، او را کذاب و خائن بنامیم؟ باز تکرار مى کنم: «مى دانم او راست مى گوید»!
«ولید» گفت: پس چرا او را تصدیق نمى کنى، و ایمان نمى آورى؟
گفت: مى خواهى دختران قریش بنشینند و بگویند: از ترس شکست، تسلیم برادرزاده «ابوطالب» شدم؟!
سوگند، به بت هاى «لات» و «عزى» که هرگز از او پیروى نخواهم کرد!
اینجا بود که آیه: «وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ»؛ (خدا بر گوش و قلب او مهر نهاده) نازل شد.(1)، (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.