پاسخ اجمالی:
اولا: آیاتی که پیامبران را بشر و از جنس مردم معرفی می کند دلیل عقلی روشنی است بر اینکه بین مردم و پیامبران تناسب وجود دارد و انسان ها باید انبیاء الهی(ع) را اسوه و الگو قرار دهند.
ثانیا: عصمت پیامبران به معنای سلب اختیار از آنها نیست و پیامبران با كمال اختیار و آزادی و به خاطر اطلاع از باطن پلید و آسیب زننده گناه، از ارتکاب آن خودداری می کنند.
ثالثا: عقلاً هیچ مانعی ندارد که تمامی انسانها که با فطرتی پاک و نهادی معصومانه، زاده می شوند با علم و عمل صالح و جهاد با نفس به آن درجه از ایمان برسند که همچون پیامبران، باطن و حقیقت همه گناهان و معاصی را مشاهده کنند و از آنها اجتناب نمایند.
رابعا: به همان نسبت كه پيامبران امتيازاتی دارند و مشمول مواهب الهى هستند و الگوی دیگران در کارهای نیک می باشند، مسئوليتشان نيز سنگين است و در معرض فتنه ها و خطرات بیشتر و تهدیدکننده تری نیز هستند.
پاسخ تفصیلی:
اسوه بودن انبیاء برای نوع بشر در عین مختار بودن و برخورداری شان از غرایز انسانی
پیامبران گرچه از عصمت برخوردار بودند و بخاطر علم و تقوای بالایی که داشتند هرگز گناه نمی کردند؛ اما این مسأله به معنای سلب اختیار از آنها نیست و آنها مانند سایر انسانها از غرائز انسانی برخوردار بودند.
در آیه 33 سوره مؤمنون می خوانیم: «ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ»؛ (اين انسانى همانند شما است، از آنچه مى خوريد، مى خورد و از آنچه شما مى نوشيد مى نوشد). طبق این آیه پیامبران مانند دیگر انسان ها غذا می خوردند و آب می نوشیدند و برای امرار معاش خود به بازارها می رفتند. آنها مانند دیگران ازدواج می کردند، زاد و ولد می کردند، همچون مردم عادی بیمار می شدند، کار می کردند و... . این آیه دلیل روشنی است بر اینکه بین مردم و پیامبران نوعی تناسب وجود دارد و انسان ها در رفتار و كردار و گفتار می توانند از انبیاء الهی(علیهم السلام) پیروی نمایند و سعی كنند به آنها نزدیك شوند و فرقی در این جهت میان عصمت و عدم آن نیست.
وقتی پیامبران از جنس بشر باشند و در ضمن بیان قوانین سعادت بشری، خودشان نیز به آن عمل کنند قطعا می توانند الگوی مناسبی برای انسان ها باشند؛ لذا در آیه 21 سوره احزاب می خوانیم: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؛ (مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود). حتی وقتی برخی بهانه جویی می کردند که چرا خداوند پیامبران را از جنس فرشته قرار نداد یا همراه آنها فرشته ای نفرستاد؛ چنانکه در آیه 7 سوره فرقان می خوانیم: «لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً»؛ (چرا فرشته اى همراه او نازل نشده تا همراه او انذار كند؟!). خدواند در آیه 9 سوره آل عمران به این بهانه جویی ها پاسخ داده و می فرماید: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ»؛ (و اگر او را فرشته قرار مى داديم حتما وى را به صورت انسانى در مى آورديم باز [به پندار آنان] كار را بر آنها مشتبه مى ساختيم همانطور كه آنها كار را بر ديگران مشتبه مى سازند!). یعنی رهبر و راهنماى انسان تنها مى تواند انسان باشد، تا از تمام دردها، نيازها، تمايلات، خواستها و مسائل زندگى او با خبر باشد، و از سوى ديگر بتواند در جنبه هاى عملى الگويى براى آنها گردد.(1)
برخورداری انبیاء از علم و عصمت و محرومیت انسان های عادی از این دو امکان
بعداز بیان چگونگی متناسب بودن وجود مقدس انبیاء انبیاء برای اسوگی نوع بشر سؤالی که باقی می ماند این است که پیامبران با توجه به اینکه از علم و عصمت برخوردار هستند و هرگز گناه نمی کنند چگونه می توانند الگویی برای سایر انسانها باشند که از چنین ابزاری برخوردار نیستند؟
در پاسخ به این سؤال نکاتی لازم به ذکر است:
1. پیامبران مانند سایر انسان ها قدرت بر گناه دارند و با اختیار از گناه چشم پوشی می کنند.
مقام عصمت با اینکه به معناى يك ملکه و حالت تقواى الهى است كه به امداد پروردگار در آنها ايجاد مى شود و باعث می شود گناه نکنند اما با وجود اين حالت، چنان نيست كه آنها نتوانند گناه كنند، بلكه چنان که گفته شد قدرت اين كار را دارند و با اختيار خود از گناه چشم مى پوشند. درست همانند يك طبيب بسيار آگاه كه هرگز يك ماده بسيار سمى را كه خطرات جدى آن را مى داند نمى خورد با اينكه قدرت بر اين كار دارد، اما آگاهي ها و مبادى فكرى و روحى او سبب مى شود كه با ميل و اراده خود از اين كار چشم بپوشد.(2)
2. سایر انسان ها نیز به صورت نسبی و البته در مراتبی بسیار پایین تر در مقایسه با انبیاء از علم و عصمت برخوردارند.
علم به گناه و عصمت از اموری است که به صورت نسبی برای همه انسان ها وجود دارد. همه ابناء بشر در بدو تولد معصوم آفریده می شوند و در سیر تکامل خویش صاحب امتیاز اختیار هستند و با علم اجمالی فطری و یا ابلاغ انبیاء و معیارهای عقلی پذیرفته شده بشری به قباحت گناه و عواقب آن دانا هستند؛ لذا این امکان برای آنها نیز فراهم است که تا لحظه مرگ معصوم باشند و همانطور که پیامبران و امامان همه جانبه به علم خویش به ماهیت گناه و عواقب آن پایبند می مانند، دیگران نیز می توانند به اندازه علمی که دارند در دوری از گناه تلاش کنند و هرگز از دست يافتن به مقام عصمت و مراتب بالای معنوی محروم نیستند. به طور کلی مقام عصمت نيز مانند مراتب ديگر كمال انساني دست يافتني است. همگان مي توانند با الگو گرفتن از پیامبران و تلاش و مبارزه با نفس به برخي از مراحل و مراتب عصمت دسترسي پيدا كنند. کما اینکه پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) در مورد سلمان فارسی فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت»(3)؛ (سلمان از ما اهل بیت است). گرچه سلمان مانند اهل بیت دارای مقام عصمت کامل از هرگونه خطا و اشتباه و علم غیب و... نبود ولی بخاطر پاکی و مبارزه با نفس توانست به مقام آنها نزدیک شود.
بنابراین خداوند راه وصول به مقامات و درجات عاليه را به روي همه باز گذاشته است تا از طريق شريعت و تطبيق شريعت در اعمال فردي به آن نايل آیند. چه اين كه كساني مانند سلمان و اباذر به مقامات والا نايل آمدند، و برای مثال می بینیم که اصحاب امام حسين(علیه السلام) نیز با دل بريدن از دنيا به مقامات عاليه رسيدند.
در روند افاضه فيض الهي بخل و مشكلي وجود ندارد. این بستگی به این دارد که انسان چه مقدار در عملکرد نیک و پایبندی به شريعت پیامبران ملتزم است! در روایتى آمده است: «مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ يَعْلَمْ»(4)؛ (هر کس به آنچه [از حقایق] مى داند عمل کند؛ خداوند دانش آنچه را که نمى داند، به او خواهد آموخت). در حقیقت افزایش دانش برای هر کس می تواند موجب اطلاع و آگاهی او از حقیقت و تبعات گناه گردد و این موضوع باعث اجتناب بیشتر شخص از گناه و نزدیک تر شدن به عصمت نسبی می گردد. از همین رو همه انسان ها این توانایی را دارند که در برابر وسوسه های نفس مقاومت کنند و به مقامات عالی برسند و عضوی از جامعه متقین گردند که اميرالمؤمنين(عليه السلام) در وصف آنها مى فرمايد: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون»(5)؛ (متقين نسبت به بهشت همانند كسانى اند كه آن را ديده و در آن متنعم اند و نسبت به جهنم همانند كسانى اند كه آن را ديده و در آن معذب هستند).(6)
3. مسئولیت سنگین تر انبیاء در مقایسه با انسان های عادی
از آنچه تا اینجا گفتیم روشن می شود که هر چه انسان یقینش بیشتر باشد و در امتحانات الهی موفق تر باشد نزد خداوند مقام بالاتری کسب خواهد کرد و فرقی بین پیامبران و سایر انسان ها در این معیار وجود ندارد. اما باید توجه داشت که انبیای الهی به همان نسبت که مقام معنوی بالایی دارند، در معرض فتنه ها و خطرات بیشتر و تهدیدکننده تری نیز هستند. اینکه در قرآن به ترک اولای برخی پیامبران اشاره شده است اشاره به این نکته است که همه انسان ها در معرض امتحان الهی قرار دارند. در حقیقت به همان نسبت كه پيامبران امتيازاتی دارند و مشمول مواهب الهى هستند و الگوی دیگران در کارهای نیک می باشند، مسئوليتشان نيز سنگين است و يك ترك اولاى آنها معادل يك گناه بزرگ افراد عادى است، و اين مشخص كننده خط عدالت است و قرآن با بیان ترک اولای برخی پیامبران این هشدار را به همه انسان ها می دهد که کوچک ترین اشتباه آنها محاسبه خواهد شد و در این زمینه نیز فرقی بین پیامبران و سایر انسان ها وجود ندارد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.