مهمترین منابع درباره نزاریان ایران

مهمترین منابع درباره نزاریان ایران کدامند؟

یکى از قدیمیترین منابع موجود درباره نزاریان ایران کتاب تاریخ جهانگشاى جوینى است. وى در کتابخانه قلعه الموت، کتابى به نام تاریخ جیل و دیلم یافته که درباره قلعه الموت بوده است. کتاب دیگرى که در آنجا یافت به نام سرگذشت سیدنا بود که درباره زندگانى حسن صباح و فعالیتهاى اوست، که جوینى تقریباً آنرا در کتاب خود نقل کرده است. کتابى که در قرن اخیر درباره نزاریان نوشته شده، کتاب فرقه اسماعیلیه نوشته هاجسن است که توسط فریدون بدره اى ترجمه شده است.

نزاریه در شام، از دوران الموت تا عصر حاضر

نزاریان شام، از دوران الموت تا کنون چه فراز و نشیبی داشته اند؟

حسن صباح در حدود سالهاى 495 تا 500 هجرى داعیانى به شام فرستاد. در حوالى سال 520 هجرى نزاریان شام قوت گرفتند. مهمترین داعى نزارى شام، راشدالدین سنان نام دارد. با فروپاشى دولت نزاریان در ایران، نزاریان شام ضربات روحى شدیدى را متحمل شدند. بیبرس، رئیس دولت ممالیک مصر به شام حمله کرد و توانست آنها را تحت سلطه خود درآورد. نزاریان شام بعد از دوره ممالیک با امپراطورى عثمانى کنار آمدند. بعد از مقام یافتن امام نزارى در هند، روابط نزاریان شام با امام خود رو به ازدیاد گذاشته و این روابط ادامه دارد.

نزاریه الموت پس از حسن صبّاح

سرگذشت نزاریه الموت پس از حسن صبّاح چه شد؟

بعد از درگذشت حسن صباح، کیا بزرگ امید که مدتى رئیس قلعه لمسر در گیلان بود، به عنوان رئیس دولت نزارى از سوى حسن صباح منصوب شد. وى نیز مدیرى مدبّر بود و توانست راه حسن صباح را ادامه دهد. در زمان وى دژهاى دیگرى به تصرف اسماعیلیان درآمد و فعالیت دعوت در ایران، عراق، شام و حتى گرجستان پیگیرى شد. جنگ ها بین سلجوقیان و نزاریان ادامه داشت و هر از چندگاهى یکى از بزرگان سیاسى، نظامى یا علمى به وسیله نزاریان به قتل مى رسیدند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق عليه السلام :

«اني ما شربت ماء باردا الا و ذکرت الحسين‏»

من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر اين‏که به ياد حسين عليه السلام افتادم.

امالى صدوق، ص 122