پاسخ اجمالی:
پیامبران به دلایل عقلی و نقلی دارای عصمت مطلق می باشند. مثل اینکه در پیامبران زمینه گناه مانند «جهل» و ناآگاهى و عدم تشخيص زشتى عمل یا اشتباه بودن افعال یا «غلبه شهوات» و هوس ها منتفی است.
علاوه بر آن مسأله جلب اعتماد مردم به آنان و لزوم تبعیت از اوامرشان در تمام شئون زندگی، مجاز بودن خطا برای آنان را عقلا از وجود مقدس شان سلب می کند. ضمن اینکه در صورت خطای پیامبران عامه مردم اغرای به جهل می گردند. از طرفی خطای پیامبران نقض غرض است و باعث عقيم ماندن اهداف بعثت می شود.
علاوه بر دلایل عقلی، آیات و روایات فراوانی دلالت بر عصمت پیامبران در همه شئون زندگی دارد، از جمله آیه «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين» که نشان می دهد پیامبران و امامان باید علاوه بر دریافت وحی در عمل و رفتار نیز معصوم باشند. نیز روایت معروفی از امام رضا(ع) تصریح کرده است حجت خداوند از هر خطا و لغزشى در امان است.
پاسخ تفصیلی:
دایره عصمت و صور مختلف آن
در تحلیل ویژگی های انبیای الهی و بحث از مقام «عصمت» باید به این نکته توجه داشت که این مقام تنها به معناى «مصونيت از ارتكاب معصيت و گناه» نيست بلكه تصور دیگری نیز از این موضوع می توان داشت و آن هم «مصونيت از هرگونه خطا و لغزش و انحراف و گمراهى» است.
اين دو تصور از معنای عصمت، یعنی «مصونیت از ارتکاب معصیت و گناه» و «مصونیت از هر گونه خطا و لغرش و اشتباه» نيز هر كدام شاخه هاى مختلفى دارد مانند: عصمت در برابر گناهان كبيره، در برابر گناهان صغيره، عصمت در دوران قبل از نبوت و دوران بعد از نبوت، مصونيت در برابر خيانت در ابلاغ وحى و رسالت و... .
هنگام صحبت از «مصونيت از لغزشها» نیز تصورهای مختلفی به ذهن می رسد مانند: «مصونيت از خطا در گرفتن و ابلاغ وحى»، «مصونيت از خطا در اعمال دينى و دستورات شرعى»، و بالاخره «مصونيت از خطا در اعمال دنيوى و شخصى».(1)
سؤالی که در این بین ممکن است به ذهن برسد این است که آیا پیامبران الهی در تمام این شئون معصوم اند؟ این سؤال از دیرباز اذهان بسیاری از علما و بزرگان علمی را به خود مشغول کرده و برای مثال می بینیم که شیخ صدوق و سید مرتضی معتقدند بلحاظ عقلی تنها در تبلیغ احکام و مسایل شرعى و نیز امورى که نسیان و سهو در آنها مایه ى نفرت عمومى مى گردد، سهو و نسیان بر پیامبر الهى جایز نیست ولى در موارد دیگر وقوع نسیان مانعى ندارد.(2)
قول به عصمت مطلق انبیای الهی و استدلال های قائلان به آن
برخلاف نظر بزرگانی که راجع به دایره مفهوم عصمت نقل شد، بسیاری از علما به دایره ای بسیار وسیع برای این مفهوم قائل شده اند. برای مثال می بینیم که آیت الله مکارم شیرازی قائل به «عصمت مطلق» انبیاء الهی بوده و ادله ای برای این قول بیان کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
1) دلیل عقلی
دلایل عقلی اثبات عصمت مطلق برای پیامبران الهی متعدّد هستند که می توان مهم ترین شان را این گونه برشمرد.
الف) نبودن عوامل درونى برای گناه و اشتباه:
با تحليل كوتاهى مى توان به اين نتيجه رسيد كه عوامل گناه در وجود پيامبران، در برابر عوامل باز دارنده محكوم است.
توضيح اين كه: گناهانى كه از انسان سرمى زند عوامل و سرچشمه هاى گوناگونى دارد كه عمدتا به دو موضوع باز مى گردد که هر دو در مورد پیامبران منتفی است:
1- جهل و ناآگاهى و عدم تشخيص زشتى عمل یا اشتباه بودن افعال.
2- غلبه شهوات و هوس ها به طورى كه نيروى علم و عقل، در عين درك زشتى و مفاسد گناه یا اشتباه بودن عمل، در برابر آن زانو زنند.
پيامبران به خاطر ارتباطى كه با عالم غيب و درياى علم بى پايان پروردگار دارند، آگاهى كافى نسبت به مفاسد گناهان و فلسفه نهى از آنها، و زشتى اين اعمال دارند، و از سوى ديگر همين ارتباط نيرومند كه در سر حد شهود و مشاهده عالم غيب مى باشد چنان تقوايى در آنها مى آفريند كه مى تواند عامل باز دارنده نيرومندى در برابر انگيزه هاى هوا و هوس باشد.(3)
ب) قبيح بودن اغراى به جهل و تشويق به خطا از طرف خدا :
مسلما خداوند در مقام هدايت بندگان خود هرگز كوچك ترين كارى كه سبب تشويق آنها به خطا يا دعوت آنها به راه هاى انحرافى باشد نخواهد كرد، چرا كه صدور چنين عملى از هركس باشد قبيح و زشت است تا چه رسد به ذات پاك خداوند بزرگ.
اگر خداوند اسناد نبوت را، اعم از معجزات و دلايل علمى، در اختيار غير معصوم بگذارد، يعنى در اختيار كسى كه ممكن است دروغ بگويد، خطا كند یا مرتكب گناهى گردد، بندگان خود را به گمراهى افكنده است اين درست به آن مى ماند كه شخص بزرگى سند نمايندگى خود را به دست كسى دهد كه شياد و منحرف و سوء استفاده گر بوده باشد، آيا اين كار زشت و قبيحى نيست؟
چگونه احتمال بدهيم كه چنين كارى از خداوند سر مى زند و معجزات و مدارك نبوت را در اختيار گنه كار آلوده و دروغ گوى منحرف و يا خطاكارى مى گذارد؟!(4)
ج) اجتماع ضدین:
اگر از پيامبری گناهى سرزند اجتماع ضدين، يعنى دو دستور متضاد، لازم مى آيد، از يكسو بايد در همه چيز از پيامبر پيروى كرد، از سوى ديگر بايد در مورد آن گناه با او به مخالفت برخاست، و مى دانيم دو دستور متضاد هرگز از خداوند حكيم صادر نمى شود.(5)
د) دلیل اعتماد:
اگر پیامبران مرتكب خطا يا گناهى شوند اعتماد لازم براى مقام نبوت از آنها سلب مى شود، و مردم نمى توانند آنان را واسطه مطمئنى ميان خود و خدا بشناسند و آنان را در تمام اعمال زندگى پيشوا و مقتداىى خويش قرار دهند. لذا اگر چه عقلًا مانعى ندارد كه كسى در قسمتى از كارها به خواست و اراده خداوند از هر گونه لغزش و اشتباهى مصون باشد و در قسمت ديگر، اين مصونيت را نداشته باشد، اما اين تفكيك از نظر طرز فكر توده مردم- همان مردمى كه بايد تحت تعليمات پيامبران قرار گيرند و تربيت شوند- كار مشكلى است.
مردم چنين فكر مى كنند كه اگر اين شخص در كارهاى عادى و روزانه خود دچار اشتباه شود، چطور مى توان باور كرد كه در تشخيص مطالب پيچيده مربوط به مبدأ و معاد، اسرار جهان هستى، مقررات اجتماعى و اصول اخلاقى- كه ضامن سعادت بشر است- دچار اشتباه نشود؟
بنابراين سرزدن اشتباه از پيامبر در اين گونه موضوعات ساده، دليل روشنى بر امكان اشتباه او در آن موضوعات پيچيده و حساس تلقى مى شود و با اين وضع، اطمينان كاملى به درستى گفته هاى و تعليمات او پيدا نخواهد شد.(6)
به همين دليل معتقديم اگر در برخى ظواهر آيات قرآن بعضى از پيامبران الهى مورد نکوهش قرار گرفته اند یا گناهى به آنها نسبت داده شده است، بخاطر «ترك اولى» بوده است (يعنى در ميان دو كار خوب، آن را كه خوبى كمترى داشته انتخاب كرده اند در حالى كه سزاوار بوده خوب تر را برگزينند) يا به تعبير ديگر از قبيل این مثل معروف می باشد که: «حسنات الابرار سيئات المقربين»؛ (كارهاى خوب نيكان [گاهى] گناه مقربان محسوب مى شود)؛ چرا كه از هر كس به اندازه مقام او انتظار مى رود.(7)
به عنوان مثال و برای تقریب به ذهن اگر براى ساختن يك بيمارستان از مردم تقاضاى كمك شود، وقتی شخص كارگرى مزد يك روزش را كه گاه چند تومان بيشتر نيست مى دهد، اين عمل نسبت به او ايثار و حسنه است و كاملا مطلوب، اما اگر يك ثروتمند اين مقدار كمك كند، نه تنها اين عمل نسبت به او پسنديده نيست بلكه گاه درخور ملامت و مذمت و نكوهش نيز هست، با اينكه از نظر اصولى نه تنها كار حرامى نكرده، بلكه ظاهرا مختصر كمكى نيز به كار خير نموده است. در مورد پیامبران هم ممکن است با اینکه کار آنها در راستای انجام وظیفه بوده و هرگز خطا و گناه نبوده اما آن گونه که انتظار می رفت در حد اعلی انجام نداده باشند و مورد سرزنش خداوند قرار گیرند و این منافاتی با عصمت آنها ندارد.(8)
هـ) نقض غرض و عقيم ماندن اهداف بعثت
مسلّم است شخص عاقل و حكيم و آگاه هرگز كارى نمى كند كه نتيجه آن خلاف مقصود و هدف او باشد، و اگر كسى چنين كارى كند معلوم مى شود حكيم و آگاه نيست، اين از يكسو. از سوى ديگر مى دانيم خداوند انبياى خود را به منظور هدايت و تربيت بندگان فرستاده است؛ حال اگر آنها معصوم از گناه و خطا نباشند انسانها را به گمراهى مى كشانند، و اين درست نقطه مقابل هدف بعثت پيامبران است.
اضافه بر اين نقش اصلى را در تربيت مردم همان برنامه هاى عملى انبيا دارد، زيرا هميشه طرز عمل و رفتار مربيان و حالات و صفات آنهاست كه براى كسانى كه تحت تربيت آنها قرار دارند معيار و الگو محسوب مى شود، بيانات سودمند و استدلالات عقلانى و خطابه هاى پرآب و تاب هر قدر اثر داشته باشد در برابر نمونه هاى عملى ناچيز است، مخصوصاً اگر تضادى در ميان سخن و عمل، گفتار و رفتار آنها ظاهر گردد، آن بيانات به كلى از اثر خواهد افتاد!
اينجاست كه انبيا بايد در تمام برنامه هاى زندگى اسوه و مقتداى مردم باشند، و مردم درس دين را در اعمال آنها بخوانند...، تنها در صورتى اين هدف مهم تأمين مى گردد كه آنها از هرگونه گناه صغيره و كبيره، بلكه هرگونه خطا منزه و مبرا باشند.(9)
2) دلیل نقلی
علاوه بر دلایل عقل پیش گفته، در آیات و روایات فراوانی نیز به مسأله عصمت پیامبران در همه شئون اشاره شده است که چند نمونه از آنها را بیان می کنیم:
الف) آیات:
1- آیه 124 سوره بقره: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين»؛ ([به خاطر بياوريد] هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود، و او بخوبى از عهده آزمايش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من [نيز امامانى قرار بده] خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمى رسد [و تنها آن دسته از فرزندان تو كه کاملا پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند]).
تعبیر «لاينال عهدى الظالمين» نشان می دهد پیامبران و امامان باید علاوه بر دریافت وحی در عمل و رفتار نیز معصوم باشند. در حقیقت خداوند با اين بيان مى خواهد اين حقيقت را براى ابراهيم بيان كند كه مقام امامت به قدرى والا است كه تنها كسانى شايسته اين موهبت بزرگ هستند كه در تمام عمر از هرگونه شرك و كفر و گناه و عصيان پاك و به تعبير ديگر معصوم باشند؛ چرا که ظلم مفهوم عامی دارد و شامل همه گناهان می شود.(10)
ظلم شامل شرک می شود؛ چنانکه خداوند متعال در آيه 13 سوره لقمان شرك را «ظلم عظيم» مى شمرد. سایر گناهان نیز از آنجا که برای نفس انسان آثار بدی دارد ظلم به نفس می باشد و اگر آثار بد گناه غیر نفس را در بر بگیرد ظلم به دیگران نیز خواهد بود.
2- آیه 64 سوره نساء: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ الله»؛ (و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر برای این که اطاعت شود به اذن خداوند). وقتی اطاعت از کسی مقید به زمانی خاص و فعلی به خصوص نباشد، همه گفتارها و کردارهای پیامبران(علیهم السلام) در همه عرصه ها و به طور کلی، واجب الاطاعة و یا قابل پیروی است و این مستلزم پاک بودن آن ها از گناه و خطاست.(11)
ب) روایات:
در روایات فراوانی از ائمه هدى(عليهم السلام) به مسأله عصمت پیامبران از خطا و اشتباه اشاره شده است؛ تا آنجا كه اين عقيده از ضروريات مذهب اماميه شمرده مى شود و مورد اجماع اصحاب می باشد(12)، به عنوان مثال امام رضا(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد: «هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِه»(13)؛ ([شخصى كه خداوند او را براى اداره ى امور بندگانش بر مى گزيند] معصوم و برخوردار از تأييدات، توفيقات و راه نمايى هاى الهى بوده، از هر خطا و لغزشى در امان است. خداوند این ویژگی را به او اختصاص داده است تا حجتی برای بندگان و شاهدی برای آنها باشد).
نتیجه اینکه از مجموع آیات و روایات و همچنین به حکم عقل به خوبی می توان به این جمع بندی رسید که پیامبران و امامان در همه شئون زندگی باید معصوم باشند و سیره زندگی آنها نیز این مسأله را تایید می کند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.