پاسخ اجمالی:
1. تحقیقات پژوهشگران تاریخ و حدیث نشان می دهد که نصوص نهج البلاغه در کتب و منابع حدیثی نویسندگانی از شیعه و اهل سنت که پیش از تولد سید رضی نگاشته شده اند، وجود دارد.
2. اکثریت قریب به اتفاق مطالب نهج البلاغه مستدل و یا در خور استدلال هاى منطقى است و نیازى به سلسله اسناد به عنوان مباحث تعبدى وجود ندارد.
3. سید رضی هنگام جمع آوری بیانات حضرت، بنا بر گزینش و اختصار داشته است؛ لذا اسناد روایات را ذکر نکرده است.
4. محتوای نهج البلاغه، آن قدر بلند و عمیق و والاست که گواهى مى دهد تنها از مصدری «عالی» چون فکر پیامبر(ص) یا امام معصومى تراوش کرده است.
5. عالمان و ادبای اهل سنّت مثل ابن ابی الحدید و ابن الخشاب انتساب مضامین آن را بنا بر تجمیع شواهد سندی حداقلی با شواهد مضمونی(وحدت اسلوب ادبی آن)، به حضرت علی(ع) قبول دارند.
6. چرا باید سیّد رضی و یا هر کس دیگری افتخاری بس بزرگ را که می توانست با آن بر تمام سخنرانان و شیواسخنان برتری یابد به دیگری نسبت دهد؟!
7. شواهد قرآنی نشان از آن دارد که که همه صحابه عادل نبودند و مخدوش سازی اعتبار و اصالت نهج البلاغه با تمسک به ادعای «عدالت برای همه صحابه» تا چه اندازه سست است.
8. سخنان مسجع در سخنان رسول خدا(ص) و خلفا و صحابه ديگر نيز يافت می شود.
9. اهل بلاغت تصریح می کنند که بلاغت در واقع چیزی جز مطابقت مقال با مقتضای حال و شرایط پیرامونی آن نیست و اگر لازم باشد خطبه ها باید طولانی باشند.
10. آن حضرت در بند استفاده از کلمات و اصطلاحات فلسفی خاص نبوده اند و مراد آن حضرت معنای لغوی آن واژه ها بوده نه معنای مصطلح فلسفی.
پاسخ تفصیلی:
شبهه در اعتبار سندی نهج البلاغه
مرسل بودن خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار موجود در نهج البلاغه - یعنی ذکر نشدن اسنادی برای این بیانات که به طور متصل به معصومین برسد - موجب این شده که برخی ها در انتساب این کتاب به حضرت علی(علیه السلام) مناقشه کنند. البته این مناقشه، موضوع جدیدی نیست و برای مثال می بینیم که در قرون هفتم و هشتم و دهم هـ.ق و قرنهای بعدی مناقشاتی راجع به این انتساب از علمایی از اهل سنت همچون ابن خلکان و ذهبی و ابن حجر عسقلانی و ملاکاتب چلبی ابراز شده و حتی ادعا شده بیانات موجود در این کتاب شریف گرانسنگ، پرداخته خود سید رضی است.(1)
حساسیت این موضوع هنگامی بیشتر می شود که بدانیم وجود این کتاب به خاطر محتوای بسیار رفیع و والایش ممکن است سندی بر حقانیت تشیع و برتری حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر تمام صحابه شمرده شود.
تحقیق در اسناد نهج البلاغه
به هر حال از زمان مطرح شدن این شبهه، بسیاری از علما و پژوهشگران تاریخی، تحقیقات ارزشمندی را برای یافتن و ارائه مدارک و اسناد نهج البلاغه به انجام رسانده اند. حاصل این تحقیقات و پژوهش ها جای هیچ گونه تردیدی را باقی نمی گذارد که مطالب نقل شده در نهج البلاغه، نه بیانات ساخته و پرداخته سید رضی که کلام حضرت علی(علیه السلام) بوده است.(2)
سید رضی متولد سال 359هـ.ق است(3) و بدیهی است که در سال هایی بعد از این تاریخ به جمع آوری بیانات حضرت علی(علیه السلام) در قالب نهج البلاغه پرداخته باشد. وجود خطبه ها و نامه هایی از نهج البلاغه در کتب و منابع حدیثی نویسندگانی از شیعه و اهل سنت که پیش از تولد سید رضی نگاشته شده اند، انتساب این بیانات را به خود سید رضی رد می کند. تورق کتاب هایی چون «الکافی» کلینی(متوفی سال 328هـ.ق)؛ «العقد الفرید» احمد بن عبد ربه(متوفی سال 327هـ.ق)؛ «تاریخ طبری» محمد بن جریر طبری(متوفی سال 310هـ.ق)؛ «البیان والتبیین» جاحظ(متوفی سال 253هـ.ق)؛ «الکامل» مبرد(متوفی سال 258هـ.ق)؛ «تاریخ یعقوبی» یعقوبی(متوفی سال 246هـ.ق)؛ «صفین» نصر بن مزاحم(متوفی سال 183هـ.ق)؛ «مروج الذهب» مسعودی(متولد سال 346هـ.ق)؛ «الغارات» ابی اسحق(متوفی سال 283هـ.ق) و... نشان می دهد بسیاری از بیانات نقل شده در نهج البلاغه در آن منابع نیز نقل شده اند.(4)
علّت حذف اسناد نهج البلاغه توسّط سیّد رضی؟
حذف اسناد و مصادر از سوی سيد رضی از آن رو است كه وی به صدور مطالب اطمينان داشته است. لذا در مواردی كه اعتماد نداشته مصادر آن را ذكر كرده است به گونه ای كه در مجموع از دوازده كتاب نام می برد كه در گردآورى نهج البلاغه از آنها استفاده كرده است.(5)
میزان بیاناتی که سید رضی از احادیث و خطبه ها و نامه های حضرت علی(علیه السلام) جمع آوری کرده نیز موضوع قابل بحث دیگری است و می تواند در اینجا نکته ای را برای ما ثابت کند. تعداد خطبه هایی که سید رضی در نهج البلاغه از حضرت علی(ع) نقل کرده، 240 خطبه است. این در حالی است که دانشمندانی از اهل سنت هم چون مسعودی، سبط ابن جوزی، ابن واضح و... در نوشته های خود تصریح کرده اند که تعداد خطبه هایی که از امام علی(ع) به دست آنها رسیده یا مردم در یاد داشتند و از آنها استفاده می کردند رقمی بین 400 تا 480 است.(6) این نشان گر چیست؟ آیا این تفاوت اعداد خطبه ها دلالت بر این ندارد که سید رضی هنگام جمع آوری بیانات حضرت، دست به گزینش می زده و بنا بر اختصار داشته است؟ آیا چنین دلالتی نمی تواند ما را به این نکته رهنمون سازد که سید رضی به خاطر رعایت همین اختصار، اسناد روایت های نهج البلاغه و اسامی اشخاص موجود در سلسله سند هر حدیث را ذکر نکرده است؟ مسلما چنین بوده است.
نامعقول بودن انتساب جواهر خود ساخته به دیگران
موضوع دیگری که باید در پاسخ به ادعای غیراصیل بودن نهج البلاغه باید مطرح کرد این است که بر فرض شخصی این بیانات را جعل و به حضرت علی(علیه السلام) نسبت داده است. چنین شخصی یا انسانی اهل تقواست که در این صورت یقینا مرتکب چنین کاری که خلاف شرع است نخواهد شد. یا اینکه اهل تقوا نیست که در این صورت قطعا چنین کار مهم و سخنان والا و شیوایی را به خودش نسبت خواهد داد؛ چرا که افتخاری بس بزرگ برای خود و فرزندانش بوده و بدین وسیله بر تمام سخنرانان و شیواسخنان برتری می یابد. وقتی با توجه به این دو فرض عملکرد سید رضی را مطالعه می کنیم – که با قاطعیت و دقتی بی نظیر خطبه ها و نامه ها و حکمت های مختلف را به پیشوای خود منتسب می کند – کوچک ترین شک و شبهه ای برای مان باقی نمی ماند که ایشان با اسناد و موثق و معتبری که نشان از انتساب یقینی این سخنان به حضرت علی(ع) دارد، اقدام به جمع آوری نهج البلاغه کرده است.(7)
قَضایا قِیاساتُها مَعَها
گذشته از همه این بحث ها و استنادات تاریخی، باید در سنجش اعتبار نهج البلاغه و صحت استناد آن به حضرت علی(علیه السلام) نکته دیگری را نیز مدنظر داشته باشیم. غالب خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آن ها، مطالبى است مستدل و یا در خور استدلال هاى منطقى و در واقع به قول علمای علم منطق می توان آنها را از قبیل «قَضایا قِیاساتُها مَعَها»؛ (مسایلى که دلیلش در خودش نهفته است) به شمار آورد. بنابراین نیازى به سلسله اسناد به عنوان مباحث تعبدى وجود ندارد. زیرا بخش عظیمى از این بیانات درباره معارف اعتقادى، مبدا و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآن و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و مانند آن هستند. بخش دیگرى درباره مواعظ و نصایح و درس هاى عبرت در زندگى امّت هاى پیشین و آیین کشوردارى و زندگى اجتماعى و آداب جهاد و امثال آن است که عموما مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است. پس همان گونه که نوشته هاى فلاسفه بزرگ و علماى علوم مختلف و حتّى اشعار نغز شعراى نامى و مانند آن بدون نیاز به سلسله سند مقبول است، درباره محتواى نهج البلاغه نیز به همین دلیل و به طریق اولى مشکلى برای پذیرش شان نداریم.
علوّ مضامین، گواه صدور از «مصدری عالی» چون «علی»
از آن گذشته اگر معیارهاى حجّیت سند را براى نهج البلاغه بخواهیم ثابت کنیم، باز هم از این نظر مشکلى در کار نیست زیرا براى پذیرش حدیث و روایت ـ آن گونه که در علم اصول تحقیق شده ـ معیار اصلى وثوق و اعتماد و اطمینان به روایت است که از طرق مختلف ممکن است به وجود آید. گاه سلسله سند با راویان مورد اعتماد سبب وثوق به روایت مى شود و گاه کثرت و تعدّد روایت ـ آن هم در کتب معتبر و مشهور ـ چنین اعتمادى را حاصل مى کند و گاه محتوا، آن قدر بلند و عمیق و والاست که گواهى مى دهد تنها از فکر پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا امام معصومى تراوش کرده است و همین سبب اعتماد ما به چنین روایتى مى شود. نظیر این مساله را درباره صحیفه سجّادیه - علاوه بر اسناد معتبرى که براى آن ذکر کرده اند - یعنى دعاهاى بسیار بلند، با برترین محتوا و عالى ترین مضمون که از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است، نیز گفته اند.(8)
اسلوب شناسی نهج البلاغه از نظر عالمان و ادبای اهل سنّت
ابن ابی الحدید به عنوان یکی از شارحان سنی مذهب این کتاب می نویسند: «بسیاری از هواپرستان می گویند بخش زیادی از نهج البلاغه ساخته فـصحای شیعه است و گاهی آن را به دیگری نسبت می دهند. عصیبت، چشمان اینها را کور کرده است... و من به اجمال خطای این پندار را روشـن می سازم. جز ایـن نـیست که یا همه نهج البلاغه ساخته و پرداخته دیگران است یا بخشی از آن؟ حالت اول بـالضروره باطل است، زیرا ما صحت اسناد برخی از آنها را به امیر المؤمنین(علیه السلام) به تواتر می دانیم... حالت دوم نیز بـاطل اسـت، زیـرا هرکس به کلام و خطابه انس داشته باشد و از علم بیان طرفی بسته باشد و در ایـن زمـینه صـاحب ذوق باشد کلام رکیک را از فصیح و فصیح را از فصیح تر و اصیل را از غیر اصیل باز می شناسد و هرگاه در مقابل مـجموعه واحـدی از کـلام خطبا و یا حتی دو خطیب قرار گیرد آنها را از هم تمیز می دهد... و مگر نه این است که ما بـه کـمک شناخت شعر و نقد آن، اگر دیوان «ابی تمام» را ورق بزنیم و در میان آن، قصائد یا قصیده ای از دیگری بیابیم مباینت آن را بـا شعر و سبک او تشخیص می دهیم و مگرنه اینست که ادبیان، اشعار و قصاید بسیاری از او و نیز از اشعار «ابی نواس» را حذف کردند و ایـن کار را جـز با تکیه بر ذوق ننموده اند؟ تو نیز اگر در نهج البلاغه تأمل کنی خواهی یافت که آن از سـرچشمه واحـدی جاری گشته و دارای روح و اسلوب واحدی است، همانند قرآن عزیز. اوّلش چون و وسطش و وسطش چون آخرش است و اگـر بـخشی از نهج البلاغه ساختگی بود هرگز چنین نمی بود... به علاوه این کسان با این روش راه را بر خود نیز بسته اند زیرا با این روش ما هرگز نمی توانیم به صحت کلام منقول از پیامبر(صلی الله علیه و آله) اعتماد کنیم و همین طور نسبت به آنچه از ابو بکر و عمر نقل شده است... پس هر مطلبی را که اینها درباره صحبت کلام نبوی و ائمه راشدین و صحابه و تابعین و شعراء و نویسندگان و خطباء بگویند، یاران امیرالمؤمنین نیز همان را دربارهء نهج البلاغه خواهند گفت».(9)
همه این ها، احتمال نوشته شدن بیانات نهج البلاغه را توسط سید رضی رد می کند؛ زیرا گرچه او در نثر و نظم صاحب آثار برجسته ای بوده و به عنوان یکی از شناخته شده ترین شاعران عرب شناخته می شود، اما سبک ادبی او که در تألیفات دیگری قابل دسترسی و مطالعه است، کاملا با متن نهج البلاغه متفاوت است. ابن الخشاب در این مورد می نویسد: «رضی و غير رضی كجا می توانند چنين اسلوبی را پياده كنند با توجه به اين كه من رساله های رضی را ديده و از اسلوبش مطلعم و با نثر ايشان آشنايم و به جهات قوت و ضعف آن واقفم».(10)
شبهاتی در انتساب مضامین نهج البلاغه به حضرت علی(علیه السلام):
جدای از این بحث ها و مناقشات استنادی، اصالت نهج البلاغه از جهات دیگری نیز مورد مناقشه مخالفین و معاندین قرار گرفته که ما در اینجا ضمن اشاره ای کوتاه، آنها را مرور می کنیم.
1. بدگویی از صحابه در نهج البلاغه
یکی از این اشکالات این است که گفته اند در نهج البلاغه از گروهی از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بدگویی شده است و این با لزوم محترم شمردن همه صحابه به صورت مطلق بنابر عقیده اهل سنت(11) منافات دارد. طبق این عقیده تمام کسانی که با رسول خدا(ص) دیداری داشتند تا لحظه مرگ عادل و رستگار بودند. اما آیا چنین ادعایی صحیح است و همه صحابه بدون استثنا عادل بودند؟!
ما می گوییم آياتى در قرآن هستند که چنین موضوعی را رد می کنند و نمی توان آنها را با عدالت همه صحابه جمع کرد. برای مثال در آيه 155 سوره آل عمران مى خوانيم: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ»؛ (كسانى كه در روز روبه رو شدن دو جمعيّت با يكديگر [روز جنگ احد] فرار كردند شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهان شان به لغزش افكند. خداوند آنها را بخشيد خداوند آمرزنده و حليم است).
این آيه اشاره به كسانى است كه در روز جنگ احد پا به فرار گذاشتند و پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) را در مقابل دشمن تنها رها كردند. از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه در روز احد، گروهى فراركردند و در تواريخ عدد اين گروه بسيار زياد ذكر شده است و جالب اين كه مى گويد شيطان بر آنها غلبه كرد و غلبه شيطان هم به سبب گناهانى بود كه مرتكب شده بودند. گرچه ذيل آيه مى گويد كه خداوند آنها را بخشيد، ولى بخشش پروردگار مفهومش اين نيست كه آنها عادل بودند و مرتكب گناه نشدند بلكه با صراحت مى گويد آنها مرتكب گناهان متعدّدى شدند.
در آيه 6 سوره حجرات نیز بعضى از صحابه به عنوان «فاسق» معرّفى شده اند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد درباره آن تحقيق كنيد مبادا از روى نادانى به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد).
در ميان مفسّران معروف است كه اين آيه مربوط به «وليد بن عُقبة» است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) او را با گروهى براى جمع آورى زكات طايفه «بنى المصطلق» فرستاد وليد برگشت و گفت اين ها آماده زكات نيستند و بر ضدّ اسلام قيام كرده اند. گروهى از مسلمانان حرف وليد را باور كردند و آماده پيكار با آن طايفه سركش شدند، ولى آيه شريفه سوره حجرات نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر يک فرد فاسق خبرى آورد، تحقيق كنيد مبادا گروهى را به خاطر آن خبر فاسق گرفتار سازيد و ضربه اى بر آنها وارد كنيد و بعد هم پشيمان شويد. اتّفاقا بعد از تحقيق معلوم شد طايفه بنى المصطلق طايفه مؤمنى هستند و به استقبال وليد آمده بودند نه براى قيام بر ضدّ اسلام و وليد؛ امّا چون وليد با آنها خصومتى داشت همين را بهانه كرده و برگشت و آن خبر نادرست را خدمت پيغمبر اكرم(ص) عرض كرد. وليد از صحابه پيغمبر(ص) بود يعنى از كسانى بود كه پيغمبر اكرم(ص) را درک كرد و در خدمت پيغمبر بود، اما قرآن در اينجا او را فاسق مى داند. آيا این مسأله با عدالت همه صحابه سازگار است؟
در آیه 58 سوره توبه نیز تعبیری وجود دارد که به هیچ وجه با عدالت همه صحابه قابل جمع نیست. در این آیه می خوانیم که برخی از صحابه هنگام تقسیم زکات به پیامبر(صلی الله علیه وآله) اعتراض می کردند: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ»؛ (در ميان آنها كسانى هستند كه در تقسيم غنايم به تو خرده مى گيرند اگر سهمى از آن به آنها داده شود، راضى مى شوند و اگر داده نشود خشم مى گيرند). حال ما می پرسیم که آيا با این اوصاف می توان هنوز گفت همه این افراد عادلند؟(12)
همه این شواهد و استدلال های قرآنی نشان از آن دارد که مخدوش سازی اعتبار و اصالت نهج البلاغه با تمسک به ادعای عدالت برای همه صحابه تا چه اندازه سست است.
2. چرا نهج البلاغه این قدر شیوا و بلیغ و مسجّع است؟!
شبهه دیگری که درباره صحت انتساب احادیث نهج البلاغه بیان شده این است که چرا بیانات این کتاب این اندازه مسجّع و از لحاظ اصطلاحات و لغات در این مرتبه از شیوایی و فصاحت است و خود این پیراستگی لفظی نشان از جعلی و ساختگی بودن آن است. این در حالی است که این گونه بلاغت و قوام در سخن گفتن برای سخنوران و سخن شناسان زمان حضرت علی(علیه السلام) امری ناآشنا نیست. وجود احاديث نبوی براي اثبات اين مدعا کافي است. سخنان مسجع در سخنان خلفای ديگر(ابوبکر، عمر و عثمان) نيز يافت می شود. بنابراين سخن آراسته به سجع در زمان حيات امام علی(ع) مرسوم و رايج بوده و لذا در صحت انتساب چنين سخنانی به پيامبر، صحابه و معاصران حضرت علی(ع) جای شک و شبهه وجود ندارد. علاوه بر آن اینگونه نیست که تمام بیانات نقل شده در نهج البلاغه از سجع بهره گرفته باشند. مثلا در بخش نامه های آن حضرت مقدار سجع بسیار کم و نزدیک به صفر است و این نشان از آن دارد که آن حضرت از این هنر کلامی به طور طبیعی و بدون تکلف استفاده می کرده اند.
3. چرا برخی از خطبه ها یا نامه های آن حضرت بسیار طولانی است؟!
دیگر شبهه مطرح شده درباره نهج البلاغه و صحت انتساب آن به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) این است که گفته شده برخی از خطبه ها یا نامه های آن حضرت بسیار طولانی است و این موضوع صحت آنها را به عنوان خطبه ها یا نامه های واقعی با چالش مواجه می کند. این در حالی است که حجم هر نامه یا عهدنامه ای به موقعیت انعقاد و بیان آن بستگی دارد. اهل بلاغت تصریح می کنند که «بلاغت» در واقع چیزی جز مطابقت مقال با با مقتضای حال و شرایط پیرامونی آن نیست. نوشته ها، خطبه ها، وصايا و نامه های حضرت علی(ع) نيز از همین قاعده پیروی می کنند. اين شيوه در آن عصر نيز معمول بوده است.
4. شبهه وجود اصطلاحات فلسفی در نهج البلاغه
شبهه دیگر مطرح شده درباره بیان شدن مطالب نهج البلاغه توسط حضرت علی(علیه السلام) وجود برخی مطالب و اصطلاحات فلسفی در نهج البلاغه است که ادعا شده در زمان آن حضرت، این اندیشه و اصطلاحات اصلا مرسوم نبوده اند. این در حالی است که منطق و فلسفه بخشی از حيات فکری بشر در همه اعصار و قرون است. حضرت در بیانات شان حقایقی را در توضیح اوصاف خداوند ارائه داده اند که نظير آن در بسیاری از آيات قرآن و احاديث پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است. آن حضرت در بند استفاده از کلمات و اصطلاحات فلسفی خاص نبوده اند و اگر کلمه ای از ایشان صادر شده که نزد منطقیان به اصطلاح و معنای خاصی اشاره دارد، مراد آن حضرت معنای لغو ی آن واژه بوده که ممکن است بعدها از سوی اهل منطق و فلسفه به صورت اصطلاح برای معنایی خاص وضع شده باشد. اما اینکه چرا این سخنان در آن زمان منحصر به ایشان بوده و دیگر هم عصران شان به تبیین این حقایق نپرداخته اند نیز نشان گر قدرت ما فوق والای تصور و فهم و معرفت آن حضرت به حقایقی هستی است. قدرتی که هر کسی نمی توانست به آن دست پیدا کند.(13)
به هر حال موضوع اعتبار «نهج البلاغه» و صحت انتساب آن به حضرت علی(علیه السلام) بسیار مستحکم تر از آن است که چنین شبهه پردازی هایی بتواند آن را مخدوش کند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.