پاسخ اجمالی:
علماء اخلاق به «وضوى باطنى» نيز قائلند كه همان پاك كردن نفس از رذائل اخلاقى و پاك كردن عقل از افكار هلاك كننده است. اگر در اين وضو غير خدا را ببيند دچار شرك خفي شده و نجس است. سالك بايد مثل شستن دست، دستِ دل را از كثافات پاك كند، مضمضه سالك چشيدن حلاوت ذكر و استنشاقش، تخليه ذهن از كثافات نفسانى است. شستن دست تا مرفق ميانه روى در امور دنيوى و مسح سرش، فدا كردن محبت دنيا به پاي محبت دوست است و آخر هم مس پاست. با گرفتن هر دو وضوء، مصداق روايت «الوضوء على الوضوء نور على نور» مي شود.
پاسخ تفصیلی:
علماء اخلاق قائل به وضوى باطنى همسو با وضوى ظاهري اند. وضوء در نزد اهل حقيقت كه از آن به طور مطلق تعبير به طهارت شده، عبارتست از طهارت سِرّ (و باطن) از مشاهده غير مطلقاً؛ يعنى به غير از رضاى حق به چيزى نينديشد، نيّت در اين وضو اين است كه سالك در باطن و سِرّش قصد كند، كه: براى ابد غير او نبيند و به غير او مثل امور دنيوى توجه نكند، زيرا متوجه به غير او مشرك به شرك خفى است، و مشرك در لسان قرآن نجس است؛ «اِنَّمَا المُشْرِكُونَ نَجَسٌ»(1) طهارت بدون اين نيّت محقق نخواهد شد، و توحيد حقيقى بدون اين طهارت حاصل نخواهد گشت، بلكه عمل بدون اين نيّت، راه به وادى شرك خواهد برد.
سپس دست دل را از كثافات پاك كن كه قبل از وضوء دست شويند، سپس مضمضه(2) است؛ يعنى چشيدن حلاوت ذكر، و به دنبال آن استنشاق(3) است كه تخليه ذهن از كثافات نفسانى است. بايد بينى و دهان قلب و روح را از گرفتگى و كثافات تطهير كرد، بايد قلب را كه مخرج حروف و كلمات است تطهير كرد، تا حرف و كلمه اى به جز در راستاى الله خارج نگردد، بايد چنان تطهير كرد كه گويا در قلب فقط مقاطع حروف الله جاى دارد و بس.
سپس صورت و وجه دل را از كدورات نفسانى پاك كن، تا آبروئى نزد محبوب حاصل كنى، وقتى بنا باشد بدن و لباس از نجاسات پاك باشد، آيا قلب سزاوار پاكى نيست؟ و وقتى قشر و پوسته نزديك بدن باشد و قشر و پوسته بعيد يعنى جامد واجب التطهير باشد، قلب و درون تطهيرش اَوْجب خواهد بود. امام على(عليه السلام) مى فرمايد: «چگونه است كه: دينت را به هر رجسى و نجسى مى پسندى، و اما لباس بى ارزش دنيائيت را هميشه پاك نگه مى دارى؟! پس دنيا را بر كنارى زن كه او جيفه است و طالب و مطلوب هر دو نجس».
سپس دست را تا ميان يعنى مِرفَقْ بشوى كه آلت رفق و مدارا است و اشاره به ميانه روى در امور دنيوى است، نه يكباره دست شستن از دنيا كه رهبانيت مردود است، و نه غوطه ور شدن در دنيا و مشتهيات آن كه مغضوب است، دستى كه چنين طاهر شد به گناه و خطا و غفلت فاحش هم نيالايد، كه شرط ميانه روى دورى از اين امور است.
آرى دست شوئى نشانه دست شوئى از دنيا و اجناس آن و از آخرت و نعمت هاى آن است، دست شوئى از دنيا جدائى و مفارقت از حرام دنيا و اكتفاء به ضرورت و دست شوئى از آخرت بريدن طمع از نِعَم اوست، كه عبد حقيقى آن است كه براى رسيدن به محبوب قيام و قعود كند نه براى نعمت هاى او كه از بازرگانى بيش نخواهد بود سپس مسح سر بايد كرد مسح سر حقيقى كه از آن تعبير به عقل يا نفس مى كنند، و بواسطه اين مسح محبت دنيا و مال و جاهش يكسره فداى محبت دوست خواهد شد، و با اين مسح، سر و دِماغِ قلب هميشه با طراوت و همراه با تازگى خواهد بود.
اما مسح پا در وضوى معنوى مورد اختلاف است، بعضى آن را قوه نظريه (مرحله اى كه عقل درك حُسن و قبح مى كند) و عمليه (مرحله اى كه امر به فعل مُحَسَّنات و ترك مُقَبَّحات مى كند) و بعضى قوه شهويه و غضبيه دانند، با اين مسح، مُتَوَضِّى (وضو گيرنده) ملتزم مى شود كه اين دو پا را، در غير مسير محبوب به حركت درنياورد، و با اين مسح از خدا استقامت و لينت و سرعت مى طلبد تا هر چه سريعتر به مقرّ و قرارگاه و مقصد خود رسد، و شايد به همين قوه نظريه و عمليه اشاره باشد. «فَاخْلَع نَعْلَیکَ» در قرآن مجيد در داستان حضرت موسى(عليه السلام) يعنى با پيمودن راه بوسيله اين دو پا ديگر نياز به نعلين و كفش نيست، ديگر وصال حاصل شده، ديگر توجه به غير خدا نيازى نيست كه اگر توجهى به غير او هم بود در راه رسيدن به محبوب بود حال ديگر وقت پرداختن به او است و توجه به غير او شرك است.(4)
پس با وضوى ظاهرى و فقهى تطهير ظاهر مى شود، گرچه مؤثر در تطهير باطنى نيز هست، اگر نگوئيم اصل تشريع طهارت ثلات (وضو، تيمم، غسل) براى تطهير باطنى است چنانكه در ذيل آيه وضوء و تيمم دارند: «مَا يُرِيدُ اللهُ لِيَجعَلَ عَلَيكُم مِن حَرَجٍ وَ لَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُم»(5)؛ (خداوند اراده نكرده كه بر شما حرج قرار دهد، بلكه اراده كرده تا تطهير كند شما را).
و اما وضوى باطنى، چنانكه برخى از عارفان گفته اند: عبارت است از پاك كردن نفس از رذائل اخلاقى و برنامه هاى پست و فرومايه و پاك كردن عقل از افكار هلاك كننده و آنچه باعث گمراهى و گمراه كردن است و نيز عبارت است از پاك كردن سِرّ درون از نظر به اغيار و پاك كردن تمام اعضاء از كارهائى كه عقلاً و شرعاً ناپسند است. با اين هر دو وضوء (ظاهرى و باطنى) مصداق روايت پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) «اَلوُضُوءُ عَلَى الوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُورٍ» تحقق مى يابد، چرا چنين نشود كه صفاى ظاهر و باطن با هم در مى آميزد و به تعبير ديگر نور شرع در وضوى فقهى با نور بصيرت كه نشأت گرفته از وضوى باطنى، يعنى توجه و عمل خالص است، الفت برقرار كرده و سبب ثبات و استقامت سالك در دنيا و آخرت شوند، كه در قرآن آمده: «يُثَبِّتُ اللهُ الَّذِينَ ءَآمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِى الآخِرَةِ».(6)،(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.