پاسخ اجمالی:
پنج كتاب نخست «تورات» كه عبارتاند از: سفر پيدايش، سفر خروج، سفر لاويان، سفر اعداد و سفر تثنيه، به موسی(ع) منسوب است. لکن واضح است که اين كتب پنج گانه نمىتواند همان تورات اصلى باشد كه در نوشتههاى الواح بر موسی(ع) نازل شده است. آن الواح كه شريعت موسی(ع) در آن آمده بود، در صندوقى نگهدارى مىشد و در اختيار بنىاسرائيل قرار گرفته بود و در ميان كاهنان دستبهدست مىگشت. اين الواح در عصر سليمان(ع) در سال 960 قبل از ميلاد يعنى 490 سال پس از وفات موسی(ع) آن هنگام كه ساختمان بيتالمقدس را تكميل كرد و خواست تابوت (صندوق محتوى برتورات) را به محراب مقدس منتقل سازد از بين رفت. بدين ترتيب كه كاهنان وقتى در پى جستن الواح شريعت برآمدند، در ميان صندوق، جز دو لوح از آن الواح نيافتند. در آن دو لوح نيز، تنها ده حكم از شريعت موسى(ع) نوشته شده بود و بقيه ضايع شده و اثرى از آنها برجاى نمانده بود.
پاسخ تفصیلی:
تورات منسوب به حضرت موسی(علیه السلام)
پنج كتاب نخست «تورات» كه عبارتاند از: سفر پيدايش، سفر خروج، سفر لاويان، سفر اعداد و سفر تثنيه، به موسی(علیه السلام) منسوب است. در اين كتابها، داستان خلقت، تاريخ زندگانى انسان و بعثت انبيا يكى پس از ديگرى تا به دورهاى كه ظلم و ستم فرعون بر سر ملت اسرائيل سايه افكند و نهضت موسى(علیه السلام) و كوچ دادن بنىاسرائيل و حوادث بزرگى كه در گذر از بيابان «تيه» بر سر ايشان باريدن گرفت و سرانجام وفات موسی(علیه السلام) در سال 1451 قبل از ميلاد آمده است.
واضح است که اين كتب پنج گانه نمىتواند همان تورات اصلى باشد كه در نوشتههاى الواح بر موسی(علیه السلام) نازل شده است. آن الواح كه شريعت موسی(علیه السلام) در آن آمده بود، در صندوقى نگهدارى مىشد و در اختيار بنىاسرائيل قرار گرفته بود و در ميان كاهنان دستبهدست مىگشت. اين الواح ـ برحسب آنچه در كتاب اول پادشاهان (باب 8 ، شماره 9) آمده است ـ در عصر سليمان(علیه السلام) (971ـ931 قبل از ميلاد) ـ در سال 960 قبل از ميلاد يعنى 490 سال پس از وفات موسی(علیه السلام) آن هنگام كه ساختمان بيتالمقدس را تكميل كرد و خواست تابوت (صندوق محتوى برتورات) را به محراب مقدس منتقل سازد از بين رفت. بدين ترتيب كه كاهنان وقتى در پى جستن الواح شريعت برآمدند، در ميان صندوق، جز دو لوح از آن الواح نيافتند.(1) در آن دو لوح نيز، تنها ده حكم از شريعت موسى(علیه السلام) نوشته شده بود و بقيه ضايع شده و اثرى از آنها برجاى نمانده بود.(2)
آيا پس از اين دوره به تورات واقعى دست يافتند؟
در كتاب دوم پادشاهان (باب 22، شماره 8) آمده است: «حلقيا كاهن بزرگ، هنگامى كه نذورات صندوق بيتالمقدس را محاسبه مىكرد كتاب شريعت را پيدا نمود. اين حادثه زمانى روى داد كه هفده سال از پادشاهى يوشيا(3) مىگذشت (يعنى در سال 622 قبل از ميلاد). او آن كتاب را به كاتب پادشاه شافان ـ كه در آن موقع، ناظر كارگرانى بود كه خرابىهاى خانه را تعمير مىكردند ـ تسليم نمود. شافان آنرا به پادشاه داد. او با ديدن آن بسيار شادمان شد؛ زيرا نعمتى افزون و دور از انتظار را در آن مىديد. شاه اين خبر را اعلام كرد و در يك اجتماع عظيم آن كتاب را بر مردم عرضه داشت. بنىاسرائيل قبل از آن، منحرف و فاسد شده بودند و بت مىپرستيدند. شاه برآن شد كه شريعت را باز گرداند و بيتالمقدس را از لوث وجود بتها پاك سازد. او ساحران و جادوگران و تمام پليدىها را از زمين يهودا و تمامى اطراف اورشليم پاك نمود». كتاب دوم پادشاهان، اين واقعه را چنين توصيف مىكند: «او باتمام وجود متوجه خداوند بود و با تمام توان خويش مىكوشيد شريعت خداوند را احيا كند. هرگز نه پيش از او و نه پساز او كسى مانند او ديده نشده است».(4)
با همه اينها باور اين مطلب بر ما دشوار است. آيا حلقيا در ادعاى خود مبنى بر اينكه كتاب شريعت را آنهم پس از گذشت ساليان دراز از فقدان آن يافته، صادق است؟ خوب است بدانيم در زمانى كه حلقيا اين ادعا را كرده است (يعنى سال 622 قبل از ميلاد)، بيش از سه قرن (338 سال) از سال 260 تا 622 قبل از ميلاد بر عهد قديم گذشته بود؛ بىآنكه اثرى از آن در بين باشد؛ چون در خلال اين دوره، حوادث مختلفى بر بيتالمقدس گذشته و بارها در معرض غارت و تاراج قرار گرفته بود؛ از جمله، در سال 927 قبل از ميلاد كه فرعون مصر «شيشاق» بر صهيون يورش برد و شهرهاى باستانى آنها را ويران نمود و با حمله به بيتالمقدس، تمام لوازم و اموال آنرا به غارت برد. همچنان كه اين شهر در عصر پادشاه اسرائيلى «مرتد منسىّ» (698 - 642 قبل از ميلاد) بار ديگر با خرابى مواجه شد. او مردم را به پرستش بتها دعوت كرد و شريعت را فاسد نمود و بيتالمقدس را كه خانه پرستش خداوند بود به بتكده مبدل ساخت.
از اين گذشته در تمام اين مدت طولانى همواره زائران و رفت و آمدها داشته است و عدهاى نگاهبان و خدمتگذار در هر بامداد و شامگاه آنرا پاكيزه نگاه مىداشتند و از آن مراقبت مىكردند. پس چگونه اين كتاب از چشم همگان پوشيده مانده بود؟ راهى نيست جز آنكه بگوييم اين نقشهاى بود از قبل كشيده شده و شايد پادشاه كه به دنبال اصلاح دينى مىگشت خود، با كاهن اعظم ـ در نقشهاى مشترك ـ اين داستان را ساختهاند يا شايد كاهن ـ چنانكه فخرالاسلام احتمال داده است ـ(5) وقتى ديد شاه از آغاز كار در ترويج دين و برپا نمودن شعائر آن جديت و شور نشاط دارد، با گردآورى پراكندههاى احكام شريعت و تدوين آن در يك كتاب ـ به شكل سابق خود ـ كوشيد به پشتيبانى او برخيزد. او بالاخره پس از تلاش 17 ساله آنرا گرد آورد و با آن داستان ساختگى و شيوه شبههانداز، به شاه تقديم كرد؛ زيرا كاهنان اسرائيلى - چنانكه از عادتهاى معروف ايشان است - در امورى كه صلاح بدانند دروغ را جايز مىدانند و مىگويند: هرگاه ترويج شريعت به دروغ و نيرنگ استوار گردد، نيرنگ واجب و لازم است.(6) به همين دليل است كه به گمان ايشان دروغ بر زبان پيامبران شايع بوده است؛ يا چنانكه برخى از پيامبران براى فريب پادشاه آحاب به او دروغ گفتند و اين كار به فرمان خداوند انجام گرفت. خداوند روح دروغ و نيرنگ را بر انبيائش دميده است تا دروغ را بهكار بندند و بر زبانشان جارى سازند.(7)
«ارميا» در نامهاى كه براى اسراى بابل فرستاده، درباره دو تن از پيامبرانى كه همراه اسيران بودهاند سخن گفته است. آن دو تن كه «آحاب بن قولايا» و «صدقيا بن معسيا» بودهاند بر خداوند دروغ بستهاند، كه به زودى با وضع فجيعى، بهدست پادشاه بابل كشته خواهند شد. در آن نامه افزون بر آنچه گفته شد، آمده است: اين دو تن به ياران خود خيانت مىكردهاند و در ميان ايشان مرتكب زشتى شده و با زنان ايشان زنا مىكردهاند.(8) پادشاه صدقيّا مانند پيامبران كه از دروغ پرهيز نمىكردند، دروغ مىگفت تا به اين طريق اسباط (طوائف يهود) را گمراه كند و زمينه فساد و تباهى ايشان را فراهم سازد.(9)
پايان كار «كتاب شريعت» يهود
كتاب شريعت ـ كه كاهن حلقيا به آن دست يافت ـ 13 سال يعنى مابقى پادشاهى يوشيّا دوام يافت؛ چون فرمانروايى او 31 سال بهطول انجاميد و كتاب شريعت در هفدهمين سال حكمرانى او پيدا شده بود. يوشيا در سال 609 قبل از ميلاد وفات يافت و كتاب نيز با مرگ او به فراموشى سپرده شد و شريعت دومين بار و براى هميشه محو گرديد. زيرا دنبالهروان او با ضعف و زبونىاى كه داشتند، به شرك پيشينيان خود بازگشتند و بيتالمقدس و هيكل سليمان در طوفانهاى حوادث به فراموشى سپرده شد و ياد و خاطره شريعت و كتاب محو گرديد.
سرانجام شهرهاى يهوديان ـ در دو مرحله ـ آماج حمله بخت نصر قرار گرفت: يكى در سال 597 قبل از ميلاد و ديگرى در سال 588. اين كار باعث نابودى جان و مال مردم و ازبين رفتن نشانههاى حيات در آن سرزمين شد و در پى آن بختنصر تمام آنچه را در بيت موجود بود غارت كرد و ساختمان و هيكل و محراب و تمام مكانهاى مقدس آن شهر و شهرهاى ديگر آن سرزمين را به آتش كشيد؛ بدين ترتيب عمر عهد قديم ـ كه تورات جزء آن بود ـ به پايان رسيد.(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.