پاسخ اجمالی:
حیات نسبت به انسان و دیگر موجودات وقتی گفته می شود که دارای رشد و تغذیه و... باشد. اما حیات در مورد خدا به معنای وسیعش یعنی علم و قدرت بی پایان است. هم چنین قیوم از ماده قیام، به وجودى گفته مى شود که قیام او به ذات او است، و قیام همه موجودات به او مى باشد و تدبیر آنها به دست اوست، لذا قیام به معنی ایستادن درباره خدا که از صفات جسمانی منزه است مفهمی ندارد.
پاسخ تفصیلی:
در تعبیرات معمولى، به موجودی، زنده مى گویند: که داراى نمو، تغذیه، تولید مثل و جذب و دفع و احیاناً داراى حسّ و حرکت باشد، ولى، باید به این نکته توجه داشت که: ممکن است افراد کوته بین، حیات را در مورد خداوند نیز چنین فرض کنند، با این که مى دانیم او هیچ یک از این صفات را ندارد و این همان قیاسى است که بشر را درباره خداشناسى به اشتباه مى اندازد؛ زیرا صفات خدا را با صفات خود مقایسه مى کند.
حیات به معنى وسیع و واقعى کلمه، عبارت است از: «علم» و «قدرت».
بنابراین، وجودى که داراى علم و قدرت بى پایان است، حیات کامل دارد، حیات خداوند مجموعه علم و قدرت اوست و در حقیقت به واسطه علم و قدرت، موجود زنده از غیر زنده تشخیص داده مى شود.
نمو، حرکت، تغذیه و تولید مثل از آثار موجوداتى است که ناقص و محدودند و داراى کمبودهائى هستند که به وسیله تغذیه، تولید مثل و حرکت آن را تأمین مى کنند، اما آن کس که کمبودى ندارد، این امور هم درباره او مطرح نیست.
و اما «قَیُّوم» صیغه مبالغه از ماده «قیام» است، به همین دلیل، به وجودى گفته مى شود که قیام او به ذات او است، و قیام همه موجودات به او مى باشد، و علاوه بر این، قائم به تدبیر امور مخلوقات نیز مى باشد.
روشن است قیام به معنى ایستادن است و در گفتگوهاى روزمره، به هیئت مخصوصى گفته مى شود که مثلاً انسان را به حالت عمودى بر زمین نشان مى دهد، و از آنجا که این معنى درباره خداوند ـ که از جسم و صفات جسمانى منزه است ـ مفهومى ندارد، به معنى انجام کار خلقت و تدبیر و نگهدارى است؛ زیرا هنگامى که انسان مى خواهد کارى را انجام دهد برمى خیزد.
آرى، او است که همه موجودات جهان را آفریده، تدبیر، نگاهدارى و تربیت و پرورش آنها را بر عهده گرفته است و به طور دائم، و بدون هیچگونه وقفه قیام به این امور دارد.
از این بیان، روشن مى شود: «قَیُّوم» در واقع، ریشه و اساس تمام صفات فعل الهى است (منظور از صفات فعل، صفاتى است که رابطه خدا را با موجودات جهان بیان مى کند) مانند آفریدگار، روزى دهنده، زنده کننده، هدایت کننده، و مانند اینها، اوست که روزى مى دهد، اوست که زنده مى کند و اوست که مى میراند و اوست که هدایت مى کند.
بنابراین صفات خالق و رازق و هادى و محیى و ممیت، همه در وصف قَیُّوم جمع اند.
و از اینجا روشن مى شود این که: بعضى مفهوم آن را محدود به قیام به امر خلقت و یا فقط امر روزى دادن و مانند آن دانسته اند، در واقع اشاره به یکى از مصداق هاى قیام کرده اند، در حالى که مفهوم آن گسترده است و همه آنها را شامل مى شود؛ زیرا همان گونه که گفتیم، قَیُّوم به معنى کسى است که قائم به ذات است و دیگران قیام به او دارند و محتاج به اویند.
در حقیقت «حىّ»، تمام صفات الهى مانند علم و قدرت و سمیع و بصیر بودن و مانند آن را شامل مى شود و «قَیُّوم»، نیاز تمام موجودات را به او بازگو مى کند و لذا گفته اند: این دو با هم اسم اعظم الهى است. (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.