پاسخ اجمالی:
متون معروف اسلامى نشان مى دهد كه اميد و انتظار صلح و عدالت جهانى در پرتو قيام يك مرد انقلابی، موضوعی است كه در متن تعالیم پيامبر(ص) قرار داشته است. این روايات چنان است كه هيچ محقّق اسلامى، نمى تواند «تواتر» آن را انكار كند. تاكنون كتاب هاى زيادى از طرف دانشمندان شيعه و اهل تسنّن در اين زمينه نوشته شده و نويسندگان آنها متّفقا صحّت احاديث مربوط به مصلح جهانى را پذيرفته اند، و تنها افراد بسيار معدودى مانند «ابن خلدون» و «احمد امين مصرى» در صدور اين اخبار از پيامبر(ص) ترديد كرده اند. بنابراين عقيده به «ظهور مصلح بزرگ» اعتقادي اسلامي است و نمي توان آن را تفكّري وارداتي دانست.
پاسخ تفصیلی:
می دانیم كه مسئله انتظار ظهور يك حكومت بزرگ جهانى كه صلح و امنيت و آرامش و عدالت و پاكى را در همه دنيا گسترش دهد، عكس العمل عوامل سخت اجتماعى و ناكامي ها نيست؛ بلكه ريشه عميقى در اصيل ترين ابعاد روح انسانى دارد؛ و به تعبير ديگر، اين انتظار از درون فطرت و روان آدمى مى جوشد و از ذات انسان سرچشمه مى گيرد. اكنون موقع بررسى اين مسئله است كه آيا اعتقاد به چنين ظهورى يك فكر وارداتى است كه از عقايد اقوام ديگر مايه گرفته و به محيط هاى اسلامى نفوذ كرده است، يا يك واقعيت تاريخى است كه همانند ساير تعليمات اصيل اسلامى از شخص پيامبر(صلی الله عليه و آله) گرفته شده است؟ آيا پاسخ اين سؤال را بايد از مستشرقانى ـ كه به اصطلاح اگر بخواهيم اعمالشان را حمل بر صحّت كنيم و آنها را متعصّب و مُغرض ندانيم، لااقل بايد بگوييم اطلاعات آنها در زمينه مسائل اسلامى (غالباً) بسيار سطحى و نارسا است ـ بشنويم؟
بدبختى اينجا است كه پيروان يك مكتب براى شناخت مكتب خود دست به دامان كارشناسان خارجى شوند ـ و آنچه خود دارند از بيگانه تمنّا كنند و از گمشدگانِ لب دريا، سراغ گوهرهايى را گيرند كه صدفش از دسترس آنها بيرون است! به كمك طلبيدن «گيورگيو» دانشمند اروپايى براى از نوشناختن پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و «جرج جرداق مسيحى لبنانى»، براى شناخت مكتب انسان ساز امام على(علیه السلام)، و «سليمان كتانى مسيحى» براى شناسايى بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا(سلام الله علیها) دخت گرامى پيامبر(ص)، مانند استمداد از «مارگلى يوت» براى فهم مسائل مربوط به «مهدي(عجل الله تعالی فرجه)» همه يك نوع انحراف از مسير صحيح تحقيق، و زمينه چينى و كوشش براى «اسلام وارداتى» است.
نمى گوييم بايد آنقدر خشك بود كه نقل قول مستشرقان را (حتى به منظور تأييد)، كفر و ضلالت پنداشت؛ بلكه مى گوييم نبايد آنقدر غرب زده بود كه اساس و پايه شناخت عقايد و تعليمات اسلامى را بر گفته هاى ديگران گذارد. اگر ما در مسائل مربوط به تكنولوژى از كارشناسان آنها ـ متأسفانه ـ كمك مى گيريم دليل اين نيست كه در شناخت آنچه مربوط به ما و مخصوص ماست نيز از آنها مدد بخواهيم. به ويژه اينكه مى بينيم اسلام شناسى آنها ـ مانند همه چيز ديگرشان كه تنها با معيارهاى مادّى سنجيده مى شود ـ سر از يك «اسلام ماترياليستى» بيرون خواهد آورد كه ارزش اصول و فروع آن تنها در چهارچوب معيارهاى مادى و زندگى اقتصادى و پيوندهاى آب و نان اجتماعى دور خواهد زد؛ اسلامى مسخ شده و رنگ باخته و واژگونه؛ اسلامى تنها در خدمت آب و نان، چونان كه مقلّدين بى قيد و شرط آنها نيز تبليغ مى كنند.
به هر حال، مطالعه متون معروف اسلامى نشان مى دهد كه اميد و انتظار صلح و عدالت جهانى در پرتو قيام يك مرد انقلابى ـ با برنامه ها و بينش هاى انقلابى ـ چيزى است كه در متن تعليمات پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) قرار داشته است. روايات مربوط به قيام مهدى(عجل الله تعالی فرجه) چنان است كه هيچ محقّق اسلامى، پيرو هر يك از گروهها و مذاهب اسلامى باشد نمى تواند «تواتر» آن را انكار كند. تاكنون كتاب هاى زيادى از طرف دانشمندان شيعه و اهل تسنّن در اين زمينه نوشته شده و نويسندگانِ آنها متّفقا صحّت احاديث مربوط به مصلح جهانى يعنى «مهدي(عج)» را پذيرفته اند، تنها افراد بسيار معدودى مانند «ابن خلدون» و «احمد امين مصرى» در صدور اين اخبار از پيامبر(ص) ترديد كرده اند، و قرائنى در دست داريم كه انگيزه آنها در اين كار ضعف اخبار نبوده؛ بلكه فكر مى كردند روايات مربوط به «مهدى(عج)» مشتمل بر مسائلى است كه به سادگى نمى توان آنها را باور كرد، يا به خاطر اينكه احاديث درست از نادرست را نتوانسته اند جدا كنند يا تفسير احاديث را به درستى درنيافته اند.
در هر صورت، لازم است قبل از هر چيز سؤال و جوابى را كه از طرف «رابطة العالم الاسلامى» ـ كه زير نفوذ افراطى ترين جناح هاى اسلامى (يعنى وهابيان) قرار دارد ـ نشر يافته، از نظر خوانندگان عزيز بگذرانيم تا روشن شود مسئله انتظار يك مصلح بزرگ در ميان مسلمانان، قولى است كه جملگى برآنند و به عقيده ما مدارك لازم در اين رساله كوتاه آنچنان جمع آورى شده كه هيچكس را ياراى انكار آن نيست و اگر وهابيان سختگير در برابر آن تسليم شده اند نيز به همين دليل است (ما نخست ترجمه قسمت حساس اين رساله را نقل كرده، سپس تمام متن عربى آن را براى آنها كه مى خواهند مطالعه بيشتر كنند مى آوريم).
مدارك زنده بر ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه)
مدّتى قبل شخصى به نام «ابومحمد» از «كنيا» سؤالى درباره ظهور «مهدي منتظر» از «رابطة العالم الاسلامى» _ كه از متنفذترين مراكز مذهبى حجاز و مكّه است _ كرده است. دبير كل «رابطه» محمد صالح القزاز، در پاسخى كه براى او فرستاده است ضمن تصريح به اينكه «ابن تيميه» مؤسس مذهب وهابيان نيز احاديث مربوط به ظهور مهدي را پذيرفته، متن رساله كوتاهى را كه پنج تن از علماى معروف حجاز در اين زمينه تهيه كرده اند را براى او ارسال داشته است.
در اين رساله پس از ذكر نام حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) و محل ظهور او يعنى مكّه، چنين مى خوانيم: «... به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار كفر و ستم، خداوند به وسيله او [مهدي] جهان را پر از عدل و داد مى كند همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده است ... او آخرين «خلفاى راشدين دوازده گانه» است كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) خبر از آنها در كتب صحاح داده است. احاديث مربوط به مهدي را بسيارى از صحابى پيامبر(ص) نقل كرده اند، از جمله: «عثمان بن عفّان»؛ «على بن ابي طالب»؛ «طلحة بن عبيدالله»؛ «عبدالرحمان بن عوف»؛ «عبدالله بن عباس»؛ «عمار ياسر»؛ «عبدالله بن مسعود»؛ «ابوسعيد خدرى»؛ «ثوبان»؛ «قره بن اساس مزنى»؛ «عبدالله بن حارث»؛ «ابوهريره»؛ «حذيفة بن يمان»؛ «جابر بن عبدالله»؛ «ابو امامه»؛ «جابر بن ماجد»؛ «عبدالله بن عمر»؛ «انس بن مالك»؛ «عمران بن حصين» و «امّ سلمه». اينها بيست نفر از كسانى هستند كه روايات مهدي(عج) را نقل كرده اند و غير از آنها افراد زياد ديگرى نيز وجود دارند. سخنان فراوانى نيز از خود صحابه نقل شده كه در آن بحث از ظهور مهدي(عج) شده كه آنها را نيز مى توان در رديف روايات پيامبر(ص) قرار داد؛ زيرا اين مسئله، از مسائلى نيست كه با اجتهاد بتوان چيزى پيرامون آن گفت (بنابراين آنها نيز مطلب را از پيامبر(ص) شنيده اند).
سپس اضافه مى كند: هم احاديث بالا كه از پيامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده و هم شهادت و گواهى صحابه كه در اينجا در حكم حديث است، در بسيارى از كتب معروف اسلامى و متون اصلى حديث پيامبر(ص) اعم از «سنن» و «معاجم» و «مسانيد» آمده است از جمله: «سنن ابوداود»؛ «سنن ترمذى»؛ «سنن ابن ماجه»؛ «ابن عمر الدانى»؛ «مسند احمد»؛ «ابن يعلى»؛ و «بزاز»؛ و «صحيح حاكم» و «معاجم طبرانى (كبير و متوسط)» و «رويانى»؛ و «دار قطنى» و «ابونعيم» در «اخبار المهدي»؛ و «خطيب» در «تاريخ بغداد»؛ و «ابن عساكر» در «تاريخ دمشق» و غير اينها. بعد اضافه مى كند: بعضى از دانشمندان اسلامى در اين زمينه كتاب هاى مخصوصى تأليف كرده اند از جمله: «ابونعيم» در «اخبار المهدي»؛ «ابن حجر هيثمى» در «القول المختصر فى علامات المهدي المنتظر»؛ «شوكانى» در «التوضيح فى تواتر ما جاء فى المنتظر و الدجال و المسيح»؛ «ادريس عراقى مغربى» در «المهدي»؛ «ابوالعباس بن عبدالمؤمن المغربى» در كتاب «الوهم المكنون فى الرد على ابن خلدون»؛ و آخرين كسى كه در اين زمينه بحث مشروحى نگاشته مدير دانشگاه اسلامى مدينه است كه در چندين شماره مجله دانشگاه مزبور بحث كرده است.
عدهاى از بزرگان و دانشمندان اسلام از قديم و جديد نيز در نوشته هاى خود تصريح كرده اند كه احاديث در زمينه مهدي(عجل الله تعالی فرجه) در سر حدِّ تواتر است (و به هيچ وجه قابل انكار نيست) از جمله: «السخاوى» در كتاب «فتح المغيث»؛ «محمد بن احمد السفاوينى» در «شرح العقيده»؛ «ابوالحسن الابرى» در «مناقب الشافعى»؛ «ابن تيميه» در كتاب «فتاوايش»؛ «سيوطى» در «الحاوى»؛ «ادريس عراقى» در تأليفى كه در زمينه مهدي(عج) دارد؛ «شوكانى» در كتاب «التوضيح فى تواتر ما جاء فى المنتظر ...»؛ «محمد جعفر كنانى» در «نظم المتناثر»؛ «ابوالعباس بن عبدالمؤمن» در «الوهم المكنون ...».
در پايان بحث مى گويد: [تنها] ابن خلدون است كه خواسته احاديث مربوط به مهدي را با حديث بى اساس و مجعولى كه مى گويد «لامهدي الّا عيسى»؛ (مهدى جز عيسى نيست) مورد ايراد قرار دهد، ولى بزرگان پيشوايان و دانشمندان اسلام گفتار او را رد كرده اند، بخصوص «ابن عبدالمؤمن» كه در رد گفتار او كتاب ويژه اى نوشته است كه از 30 سال قبل در شرق و غرب انتشار يافته. حُفّاظ احاديث و بزرگانِ دانشمندانِ حديث نيز تصريح كرده اند كه احاديث مهدي مشتمل بر احاديث «صحيح» و «حسن» است و مجموع آن متواتر مى باشد. بنابراين، اعتقاد به ظهور مهدي [بر هر مسلمانى] واجب است و اين جزء عقايد اهل سنّت و جماعت محسوب مى شود و جز افرادِ نادان و بي خبر يا بدعت گذار آن را انكار نمى كنند. به عقيده ما بحث فوق آنچنان روشن است كه نياز به هيچ گونه توضيح اضافى ندارد؛ با اين حال آيا آنها كه مى گويند عقيده به ظهور مهدي(عجل الله تعالی فرجه) يك فكر وارداتى است در اشتباه بزرگى نيستند؟!(1)
برگرفته از کتاب: مسئله انتظار، مکارم شیرازی، ناصر، مطبوعاتی هدف، قم، بی تا، ص 7 الی 10.
مطالعه کتاب: http://mk6.ir/XuHkQ
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.