معناي بي اعتبار بودن «دنيا»

در روایات اسلامی چگونه بی اعتبار بودن «دنیا» منعکس شده است؟

روایات زیادی درباره بی اعتبار بودن دنیا در کتب حدیثی بیان شده است. به عنوان نمونه در روايتى از حضرت رسول گرامى اسلام(ص) آمده است: «مرا با دنيا چكار! مَثَل من و دنيا همانند راكبى است كه در سايه درختى در روزى تابستانى مى آرمد، و پس از استراحت ترك آن درخت مى كند»....

معناي «وضوي باطني» و نحوه گرفتن آن

«وضوی باطنی» چگونه وضوئي است؟

علماء اخلاق به «وضوى باطنى» نيز قائلند كه همان پاك كردن نفس از رذائل اخلاقى و پاك كردن عقل از افكار هلاك كننده است. اگر در اين وضو غير خدا را ببيند دچار شرك خفي شده و نجس است. سالك بايد مثل شستن دست، دستِ دل را از كثافات پاك كند، مضمضه سالك چشيدن حلاوت ذكر و استنشاقش، تخليه ذهن از كثافات نفسانى است. شستن دست تا مرفق ميانه روى در امور دنيوى و مسح سرش، فدا كردن محبت دنيا به پاي محبت دوست است و آخر هم مس پاست. با گرفتن هر دو وضوء، مصداق روايت «الوضوء على الوضوء نور على نور» مي شود.

مسح پا در سنّت پیامبر(ص)

آیا سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)در وضو، وجوب مسح پا بوده است یا شستن آن؟

در منابع اهل سنّت روایات زیادی در ارتباط با وضو پیامبر(ص) نقل شده که حضرت بر پاهایش مسح می کشیدند حمران گوید: عثمان آب طلبید، وضو گرفت، و گفت: دیدم که پیامبر خدا (ص) همین گونه وضو گرفت، مضمضه و استنشاق کرد و صورت و دستهایش را سه بار شست و سرش و روى پایش را مسح کشید. هم چنین در مسند عبدالله بن زید مازنى است: پیامبر(ص) وضو گرفت، صورت خود را سه بار و دستانش را دو بار شست و سر و پاهایش را دو بار مسح کشید. بر اساس این روایات سنت پیامبر(ص) بر مسح بوده، و نه شستن.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله):

مَنْ حجَّ أوِ اعْتَمَرَ فَلَمْ يَرْفَثْ وَلَمْ يَفسُقْ يَرْجِع کَهَيئَةِ يَوْم وَلَدَتْهُ اُمُّهُ.

کسى که حج يا عمره انجام دهد و در آن گناه و فسقى مرتکب نگردد، برمى گردد، همانند روزى که از مادر متولد شده است.

سنن دارقطنى: 2 / 284