پاسخ اجمالی:
از جمله «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» روشن مى شود كه حضرت يونس(ع) مانعى نمى ديد كه از ميان قومش خارج شود و در جاى ديگرى تبليغ كند و اگر بيرون رفتن را حرام مى دانست ديگر «ظنّ» و گمان به اینکه این تصمیم او درست است و خدا بخاطر کارش بر او تنگ نخواهد گرفت مورد نداشت. همچنین وقتی در مقابل نافرمانی قوم خود نیز صبر نکرد و درخواست عذاب کرد، خدا درخواستش را اجابت کرد و اگر این درخواست نوعی «تعجیل» در درخواست عذاب گناه می بود خداوند آن را اجابت نمی کرد. قرائن نشان مى دهد كه اين كار فقط يك ترك اولى بوده است، چرا كه در آيات مختلفی خداوند يونس را به عنوان يك پيغمبر مرسل، و مورد عنايت خاص الهى و در عداد پيامبران عظيم الشأنى همچون ابراهيم و نوح و اسماعيل و عيسى ذكر كرده است.
خشم و نفرین حضرت یونس(ع) و اینکه قوم خود را ترک کرد از قبیل ترک اولی بود. او به عنوان یک پیامبر الهی شایسته بود صبر کند اما صبر نکرد و زمانی که در شکم ماهی قرار گرفت و با تمام وجود متوجه خدا گردید متوجه اشتباه خود شد و خود را گناه کار می دانست، اما در حقیقت گناه کار نبود و چنين خشم و ناراحتى در چنان شرائطى كه پيامبر دلسوزى سالها براى هدايت قوم گمراهى زحمت بكشد، اما به دعوت خيرخواهانه او هرگز پاسخ مثبت ندهند، كاملا طبيعى بوده است.
پاسخ تفصیلی:
آیه 87 سوره انبیاء و ابهامات و سؤالاتی راجع به حضرت یونس(ع)
در آیه 87 سوره انبيا می خوانیم: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»؛ (و ذا النون (يونس) را [به يادآور] در آن هنگام كه خشمگين [از ميان قوم خود] بيرون رفت، و گمان مى كرد كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت [اما موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت] در آن ظلمتهاى متراكم فرياد زد! خداوندا! جز تو معبودى نيست، منزهى تو، من از ستمكاران بودم).
بر اساس این آیه، اولا یونس برای هدایت مردمش صبر نکرده آنها را نفرین نموى و برای فرود آمدن بلای الهی بر قومش عجله کرد که امری خلاف روح حلم و خیر خواهی پیامبری است. ثانیا او گمان کرده است که خدا را بر او قدرتی نیست؛ آیا این فقره دوم به معنای بی ایمانی به قدرت الهی نیست؟! ضمن اینکه یونس خود را از ظالمین می شمارد و ظالمین در منطق قرآنی به گناهکاران اطلاق می شود! آیا یک ظالم می تواند به عنوان یکی از پیامبران الهی معصوم باشد؟!
عصمت پیامبران در نگاهی کلی
قبل از پاسخ به این شبهه قرآنی راجع به حضرت یونس(علیه السلام) لازم به ذکر است که عصمت پیامبران و امامان از تعالیم اساسی و بلکه از ضروریات دین است(1) و در آیات و روایات فراوانی بر این امر تصریح شده است، از جمله اینکه خداوند در آیه 181 سوره صافات درباره آنها فرموده: «وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ»، سلامى كه نشانه سلامت و عافيت از هر گونه عذاب و كيفر روز قيامت می باشد و بخاطر عصمت آنها از هر گناهی می باشد.(2)، و حاشا كه پيامبری مرتكب گناه شود با آنكه مشمول آیه 86 سوره انعام: «وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ»؛ (همه پیامبران را بر جهانیان برتری دادیم)، قرار گرفته است و اگر گناهی از آنها سر می زد، هرگز خداوند آنها را مشمول این برتری نمی دانست و به آنها سلام نمی فرستاد(3)؛ لذا قطعا آنچه در قرآن درباره خطای پیامبران ذکر شده را باید به ترک اولی تفسیر کرد و نمی توان آن را از محکمات دانست و به ظاهر آنها تمسک کرد.
حقیقت عمل حضرت یونس(ع)
در مورد حضرت يونس(علیه السلام) نمى شود گفت كه در خارج شدن از ميان قوم خويش گناه كرد و از جمله «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ»؛ (و گمان مى كرد كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت)، روشن مى شود كه آن حضرت چون از هدایت قوم خودد ناامید شده بود، مانعى نمى ديد كه از ميان قومش خارج شود و مثلا در جاى ديگرى تبليغ كند و اگر بيرون رفتن را حرام مى دانست ديگر «ظنّ» و گمان به اینکه این تصمیم او درست است و خدا بخاطر کارش بر او تنگ نخواهد گرفت مورد نداشت؛ بلکه به يقين مى دانست كه خدا بر وى تنگ خواهد گرفت. همچنین وقتی در مقابل نافرمانی قوم خود نیز صبر نکرد و درخواست عذاب کرد، ولی با وجود این خدا درخواستش را اجابت کرد و اگر این درخواست نوعی «تعجیل» در درخواست عذاب گناه می بود خداوند آن را اجابت نمی کرد.
ولى ناگفته نماند که از آیه 48 سوره قلم: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ» كه به رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) خطاب مى شود: (صبر كن و مانند يونس نباش)، و از جمله «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ»، معلوم مى شود که صلاح آن بود كه از ميان قوم خود خارج نشود و قهر نكند(4) و اگر لطف خدا به يارى او نمى شتافت كار او مشكل مى شد.
با وجود همه اینها قرائن نشان مى دهد كه اين كار فقط يك ترك اولى بوده است، چرا كه در همين آيات خداوند يونس را به عنوان يك پيغمبر مرسل، و مورد عنايت خاص الهى ذكر كرده است، همچنين در آيه 163 نساء او را در عداد پيامبران عظيم الشأنى همچون ابراهيم و نوح و اسماعيل و عيسى ذكر كرده است: «إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ ۚ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا».
ترک اولی یونس(ع) دقیقا چه چیزی بوده است؟
در اين كه ترك اولى یونس(علیه السلام) چه بوده؟ احتمالات مختلفى وجود دارد كه هريك و يا مجموع آنها مى تواند دليل اين ترك اولى باشد، از جمله اين كه او در ترك قوم خود عجله كرد، سزاوار بود بيش از آن مقاومت مى نمود، و يا در نفرين بر آنها شتاب نمى كرد، و يا اين كه بهتر بود به هنگام خارج شدن از ميان قومش منتظر اذن پروردگار مى ماند، هرچند ظاهراً از هدايت آنها مأيوس شده بود.
روشن است كه هيچ يك از اين امور گناه نيست، بلكه بهتر بود كه انجام نشود، بنابراين سزاوار سرزنش و ملامت بود و تعبير به «ظلم» و يا «مبتلا شده به آن مجازات الهى» از باب «حَسَنَاتُ الْابْرارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ» است.(5) اى بسا كارهايى كه صادر شدن آن از يك نفر، عين ادب، خدمت، محبت و عبادت شمرده مى شود، اما از فرد ديگرى، عين بى ادبى، خيانت، خلاف صميميت و كوتاهى در بندگى و اطاعت محسوب مى گردد!
توضیحی برای فهم معنای «ترک اولی»
هنگامی که ما درباره مفهوم «گناه» صحبت می کنیم باید به این نکته توجه داشته باشیم که این مفهوم بر دو قسم است:
1- گناه مطلق: این گونه گناه از هر كس سر زند گناه، عصيان و سركشى است و در خور مجازات؛ اعم از مجازاتهاى اين جهان و يا آن جهان. اگر چه ممكن است درجه اين مجازات به اختلاف مرتكبين آن، متفاوت باشد، يعنى درباره بعضى خفيف تر و درباره برخى شديدتر و در مورد گروهى ديگر، اشدّ مجازات تعيين شود. بايد به طور كلى پيشوايان بزرگ دين (پيامبران و امامان) از تمام اين گناهان مصونيت داشته باشند.
2- گناهان نسبی: این گونه از گناه به معنای کارهایی است که از نظر قانون الهى مجاز اما در عين حال انجام آنها متناسب با مقام بعضى نيست، از اين رو نام گناه بر آن گذارده مي شود؛ اگر چه ممكن است از ديگرى گناه حساب نشود و بلكه حسنه اى هم محسوب گردد.
بديهى است اين نوع گناه، در حقيقت گناه نيست، زيرا گناه واقعى همان سرپيچى، تمرّد و تخلف از قانون است و همان طور كه گفته شد: انجام اين نوع از كارها، مستلزم هيچ گونه سرپيچى و تخلف از فرمان خدا نيست، بلكه امورى است كه انجام آن از نظر قانونى جايز است، ولى با موقعيت و شخصيّت افراد ممتاز و برجسته تناسب ندارد.
گناهانى كه در آيات و سخنان پيشوايان بزرگ دين به آنها نسبت داده شده، همه از اين قبيل است، يعنى مقام، موقعيت معنوى، علم و دانش و ايمان آنها به قدرى برجسته است كه يك غفلت جزئى در يك كار ساده معمولى و يا در توجه خاص و هميشگى كه بايد به خداوند داشته باشند، گناه ناميده مى شود.(6)
تطبیق معنای ترک اولی بر عمل یونس(ع)
خشم و نفرین حضرت یونس(علیه السلام) و اینکه قوم خود را ترک کرد از قبیل ترک اولی بود. او به عنوان یک پیامبر الهی شایسته بود صبر کند اما صبر نکرد و زمانی که در شکم ماهی قرار گرفت و با تمام وجود متوجه خدا گردید متوجه اشتباه خود شد و خود را گناه کار می دانست اما در حقیقت گناه کار نبود و چنين خشم و ناراحتى در چنان شرائطى كه پيامبر دلسوزى سالها براى هدايت قوم گمراهى زحمت بكشد، اما به دعوت خيرخواهانه او هرگز پاسخ مثبت ندهند، كاملا طبيعى بوده است.(7)
او هرگز از روی نافرمانی قوم خود را ترک نکرد و اتفاقا چون گمان می کرد دیگر اصلاح نمی شوند درخواست عذاب برای آنها کرد و خداوند هم درخواست او را تا لحظه ای که آنها توبه نکردند اجابت کرد و اینها قرینه ای هستند بر اینکه حضرت یونس گناهی مرتکب نشده است.
حضرت یونس یقین نداشت که خداوند او را بخاطر این کم طاقتی مجازات می کند وگرنه هرگز این کار را نمی کرد؛ لذا این عمل او بی توجهی به قدرت خدا نمی باشد. او گمان کرد که درمورد نفرین قوم خود و ترک آنها تصمیم درست را گرفته و تصور كرد خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت، «فَظَنَّ انْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ»، اما همين تصور نيز ترك اولى بود، چرا كه آنها كه در سطح بالايى از ايمان قرار دارند بايد هميشه در ميان حالت خوف و رجاء باشند، نه اين كه خود را ايمن از مجازات الهى بدانند، و نه از لطفش مأيوس گردند.
و اما تعبير به «مغاضباً» روشن است كه به معناى خشمگين بودن بر اعمال آن قوم گنهكار است، نه خشمگين بودن نسبت به پروردگار! كه بعضى از نا آگاهان ذكر كرده اند، زيرا چنين چيزى نه تنها با مقام انبيا سازگار نيست كه با حدّاقل ايمان هم نمى سازد، و اگر در روايت يا كلمات بعضى از بزرگان اهل تفسير «مُغاضِبًا لِرَبِّهِ» آمده استت معنايش «مُغاضِباً لِاجْلِ رَبّهِ» مى باشد، يعنى او به خاطر خدا از اعمال قوم خشمگين بود.(8)
از اينجا روشن مى شود كه چرا او در آن زندان تاريك كه ظلمتهايش يكى بعد از ديگرى قرار گرفته بود - ظلمت شكم ماهى، ظلمت دريا، و ظلمت شبها - فرو رفت و چرا در مقام عذر خواهى برآمد و با آن تعبيرات بسيار حساب شده «لَا الهَ الَّا انْتَ سُبْحَانَكَ انِّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» از خداوند تقاضاى بخشش نمود.
قابل توجه اينكه در بعضى از روايات آمده كه امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) فرمود: يونس هنگامى كه در آن خلوتگاه شكم ماهى قرار گرفت و توجه خود را يكپارچه به عبادت معطوف داشت، و از غير خداوند به كلى روى برتافت، خود را از ظالمان شمرد كه چرا چنين عبادتى را قبلًا در پيشگاه خدا انجام نمى داد و گفت: «انّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ بِتَرْكى مِثْلَ هذِهِ الْعِبَادَةِ الَّتِى فَرَغْتَنى لَهَا فى بَطْنِ الْحُوتِ»(9)؛ (همانا من از ستمکاران بودم، چرا که تاکنون مثل عبادتی که در خلوتگاه شكم ماهى داشتم را ترک کردم).(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.