پاسخ اجمالی:
«كسروى» معجزات پيامبران را انكار كرده مى گويد: «دستگاه خدا بازيچه نيست كه هر كسى براى هنرنمايى هاى خود در آن دستى برد، و آن را ديگر گرداند». در پاسخ بايد گفت: او گمان كرده پيامبران مانند فالگيران كه شب و روزِ خود را در اختيار مردم گذارده تا هر كس از گرد راه رسيد و هوس معجزه عجيب و غريبى كرد، پرده جالبى براى او نمايش دهند؛ نه تنها چنين چيزى نبوده حتى خود پيامبران اختيار معجزات را نداشتند و براى انجام يك معجزه، منتظر فرمان الهى بودند.
پاسخ تفصیلی:
«كسروى» ـ در يكى از سخنان خود ـ براى انكار معجزات، صاف كردن جادّه نبوّتِ خود و راحت شدن از دست مردمى كه وقت و بى وقت از او تقاضاى معجزه مى كردند، دست به منطق سستي زده و مى گويد: «دستگاه خدا بازيچه نيست كه هر كسى براى هنرنمايى هاى خود در آن دستى برد، و آن را ديگر گرداند. آنچه درباره موسى و عيسى و ديگر پيغمبران گفته اند دروغ است! بزرگ تر از عيسى و موسى، پيغمبر اسلام بوده كه هر زمان نتوانستنى [معجزه] از او خواسته اند، ناتوانى نشان داده، اين قرآن او در دست ما است».(1) نكته قابل توجه اينكه تغييراتِ استثنايى در نظام عادّى طبيعت چون مطابق يك برنامه قبلى صورت مى گيرد و قبلا اعلام مى شود نه تنها پايه ايمان ما را در مسئله توحيد سست نمى كند؛ بلكه آن را محكم تر مى سازد؛ زيرا اين جريان به خوبى ثابت مى كند كه نظامِ ثابت فعلى از يك مبدأ فاقد علم و شعور سرچشمه نگرفته و اين نظم عجيب تنها معلول يك سلسله علل جبرى و ناخودآگاه نيست؛ بلكه اين نظام از ناحيه يك مبدأ عاقل و عالم، كنترل و هدايت مى شود. به دليل اينكه اگر نخواهد آن را در موارد خاصى طبق يك نقشه قبلى و پيش بينى شده تغيير بدهد مى تواند.(2)
پاسخ گفته هاى كسروى از اينجا به خوبى روشن مى شود؛ زيرا از عباراتش چنين بر مى آيد كه گمان كرده پيامبران هم مانند فالگيران ـ كه صبح مى آيند و بر دكّه خود مى نشينند و هر پير و جوان و عاقل و ديوانه و وامانده اى از آنها خواهش سركتابى، فالى، جادويى، باطل السحرى و يا بستن و باز كردن كسى را مى كند ـ شب و روز خود را در اختيار مردم گذارده بودند كه هر كس از گرد راه مى رسيد و هوس معجزه عجيب و غريبى مى كرد، پرده جالبى براى او نمايش دهند. در صورتى كه هرگز چنين چيزى نبوده، حتى خود پيامبران اختيار معجزات را نداشتند و براى انجام يك معجزه منتظر فرمان الهى بودند. بعضى اوقات مردم آنها را در فشار مى گذاشتند و براى صدق دعويشان از آنها تقاضاى اعجاز مى كردند. آنها مى فرمودند: «ما از پيش خود نمى توانيم كارى انجام دهيم، در انتظار فرمان خدا هستيم!» چنانكه قرآن مى فرمايد: هنگامى كه آيتى (آيه اى از قرآن يا معجزه اى از معجزات) به دلخواه آنها نياورى مى گويند: چرا آن را انتخاب نكردى؟ بگو: من فقط پيرو آنم كه به من وحى شده ...».(3) خلاصه اينكه معجزه سندى براى اثبات رسالت است كه در حد ضرورت و در شرايط خاصى انجام مى شود، نه وسيله سرگرمى، تفريح و هوسرانى جاهلانِ امت! بعيد است كسروى به چنين نكته واضحى توجه پيدا نكرده باشد، ولى او مى خواسته هم راه را براى دعوى نبوّتِ خود هموار كند و هم خود را از چنگالِ تقاضاى معجزه مردم برهاند، به همين جهت راهى بهتر از اين نيافته كه با اين منطق نارسا ـ به گمان خود ـ ريشه معجزات را به طور كلى بزند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.