پاسخ اجمالی:
بسيارى از خواسته هاى مخالفان پيامبر(ص) منطبق با شرائط معجزه نبوده است؛ مثل درخواست آوردن خدا و فرشتگان به نزد خود، فرود آوردن آسمان بر سر، داشتن باغي از خرما يا انگور يا خانه اي از طلا و ... اينها نشان مى دهد كه هدف تقاضاكنندگان استفاده از معجزه و هدايت يافتن نبوده بلكه هوى و هوس هاى ديگرى در سر داشته اند؛ چراكه به تصريح قرآن، آنها مردمى لجوج، معاند و بى منطق بوده اند و حتى با ديدن معجزات آشكار باز هم حاضر نبوده اند در برابر حقيقت تسليم شوند.
پاسخ تفصیلی:
بسيارى از خواسته هاى مخالفان پيامبر اكرم(صلی الله عليه و آله)، مطابق آيات قرآن، منطبق با شرائط معجزه نبوده است، مثلا آنها در يكى از خواسته هاى خود گفته بودند: «بايد خدا و فرشتگان را اينجا بياورى؟»(1) خداوند نه جسم است و نه مكانى دارد كه او را به درخواست چند نفر عربِ بت پرستِ پابرهنه شبه جزيره عربستان احضار كنند! (قابل توجه اينكه مى گويند او را نزد ما بياور و نمى گويند: ما را نزد او ببر!). در جاى ديگر گفته بودند: «آسمان [يا سنگ هاى آسمانى] را بر سر ما فرود آور!».(2) اين تقاضا درست مثل اين است كه كسى به پيامبر(ص) بگويد: اگر راست مى گويى و از طرف خدا برانگيخته شده اى از خدا بخواه تا اكنون جان مرا بگيرد! بديهى است منظور از معجزه، راهنمايى و هدايت افراد است، اگر معجزه سبب نابودى آنها شود اين معجزه چه فايده اى دارد؟!
يكى ديگر از خواسته هاى آنها اين بود كه به پيامبر اكرم(صلی الله عليه و آله) مى گفتند: «بايد باغى از خرما و انگور(3) يا خانه اى از طلا داشته باشى!».(4) ناگفته پيداست كه داشتن باغ خرما و انگور، يا خانه اى از طلا معجزه نيست. اگر چنين بود مى بايست سرمايه دارانِ بزرگِ امروز يا بسيارى از شيوخ عربِ آن روز و بعضى از پادشاهانِ يمن كه چنان باغ و چنين خانه اى را داشته اند پيامبر خدا باشند. (توجه داشته باشيد كه تقاضاى آنها تنها داشتنِ چنين باغ و چنان خانه اى بود، آنهم ايجادِ آن از طريق غير عادى). اينها نشان مى دهد كه هدف تقاضاكنندگان، استفاده از معجزه و هدايت يافتن نبوده؛ بلكه هوى و هوس هاى ديگرى در سر داشته اند.
2. از اين آيات به خوبى بر مى آيد كه آنها مردمى لجوج، معاند و بى منطق بوده اند و حتى با ديدن معجزات آشكار باز هم حاضر نبوده اند كه در برابر حقيقت تسليم شوند. مثلا گفته بودند: «تا به آسمان نروى به تو ايمان نمى آوريم و صعود به آسمان هم كافى نيست؛ بلكه بايد نامه اى از طرف خدا [حتماً نامه فدايت شوم!] براى ما بياورى تا به تو ايمان بياوريم ...».(5) خوب بيانديشيد اگر منظور اين گروه كشف حقيقتى بوده پس چرا با صراحت مى گويند: اگر معجزه روشنى مانند صعود به آسمان هم انجام دهى سر تسليم فرود نمى آوريم و بايد چنين و چنان كنى؟ ... تازه از قرائن پيداست كه باز هم نمى خواسته اند ايمان بياورند و اصلا به چنين منظورى نيامده بودند.
اكنون فرض كنيد شما خودتان در برابر يك عده افراد بى سواد، لجوج و بى منطق مانند اين گروه قرار مى گرفتيد. جز اينكه بگوييد: «من بشرى بيش نيستم و آنچه خدا بخواهد مى توانم انجام دهم و تسليمِ هوى و هوس هاى اين و آن نمى توانم باشم» چه چاره اى داشتيد؟ پيامبر بزرگ اسلام(صلی الله عليه و آله) هم در برابر آنها جز اين چيزى نفرمود: «... سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً»(6)؛ (... منزه است پروردگار من [از اين سخنان بى معنى!] مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!).
3. آيات قرآن مجيد مملو از شرح معجزات پيامبران گذشته است. بعضى از اين معجزات (مانند: معجزات ابراهيم و موسى و عيسى(عليهم السلام)) با صراحت هر چه تمام تر در چندين سوره تكرار شده به طورى كه به هيچ وجه جاى توجيه و تأويل در آن نيست. براى درك اين مطلب كافى است يك مطالعه اجمالى در آيات سوره «مريم»، «قصص»، «انبياء» و «مائده» بشود. حالا فكر كنيد پيامبرى كه در كتاب آسمانى خود اين همه داستان معجزات پيامبران پيشين را به عبارات مختلفى با صراحت آورده و از طرفى مى گويد: من از تمام آنها برترم: «... وَ جِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيداً».(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.