پاسخ اجمالی:
برخی مى گويند: بر اساس روایات، اگر شرط ظهور مصلح، پر شدن زمين از ظلم و فساد است؛ پس چرا ما در اين زمان با فساد مبارزه می كنيم؟ در واقع انتظار ظهور، عاملى براى تخدير توده ها در راه مبارزه با ظلم و فساد است، و مردم را به سكوت و يا همكارى با ظالمان تشویق مى كند. بايد توجه داشت كه در انقلاب آن مصلح، تماشاچى، و بى طرف مفهوم ندارد به فرض كه ما با كمك كردن به ظلم و ستم، انقلاب را پيش بيندازيم، نابودى خودمان را نيز پيش انداخته ايم! از سویی ظلم و فساد مقدمه اى است براى پيدايش آگاهى و آمادگى، نه اينكه ظلم و فساد هدف نهايى باشد و ... .
پاسخ تفصیلی:
آنچه در دنياى كنونى كم داريم آگاهى از عواقب دردناك و خطرناك نظام فعلى جهان و عوامل و علل آن است وگرنه ظلم و فساد به حد كافى وجود دارد. معمولا افراد سوء استفاده چى براى پنهان داشتن چهره واقعى خود، سعى مى كنند در گوشه كنار قوانين و مقرّرات، جمله اى يا تبصره اى پيدا كنند كه بتوانند آن را به نحوى طبق مقاصد خود تفسير كنند، در «مسئله انتظار مصلح جهانى» نيز اين موضوع به خوبى به چشم مى خورد؛ زيرا بعضى مى گويند: اگر شرط ظهور آن مصلح بزرگ، پر شدن زمين از ظلم و فساد است (آنچنان كه در روايات اسلامى وارد شده) پس چرا ما در اين عصر و زمان مبارزه با فساد كنيم و با ظلم و ستم بجنگيم يا سراغ امر به معروف و نهى از منكر برويم، و با اين عمل آن انقلاب بزرگ را به تأخير بيندازيم؟
اگر بخواهيم درست فكر كنيم نه تنها نبايد گام در جهت اصلاح برداشت؛ بلكه براى تسريع آن ظهور بزرگ بايد كمك به فساد، فسادى هر چه وسيعتر و دامنه دارتر كرد، تا شرط ظهورِ آن مصلح بزرگ، زودتر تحقق يابد. اين سخن را مى توان به شكل ديگرى تشريح كرد، و آن اينكه: انتظار ظهورِ آن مصلح بزرگ، عاملى براى تخدير توده ها در راه مبارزه با ظلم و فساد است، مردم را تشويق به سكوت و يا همكارى با ظالمان و ستمگران مى كند، و اين موهبت بزرگى براى استعمار و استعمارگران خواهد بود كه استعمار شدگان با دست خود زنجير را به گردن خود بگذارند. گمان نمى كنيم آنها كه به چنين منطقى دست مى زنند واقعا به آن عقيده داشته باشند؛ بعيد نيست اين ماسكى باشد كه براى پوشاندن چهره اصلى كارهاى خود، به صورت مى زنند؛ ولى در هر صورت ايرادى است كه بايد پاسخ آن روشن گردد، خواه ايراد كنندگانش مؤمن به آن باشند يا غير مؤمن. براى روشن شدن نقطه انحرافى اين ايراد بايد به سه موضوع عميقا توجه كرد:
1. صفوف را مشخص كنيم
بايد توجه داشت كه در انقلاب وسيع جهانى آن مصلح بزرگ، تماشاچى، و بى طرف مفهوم ندارد (و در واقع در هيچ يك از انقلاب هاى وسيع و گسترده بى طرف مفهوم ندارد، خواه در مقياس جهانى باشد و يا در مقياس هاى منطقه اى، زيرا اگر به سود اجتماع است تمام افراد متعهد وظيفه دارند در آن شركت كنند) و اگر زيان بخش است همه وظيفه دارند با آن مبارزه كنند و اما فرض اين كه يك انقلاب گسترده نه زيانى به حال اجتماع داشته باشد و نه سود، فرض محال است).
بنابراين هر يك از ما از همين حالا بايد موقعيت خودمان را در انقلاب آن مصلح بزرگ روشن سازيم و صف خود را مشخص كنيم. من اگر امروز كمك به ظلم و فساد كنم، چگونه ممكن است به هنگام برپا شدن آن انقلاب، در صف مصلحان و رزمندگان بر ضد ظلم باشم؟ با اين عمل بى شك در صف مخالف قرار خواهم گرفت مگر غير از اين است كه ظهور آن مصلح جهانى براى ريشه كن ساختن و نابود كردن ظالم است؟
بنابراين من با كمك به ظلم و فساد بايد آماده پذيرش شمشير آن مصلح بزرگ بر گردن خويش باشم، نه قرار گرفتن در صف ياران و سربازان او، به تعبير ديگر معقول نيست ما كمك به تسريع انقلابى كنيم كه خود جزء تصفيه شدگان آن خواهيم بود، اين درست به آن مى ماند كه آتشى برافروزيم كه شعله هايش اول دامان خود ما را خواهد گرفت. اگر مى خواهيم موقعيت خود را در اين مبارزه مشخص كنيم، از هم اكنون بايد حساب خود را از ظلم و ظالم و فاسد و مفسد جدا سازيم.
خلاصه اين كه به فرض كه ما به كمك كردن به ظلم و ستم، انقلاب را پيش بيندازيم، نابودى خودمان را نيز - به عنوان يك ستمگر - پيش انداخته ايم.
2. هدف آمادگى است، فساد هدف نيست
برخلاف آنچه بعضى تصور مى كنند، براى تسريع ظهور مصلح جهانى، آنچه لازم است، آمادگى و تشنگى محيط است، نه وجود ظلم و فساد. البته نمى توان انكار كرد كه افزايش ظلم و فساد يكى از عوامل آمادگى است، چه اينكه وقتى مردمِ جهان ثمره تلخ و شوم تبعيض ها و بى عدالتي ها را بچشند ناراحت مى شوند و در جستجوى يك طريق اصلاح و يافتن يك مصلح جهانى گام برمى دارند، و به گفته آن شاعر:
همه از ظلم و ستم خسته شده *** رهروى راهبرى مى جويند
و به تعبير ديگر: مردم جهان تدريجا اين حقيقت را در مى يابند كه وجود حكومتها و كشورهاى متعدد سرچشمه تضادّها و رقابت هاى ناسالم و جنگها و خونريزي هاست و همين موضوع آنها را به فكر تشكيل «حكومت واحد جهانى» با ابعاد وسيعش مى افكند. تدريجا متوجه مى شوند كه مسابقه تسليحاتى مخصوصاً در ميان قدرت هاى بزرگ، بيشتر سرمايه هاى انسانى و اقتصادى جهان را مى بلعد، و نتيجه آن ويرانى باقيمانده سرمايه ها است؛ و اين در درجه اول از تجزيه قدرت هاى جهان سرچشمه مى گيرد، و از خلاصه شدن همه گرايشها در گرايش هاى مادى؛ اگر حكومت واحدى جاى آن را بگيرد، تنها نياز به نيروى محدودى براى برقرارى نظم در جهان است و نه بيشتر، و باقيمانده آن سرمايه ها همه صرف عمران و آبادى مى گردد نه تخريب. كوتاه سخن اينكه، آنچه در اينجا مهمّ است مسئله آمادگى روحى و جسمى براى پذيرش چنان نظام واحدى است و آگاهى از عواقب خطرناك وضع نابسامان كنونى، و اگر در روايات اسلامى مى خوانيم قبل از چنين انقلابى جهان را ظلم و فساد خواهد گرفت، آنهم در واقع مقدمه اى است براى پيدايش آگاهى و آمادگى، نه اينكه ظلم و فساد هدف نهايى باشد.
3. منتظران راستين در فساد محيط حل نمى شوند
موضوع ديگر اينكه مدتها است كه جهان از ظلم و فساد پر شده است، چه ظلم و فسادى بالاتر از اين همه جنگها و خونريزي ها و غارتگري ها و استعمارها در اشكال مختلف، و جنايات و تبعيض هاى ناروا، و تقلّبها و خيانتها و مفاسد اخلاقى ديگر، بنابراين لزومى ندارد چيزى بر آن مفاسد بيفزائيم. آنچه در مورد آن كمبود شديد احساس مى شود آگاهى از «عواقب» اين وضع از يك سو و «علل و عوامل» آن از سوى ديگر است. منتظران واقعى بايد تمام تلاش و كوشش خود را در اين دو قسمت بكار برند: نتيجه وضع كنونى را روشن سازند و علل اصلى آن را نيز مشخص كنند تا آمادگى كه شرط ظهور است انجام يابد.
از مجموع بحث ها چنين نتيجه مى گيريم كه اثر تخديرى انتظار تنها در صورتى است كه مفهوم آن مسخ و تحريف شود ـ همان گونه كه جمعى از مخالفان، تحريفش كرده اند و جمعى از موافقان مسخش ـ اما اگر به مفهوم واقعى در جامعه و فرد پياده شود، يك عامل مهمّ تربيت و خودسازى و تحرّك و اميد خواهد بود. از جمله مدارك روشنى كه اين موضوع را تأييد مى كند، اين است كه در ذيل آيه «وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ ...»؛ (خداوند به آنها كه ايمان دارند و عمل صالح انجام مى دهند، وعده داده است حكومت روى زمين را در اختيارشان بگذارد ...) از پيشوايان بزرگ اسلام نقل شده است كه منظور از اين آيه «هُوَ الْقَائِمُ وَ أَصْحَابُهُ»(1)؛ مهدى و ياران او هستند.
و در حديث ديگرى مى خوانيم: «نَزَلَتْ فِي الْمَهْدِي»؛ اين آيه درباره حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) نازل شده است؛ در حالى كه در اين آيه، مهدي(عج) و يارانش به عنوان «الَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»؛ (آنها كه ايمان دارند و عمل صالح) معرفى شده اند؛ بنابراين، تحقق اين انقلاب جهانى بدون يك ايمان مستحكم، كه هرگونه ضعف و زبونى و ناتوانى را دور سازد و بدون اعمال صالحى كه راه را براى اصلاحِ جهان بگشايد، امكان پذير نيست و آنها كه در انتظار چنين برنامه اى هستند، هم بايد سطح آگاهى و ايمان خود را بالا ببرند و هم در اصلاح خويش و اعمال خود بكوشند. تنها چنين كسانى كه مى توانند نويد زندگى در حكومتِ او به خود دهند، نه آنها كه با ظلم و ستم همكارى دارند، و نه آنها كه از ايمان و عمل صالح بيگانه اند، و نه افراد ترسو و زبونى كه بر اثر ضعف ايمان از همه چيز حتى از سايه خود مى ترسند؛ و نه افراد سست و بى حال و بيكاره اى كه دست روى دست گذارده و در برابر مفاسدِ محيط زندگى و جامعه شان سكوت اختيار كرده و كمترين تلاش و كوششى در راه مبارزه با فساد ندارند ... آرى انتظارِ راستين اين است!(2)
برگرفته از کتاب: مسئله انتظار، مکارم شیرازی، ناصر، مطبوعاتی هدف، قم، بی تا، ص 19 الی 23.
مطالعه کتاب: http://mk6.ir/FjIkV
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.