پاسخ اجمالی:
هر مکلفی برای اینکه ذمّه اش از احکام الهی فارغ شود، باید ابتدا آن احکام را بشناسد. شناخت این احکام یا از راه «اجتهاد» مقدور است یا «احتیاط» و یا «تقلید». اجتهاد در دین نیازمند احاطه بر منابع دینی و مسلط بودن به علومی متنوع است که فراگیری همه آن برای همه مردم امکان پذیر نیست؛ زیرا موجب صرف زمان بسیار زیادی است و بدیهی است که در چنین وضعیتی توصیه عمومی به اجتهاد موجب معطل شدن سایر امور می شود. گام نهادن در راه احتیاط نیز مستلزم سختی ها و دانش هایی است که کم از سختی های اجتهاد ندارد. بنابراین در فراگیری احکام دین وظیفه عقلایی مردم عادی همچون سایر رشته های علمی رجوع به متخصّص است؛ این حکم عقل و سیره عقلاست.
پاسخ تفصیلی:
در مواجهه با موضوع «تقلید از مراجع و مجتهدین» گاهی ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا چنین رفتاری عقلانی است؟ این سؤال از آن رو ممکن است مطرح گردد که آدمی هنگامی که می خواهد تصمیمی را بگیرد یا نیتی را عملی کند، باید از لحاظ عقلی نسبت به آن امور توجیه بوده و وقوف کامل داشته باشد، بدین معنا که منطق بشری حکم می کند تا وقتی درباره موضوعی شناخت کامل و بی واسطه نیافته و توجیه عقلانی نشده باشیم، برای انجام یا ترک آن هیچ گونه واکنشی بروز ندهیم. در امور دینی، اهمیت این منطق و الگوی تفکر دو چندان می شود؛ چون پای سعادت یا شقاوت ابدی در میان است و به همین خاطر عقل آدمی حکم می کند که لازم است همه مکلفین با دلایل یقینی و مطمئن و با فهم عمیق و دقیق و با استدلال های قانع کننده عقلی، وظیفه و تکلیف شرعی خود را تشخیص دهند و به آن عمل نمایند.
پاسخ این سؤال را می توان ذیل دو عنوان کلی توضیح داد:
دلیل عقلی و تقلید
فروع دين و يا احكام عملى به معنای وظايف شرعی ای است که مكلّفين بايد به آن عمل كنند. از آنجا كه هر عملى داراى حكم و دستور خاصّى است، مكلّف بايد به آن احكام آشنا باشد و عملش را مطابق آن به جای بیاورد. مى دانيم كه يافتن احكام عملى و رسيدن به فروعات دينى، نيازمند علوم پيش نياز فراوانى است كه مجتهد با فراگرفتن آنها و دقّت و ممارست فراوان مى تواند به استنباط احكام شرعى بپردازد. بديهى است كه آشنايى به اين علوم و بدست آوردن قدرت استنباط امر ساده اى نيست كه همگان بتوانند از عهده آن برآيند. چرا كه از يك سو همگان توان و انگيزه ورود به اين عرصه را ندارند و از سوى ديگر اگر همگان بخواهند (در صورت توان) به اين امر خطير بپردازند، دیگر امور اجتماعى انسان ها به مخاطره مى افتد. از اين رو، مسأله تقليد از مجتهدان و صاحب نظران دينى مشكل را حل مى كند.
جواز و يا ضرورت تقليد در فروع دين نظر اكثريّت عالمان اماميّه و اهل سنّت است.(1) و جز عده كمى از علما با آن مخالفت نكرده اند. برای مثال غزالى عالم بزرگ اهل سنت در این باره مى نويسد: اجماع داريم كه افراد عامى مكلّف به احكام الهى اند و تكليف كردن همه آنها براى رسيدن به درجه اجتهاد غير ممكن است، چرا كه در اين صورت، حرث و نسل از بين رفته و حرفه ها و صنعت ها تعطيل مى شود. بنابراين، اگر همه مردم به اين امر همت گمارند امور دنيوى جامعه رو به ويرانى مى گذارد. در نتيجه بايد گروه خاصّى به تحصيل علوم دينى بپردازند و باقى مردم چاره اى جز پرسيدن از علما ندارند.(۲) فخر رازی دیگر عالم صاحب نام اهل سنت نیز در کتاب «المحصول» استدلالی مشابه غزالی دارد.(۳) ، (۴)
میرزای قمی به عنوان یکی از علمای بزرگ شیعه نیز برای اثبات ضرورت تقلید می فرماید که: نیل به درجه اجتهاد عملا برای همه مردم مقدور نیست. زیرا اگر همه مردم به اجتهاد روی آورند موجب اختلال نظام زندگی اجتماعی می شود و کارهای مورد نیاز مردم مختل و جامعه از هم می پاشد. لذا عقل آدمی چنین حکم می کند که عده ای مستعد وظیفه تفقه و اجتهاد در دین را به عهده بگیرند و سایر مردم با تقسیم کارهای اجتماعی دیگر امور اجتماعی را به سامان برسانند و مسائل و احکام دینی مورد نیاز خود را از آن عده ای که فقیه و مجتهد شده اند بیاموزند. همان گونه که در سایر امور به متخصّصان همان کارها رجوع می کنند تا تمام نیازهای زندگی اجتماعی تأمین گردد و از اختلال نظام و عسر و حرج شدید جلوگیری شود.(۵)
شیخ محمد حسین اصفهانی نیز چنین بیان نموده است که: «بعد از پذیرفتن مبدا هستی و ارسال انبیاء، عقل اقرار می کند که اطاعت از خدا ضروری است و کیفیت اطاعت احکام الهی مبتنی بر علم به احکام است و این علم یا از طریق شنیدن سخن معصوم و یا به اجتهاد و یا با تقلید. راه اول برای مردم زمان غیبت ممکن نیست، راه دوم برای عموم مردم میسر نیست، پس عقل حکم می کند که باید تقلید کرد یعنی به مجتهد رجوع کرد».(۶)
آیت الله سید حسن بروجردی دیگر چهره صاحب نام تاریخ فقاهت شیعه نیز در این باره می نویسند: اشخاص عامى هنگامى كه بدانند عمل به احكام شرع بر آنها واجب است و آنها بدون وظيفه رها نشده اند و در عين حال قادر به استنباط احكام شرع از ادلّه تفصيلى نباشند و از احتياط كردن نيز عاجز بمانند (بدين جهت كه نه موارد احتياط را مى دانند و نه كيفيّت آن را) عقل آنها حكم قطعى فطرى مى كند كه بايد به كسى مراجعه كنند كه قادر بر استنباط احكام شرع از ادلّه آن است.(۷) ، (۸)
خلاصه اینکه چون هر فرد مسلمان مكلّف به انجام اعمالى است و نياز است كه احكام عملى خويش را بداند، واجبات را بشناسد تا به آنها عمل كند و محرّمات را بداند تا آنها را ترك نمايد و از سوى ديگر، هر شخصى توان و يا انگيزه فراگيرى مجتهدانه احكام را ندارد، بنابراين عقل حكم مى كند كه در چنين صورتى بايد به متخصّصان و مجتهدان دينى مراجعه كرد. همان طور که دیدیم از كلمات فقها نیز استفاده مى شود كه وجوب تقليد بر كسى كه قادر بر اجتهاد و احتياط نيست به مقتضاى دليل عقل است.
سیره عقلا و تقلید
سيره عقلا در همه اعصار و امصار بر اين بوده است كه در همه علوم و فنون مهم به افراد متخصّص و خبره مراجعه مى كردند و اين مسأله در ميان جامعه امرى بديهى و روشن است. چرا كه همگى مى دانند نمى شود انسان در تمام علومى كه در طول حياتش به آن احتياج دارد، معرفت تفصيلى داشته باشد. اصولا یکی از شيوه هاى پذيرفته شده و پسنديده نزد عقلا كه شارع مقدس نيز آن را تأييد كرده رجوع جاهل به عالم در امور تخصصى است. مهم ترين دليل مشروعيت تقليد همين سيره عقلا است. مرحوم خویی در استناد به این دلیل برای جواز تقلید می فرماید: «بنای عقلا، در هر کار و صنعت، بلکه در تمام امور دنیوی و اخروی این است که جاهل به عالم رجوع می کند وشریعت مقدس اسلام این بنا را رد نکرده است».(۹)
علاّمه طباطبائی نیز در کتاب تفسیر المیزان در این باره می نویسد: «انسان موجودی اجتماعی است و برای رفع نیازهای خود بین افراد اجتماع تقسیم کار می کند و هر روزی که بر عمرش می گذرد احتیاجات او هم توسعه پیدا می کند و طبعا یک نفر نمی تواند از عهده همه آنها برآید و علوم و فنون و صنایع مورد نیاز دارای رشته ها و شعب گوناگونی است و یک نفر نمی تواند در بیشتر از یک رشته تخصّص پیدا کند بلکه باید برای هر رشته متخصّصین زیادی تربیت کرد تا کار جامعه به سامان برسد. این جریان زندگی انسان او را وادار می کند که طبق یک الهام فطری در رشته تخصّصی خود از علوم و صنایع به بحث از علل بپردازد و در غیر آن از کسانی که مهارت دارند و شایستگی آنها مورد اعتماد است پیروی کند. از این جهت است که سیره و بنای عقلا بر این است که در هر موضوعی به اهل اطلاع آن مراجعه کنند. این همان تقلید اصطلاحی و اعتماد بر دلیل اجمالی در مواردی که تحصیل دلیل تفصیلی مشکل است می باشد. همان طوری که فطرت انسان ایجاب می کند که در رشته های تخصّصی دنبال دلیل تفصیلی برود در غیر آنها ایجاب می کند که به دلیل اجمالی قناعت کند. هیچ انسانی نمی تواند بر غیر علم اعتماد کند و فطرت او را وادار می کند که از صاحبان اطلاع پیروی کند و لذا امکان ندارد که فردی را پیدا کنیم که در زندگی از هیچ کس تقلید نکند و هرکس غیر از این تصور کند و یا خیال کند که از هیچ کس تقلید نمی کند خود را فریب داده است».(۱۰)
در اينجا مى توان مثال روشنى ذكر كرد و آن اينكه گاه بيمارى را به اتاق عمل براى جرّاحى قلب مى برند و چون بيمار مشكلات ديگرى مانند بيمارى قند و اعصاب و غير آن دارد چندين متخصّص در بيمارى هاى مختلف به اضافه متخصّص بى هوشى، اطراف تخت او حلقه مى زنند و هر كدام نسبت به رشته تخصّصى خود مراقب آن بيمارند و جالب اينكه هيچ كدام دخالت در كار ديگرى نمى كند و هر يك در غير رشته تحصيلى خود از دوستانى كه تخصّص در رشته هاى ديگر دارند، پيروى مى كند. يعنى در آنِ واحد، چندين عالم و متخصّص به تقليد از عالمان ديگر در غير رشته خود مى پردازند و اين كار در همه جا دنيا معمول است و نشان مى دهد كه سيره تمام عقلاست. مخصوصا در عصر ما كه علوم بسيار گسترده تر شده و رشته هاى تخصّصى فزونى يافته است. مسائل شريعت نيز از اين امر مستثنا نيست و طبيعى است كه لازم است افراد ناآشنا، به آشنايان و متخصّصان امر دين مراجعه كنند و تكاليف خويش را از آنها بپرسند. كوتاه سخن اين كه سيره عقلا بر رجوع به متخصّصان هر علم و فنّى است و مسائل فقهى نيز از اين مسأله خارج نیست.(۱۱)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.