پاسخ اجمالی:
از ويژگی های قرآن، عدم وجود اختلاف و تناقض در آن است. با اين وجود از ديرباز كسانى مى پنداشتند در قرآن، اختلاف و تناقض هست و در اين باره پرسشهايى مطرح مي كردند. ضمن اینکه از احاديث فراوان به دست مى آيد كه در آن دوران، شبهه وجود تناقض در قرآن، به طور گسترده مطرح بوده و بدين جهت تأكيد شده: كه پيرامون آن نگرديد؛ چون گمانى بيش نيست كه بدخواهان رواج دادهاند و در دستورات بزرگان دين، پاسخ هاى فراوان ارائه شده است.
پاسخ تفصیلی:
انتساب قرآن به «تناقض»
خداوند در وصف قرآن مىفرمايد: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا»(1)؛ (آيا در قرآن نمىانديشند كه اگر جز از نزد خدا مىبود، هر آينه اختلاف و تناقض در آن، فراوان مىيافتند!). اين تنها از ويژگيهاى قرآن است كه هرگز در آن، اختلاف و تناقضى راه ندارد؛ زيرا ساخته خداوندِ قادر و حكيم است، كه با دستاورد ديگران تفاوت دارد و در آن، هيچ گونه نقص و عيبى راه نداشته است. آوردههاى هر كسى همانند خود اوست و اين خود دليل روشنى بر اعجاز قرآن كريم شناخته شده است.
آرى، از ديرباز كسانى مىپنداشتند در قرآن، اختلاف و تناقضى هست و در اين باره پرسش هايى از مولا اميرمؤمنان(عليه السلام) مىشد كه جوابهاى قاطع و قانع كنندهاى بدانها مىفرمود. ابن بابويه صدوق از ابو معمر سعدانى روايت مىكند: «شخصى به مولا اميرمؤمنان(عليه السلام) عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! گاهى در كتاب خدا ترديدى برايم رخ مىدهد حضرت فرمود: چگونه؟ گفت: چنين مىپندارم كه قرآن، گاه دچار تناقض شده؛ در جايى مطلبى مىگويد كه در جاى ديگر آن را تكذيب مىكند، پس چگونه شك نكنم؟! حضرت به وى فرمود: هر آينه جاى جاى كتاب خدا، جاهاى ديگر را تصديق مىكند و هرگز خود را تكذيب نمىكند. اين تو هستى كه تدبّر عميق نداشته و گمان اختلاف و تناقض مىبرى. اكنون بگو ببينم كجاى قرآن داراى تناقض است؟ آنگاه آن شخص، مواردى از قرآن را برشمرد كه گمان تناقض مىبرد و جوابهاى شافى و كافى از حضرت دريافت كرد».(2)
همچنين صاحب كتاب احتجاج نقل مىكند كه يكى از ملحدان (خدا ناباوران) نزد مولا اميرمؤمنان(عليه السلام) حضور يافت و عرضه كرد: اگر در قرآن، تناقض و اختلاف وجود نداشت، هر آينه به دين اسلام مشرّف مىشدم! حضرت به وى فرمود: در كجاى قرآن تناقض وجود دارد؟ آن فرد، مواردى را برشمرد و متعاقباً جواب وافى و كافى دريافت و سپس تشكّر نمود و به دين اسلام مشرّف گرديد.(3)
عبدالرّزاق ـ مفسّر ـ از سعيد بن جُبير نقل مىكند: شخصى نزد ابن عباس آمد و گفت: مواردى را در قرآن مىيابم كه با هم سازش ندارند! ابن عباس به وى گفت: كدام است؟ آيا گمان بردهاى؟ گفت: گمان نبردهام، بلكه تناقض آشكار است! ابن عباس به وى گفت: برخى از آنچه پنداشتهاى بياور! آنگاه آن فرد مواردى برشمرد كه گمان اختلاف مىبرد و متعاقباً ابن عباس شرح و توضيح مىداد و گمان اختلاف را مىزدود.(4)
حتّى برخى پنداشته اند كه گاه ابن عباس از جواب دادن به آنان باز مىماند؛ ابو عبيده از ابى مليكه نقل مىكند كه فردى از ابن عباس پرسيد: آيه «فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ»(5) و «فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»(6) در تناقض نيست؟ زيرا روز رستاخيز يا هزار سال است يا پنجاه هزار سال! ابن مليكه مىگويد: ابن عباس در پاسخ وى فروماند و گفت: شايد حكايت از دو روز باشد. خدا بهتر مىداند؟!(7) ولى چنين نيست، بلكه ابن عباس به گونهاى سربسته، جواب روشن داده است؛ زيرا مقصود، دو موقف در روز رستاخيز است.
نيز از احاديث فراوان به دست مىآيد كه در آن دوران، شبهه وجود تناقض در قرآن، به طور گسترده مطرح بوده و بدين جهت تأكيد شده است كه پيرامون آن نگرديد؛ چون گمانى بيش نيست كه بدخواهان رواج داده اند و در دستورات بزرگان دين، پاسخها و راه حلهاى فراوان ارائه شده است. مولا اميرمؤمنان(عليه السلام) درباره اختلاف علما در فتوا مىفرمايد: خداى سبحان مىفرمايد: «مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ»(8)؛ (چيزى در كتاب فروگذار نكرده ايم). در آن، همه چيز به خوبى تبيين شده است. جاى جاى قرآن، آن را تصديق مىكند و هرگونه اختلاف و تناقضى در آن وجود ندارد.(9) ابن بابويه صدوق از امام جعفر صادق از پدرش امام محمد باقر(عليهما السلام) نقل مىكند كه فرمود: «ما ضَرَبَ رجلٌ القرآنَ بعضَه بِبَعضٍ إلّا كَفَرَ»(10)؛ (هر كه قرآن را متناقض پندارد و برخى از آن را با برخى ديگر در تضادّ ارائه دهد، هر آينه كفر ورزيده است).
ابو على محمد بن مستنير بصرى، معروف به «قطرب نحوى» (م. 206) كه در ادبيات عرب مهارت كامل داشت و از شاگردان سيبويه و اصحاب امام صادق(عليه السلام) بود، كتابى در دفع شبهه اختلاف در قرآن نگاشته كه قابل توجّه است. زركشى مىگويد: در اين باره از قطرب كتابى ديدم شيوا كه به ترتيب سورهها نگاشته(11) و همان است كه طبق گفته قفطى با نام «ردّ بر ملحدين در متشابهات قرآن» شهرت يافته است.(12)
ابن اسحاق كندى(13)، مشهور به فيلسوف عرب، در نيمه قرن سوم، در دوران امام حسن عسكرى(عليه السلام) (254 ـ 260) مىخواست رسالهاى درباره موارد تناقض قرآن جمع آورى كند كه امام عسكرى(عليه السلام) در برابرش ايستاد و با ارائه دليل قاطع، وى را از اين عمل باز داشت: ابو القاسم كوفي(14) در كتاب التبديل مىنويسد: ابن اسحاق كندى براى مدّتى به كنج خانه نشست و به جمع آورى تناقضهاى قرآن پرداخت. امام(عليه السلام) از يكى از شاگردان وى كه گاه خدمت حضرت مىرسيد، پرسيد: استاد شما اكنون به كارى اشتغال دارد؟ وى داستان جمع آورى تناقضهاى قرآن را خدمت حضرت عرض كرد. امام فرمود: آيا در ميان شما (شاگردان) فردى با شهامت نيست كه او را از اين عمل باز دارد؟ وى گفت: ما شاگردان، چه در اين كار و چه در كارهاى ديگر وى، هرگز جرأت چنين اقدامى را نداريم. حضرت به وى فرمود: آيا پيامى را كه به تو مىگويم، به وى مىرسانى؟ عرض كرد: آرى! فرمود: نزد او رفته، با وى از دَرِ ملاطفت درآمده، يار و ياور وى گرديده و در كارهايش به او كمك كن تا هنگامى كه به خوبى با تو اُنس گيرد و مورد علاقه و محبّت وى قرار گيرى. آنگاه به وى بگو: پرسشى دارم، اجازه مىخواهم تا عرضه كنم. وى تو را در اين هنگام مىپذيرد و به پرسش تو گوش فرا مىدهد. سپس به وى بگو: آيا ممكن است صاحب اين كلام (قرآن) به تو بگويد: آيا مىشود كه مراد من از اين كلام، جز آنچه تو برداشت كرده و گمان برده اى، باشد؟ او به تو خواهد گفت: آرى امكان دارد چنين بگويد! آنگاه به وى بگو: فَرْضْ كن كه چنين مىگويد، چه پاسخى دارى؟ و آيا احتمال نمىدهى كه اين برداشتهاى توست كه تناقض به وجود آورده، نه كلام وى و طبق مراد وى!
وقتى فرصت مناسبى پيش آمد و شاگرد، مطالب ياد شده را به استاد گفت، استاد در درون خود متحوّل شده، به وى گفت: اين سخن را دوباره تكرار كن! آنگاه به تفكّر و انديشه نشست و با خود گفت كه از نظر لغت و اعتبار، چنين احتمالى رواست. سپس به شاگرد گفت: تو را قَسَم مىدهم كه بگويى چه كسى اين مطلب را به تو گفته و از كجا آورده اى؟ شاگرد گفت: چيزى جز خاطره ذهنى نيست كه بر ذهنم خطور كرد و بر تو عرضه كردم! استاد گفت: هرگز چنين نيست كه مانند تو، چنين انديشهاى كنى و زود است كه تو به چنين منزلتى برسى! راستش را بگو، از كجا آورده اى؟ شاگرد گفت: امام ابو محمد، حسن بن على عسكرى(عليه السلام) چنين دستورى داد! استاد گفت: اكنون درست آمدى و به خوبى، رسالت خود را انجام دادى، و افزود: آرى چنين مطلب نابى، شايسته چنين بيت رفيعى است. آنگاه آتشى خواست و تمامى آنچه را كه تا آن روز گردآورى كرده بود، بسوخت.(15)
ابن قتيبه (213 ـ 272) گفتار گستردهاى درباره ردّ شبهات در قرآن دارد كه در كتاب معروف خود «تأويل مشكل القرآن» بدان پرداخته است. سيّد رضى (359 ـ 406) بحث شيوايى در اين باره دارد كه در كتاب «حقائق التأويل في متشابه التنزيل» آورده است. همچنين قاضى عبدالجبار (415) در كتاب «تنزيه القرآن عن المطاعن» به تفصيل سخن گفته است. قطب الدين راوندى (573) در كتاب «الخرائج و الجرائح» فصلى را بدين موضوع تخصيص داده و در ردّ شبهات به خوبى سخن گفته است. ابن شهر آشوب مازندرانى (588) كتاب ارزشمندى در متشابهات قرآن نوشته است. محمد بن ابى بكر رازى (م 666) رسالهاى دارد كه در آن، به بيش از 1200 پرسش درباره شبهات قرآنى پاسخ داده است. جلال الدين سيوطى (م 911) در كتاب ارجمند «الاتقان» (بخش 48) بحث گستردهاى درباره آيات مشكله و مُوهِم تناقض، ايراد كرده است. علامه محمد باقر مجلسى (1037 ـ 1111) در جامع حديثى سترگ «بحار الأنوار» (ج 89، ص 141 و ج 90، ص 98 ـ 142) بحث گسترده و فراگيرى درباره شبهات قرآنى دارد و با يارى گرفتن از كلمات معصومين(عليهم السلام) در اين باره به خوبى به نقد و تحليل پرداخته است.
اخيراً نيز استاد خليل ياسين كتابى به نام «أضواء على متشابهات القرآن» نگاشته كه در آن به 1600 پرسش پاسخ داده است. همچنين علامه بزرگوار، استاد جعفر سبحانى، تأليفى شيوا درباره آيات مشكله نگاشته است. مجموع اين نوشتههاى ارزشمند، همواره از همّت بلند دانشمندان اسلامى حكايت دارد. «جزاهم الله عن الإسلام خير جزاء الصالحين».(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.