پاسخ اجمالی:
دو مفهوم نبوت و امامت اگرچه در مؤلفه ها و مفاهیمی همچون علم، عصمت، حجت بودن برای پیروی، تببین و تفسیر وحی و زمام داری امور جامعه اسلامی مشترک اند، اما نبوت پیامبر خاتم(ص) واجد مؤلفه هایی است که هیچ کس جز او – حتی ائمه – نمی تواند آنها را دارا باشد؛ مؤلفه هایی چون ادعای نبوت، دریافت و ابلاغ وحی و برخورداری از معجزه.
علاوه بر آن وقتی بپذیریم که نزول «وحی تشریعی» بعداز پیامبر قطع شده، «خاتمیت» منافاتی با برخورداری ائمه از علوم غیب غیراکتسابی و الهام های الهی پیدا نمی کند. الهام های غیبی امری است که هر کسی می تواند با سلوک و طی مراتب اخلاقی از آن برخوردار گردد و به تصریح قرآن اشخاصی غیر از انبیاء الهی نیز مخاطب آن بوده اند.
توجه به این نکته نیز ضروری است که ائمه در مقام بیان احکام و تفسیر آموزه های وحیانی، مستقل نیستند و بر خوان قرآن و تعالیم نبوی که از راه های معمولی و غیبی به دست شان رسیده، نشسته اند.
پاسخ تفصیلی:
عقیده شیعه در خاتمیّت پیامبر اسلام(ص)
شیعیان همانند تمامی مسلمانان دنیا و با تبعیت از آیات(1) و روایات(2) صریحی که به دست شان رسیده، معتقدند که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) «خاتم النبیین» است و بعداز وفات ایشان، وحی دیگر به صورت تشریعی و آن گونه که بر حضرت شان نازل می شد، بر هیچ کس دیگری نازل نشده است. در بیانی تاریخی از حضرت علی(ع) نقل شده است که بعداز دفن پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «بأبي أَنتَ و أُمّي يا رَسولَ الله لَقَدِ انْقَطعَ بِمَوْتِك ما لَم ينقَطِع بِمَوتِ غَيرِك مِنَ النَّبُوَّة»(3)؛ (پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا، با رحلت تو چيزی قطع شد كه با مرگ هيچ پيامبری غير از تو قطع نشد و آن همان نبوت است).
با این حال ممکن است عده ای از سر جهل یا با هر انگیزه دیگری، این اعتقاد واضح و روشن شیعه را نادیده گرفته و تصویری نادرست از باورهای آنان راجع به رابطه خاتمیت و امامت ارائه دهند. همچنان که برخی در تریبون های شفاهی و نوشته های شان مدعی شده اند که شیعیان شخصیتی همانند پیامبر(ص) برای ائمه قائل اند؛ زیرا اولا آنها را معصوم می دانند و ثانیا آنها را دارای حق تشریع احکام معرفی می کنند و ثالثا معتقدند ائمه با ارتباطی شبیه وحی که با خداوند دارند، از علم غیب برخوردارند. از این رو خاتمیت نزد شیعه امری مخدوش و متزلزل است.
ماهیت، ویژگی ها و مأموریت های «نبی» در نگاه شیعه
برای پاسخ به ادعای فوق، مشاهده و بررسی منصفانه و بی طرفانه عقاید شیعه کافی است. نبی در اصطلاح علم کلام به کسی گفته می شود که ضمن دارا بودن صفاتی مانند علم، عصمت و واجب الاطاعة بودن، بايد دارای مؤلفه های دیگری مانند ادعای نبوت، نزول وحی از طرف خدا و در صورت لزوم، برخورداری از معجزه نیز است.(4) مؤلفه هایی که مختص پيامبران است و امامان معصوم(علیه السلام) هيچ گاه ادعای برخورداری از آنها را نداشته و شيعيان آنها هم هيچ گاه پيشوايان خود را به آن حد (نبوت و نزول وحي تشريعی و معجزه آوردن) ارتقا نداده ند.
بر اساس شؤون انبیاء می بینیم که پیامبر اسلام(ص) در زمان حیات شان مسئولیت های مختلفی بر عهده داشتند که برجسته ترین و مهم ترین شان عبارت اند از:
دريافت و ابلاغ وحی: اين همان شأن اساسی نبوت و به تعبير ديگر گوهر پيامبری است. قرآن مجيد در موارد متعددی بر رسالت پیامبران الهی و به ويژه پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تأکيد کرده است.(5)
تبيين وتفسير وحی: بيان معصومانه وتوضيح آموزه های وحيانی برای امت و رفع هرگونه اختلاف در فهم و کشف وتفسير دين از جمله وظايف پيامبر است. قرآن دراين باره می فرمايد: «وَأَنزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»(6)؛ (وکتاب [قرآن] را بر تو فرستاديم تا برای مردم آنچه را که به سوی ايشان نازل شده است، بيان و تفسير نمايي).
ولايت و زمامداری امت: از دیگر شئون پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تأسيس دولت اسلامی و رهبری و مديرت کلان اجتماع در چارچوب قوانين الهی بوده است. قرآن در موارد مختلف به ابعاد گوناگون اين مسأله پرداخته و بر ولايت و رهبری آن حضرت و اطاعت و فرمانبرداری امت از آن حضرت در مسايل سياسی، اجتماعی و اقتصادی تأکيد کرده است.(7)
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بر اساس این مسئولیت ها و شؤون، تا آخرین روزهای حیات مبارک شان، لحظه ای از این مأموریت های شان غافل نشدند. اما آیا وظایفی که ایشان به آنها می پرداختند، باید بعداز وفات شان، بدون متولی باقی می ماندند؟
ائمه، متولیان شؤون غیر اختصاصی پیامبر
ما شیعیان معتقدیم که پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله) خاتم انبیاء است. علمای لغت خاتم را به رسیدن چیزی به انتهای خود(8) و مهر زدن بر چیزی(9) معنا کرده اند و بديهي است تا چيزی به انتها نرسد مهر تأييد نمي خورد.
ما معتقدیم آن چیزی که در رسالت آن حضرت به انتها رسیده، شأن بسیار مهم ایشان در «تلقی وحی و شریعت الهی از سوی خدا و ابلاغ آن به مردم» بوده است. یعنی همان شأن خاص وجود مقدس ایشان که قابل تسرّی و تحقق در موجودات ديگر نيست.
اما اختصاص این شأن به آن حضرت، ربطی به ديگر شؤون ندارد. ما معتقدیم که «امامت» استمرار نقش پيامبر در دو حوزه ديگر يعنی «تبيين و تفسير دين» و «حوزه مديريت و رهبری امت اسلام» است. بنابراين هيچ تعارضی بين ختم نبوت و امامت وجود ندارد.
با این توضیح – و چنانچه در ادامه بیشتر توضیح خواهیم داد - برخورداری ائمه(علیهم السلام) از عصمت، ارتباط با غیب و علوم غیر اکتسابی و بیان و اقامه شریعت، نافی و ناقض «خاتمیت» نیست.
عصمت
اعتقاد شیعه به عصمت ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به هیچ وجه به معنای نبی انگاشتن آنها نیست. این اعتقاد مبتنی بر براهین متعدد عقلی است. اگر امامت را به اين شكل تعريف كنيم كه امری است متمم نبوت از نظر بيان دين، يعنی به آن دليل وجودش لازم است كه وظيفه پيامبر را در بيان احكام انجام دهد، به همان دليل كه پيغمبر بايد معصوم از اشتباه و گناه باشد(10) امام نيز بايد چنين باشد.(11)
علوم غیر اکتسابی ائمه(علیهم السلام) و ارتباط با غیب
علوم الهی ائمه که علومی غیراکتسابی اند، از منابع مختلفی سرچشمه می گیرد: منابعی مانند علومی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به حضرت علی(علیه السلام) به صورت عادی یا با اشراق و افاضه باطنی آموخت و از سوی آن حضرت نیز به صورت سینه به سینه به دیگر ائمه(علیهم السلام) رسید. یا علومی که به واسطه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به دیگر ائمه(علیهم السلام) رسید و یا علومی که توسط الهامات الهی یا با هم کلام شدن ائمه(علیهم السلام) با فرشتگان به آن حضرات رسیده است.(12)
ادعای علم غیراکتسابی و همچنين ارتباط ائمه(علیهم السلام) با عالم غيب از طريق الهام و وحی غيرتشريعی، ملازمه ای با نبوت نداشته و هيچ يک از انديشمندان شيعه نیز چنين قصدی را نداشته اند.(13) به عبارت دیگر اینکه ائمه با الهامات غیبی با فرشتگان و خداوند همکلام شوند و با آنها ارتباط داشته باشند، به معنای نبوت جدید یا نقض خاتمیت نیست. شهید مطهری تصریح می کند که: «ممكن است بشری از لحاظ صفا و كمال و معنويت برسد به مقامی كه به قول عرفا يك سلسله مكاشفات بر اين او رخ دهد و حقايقی از طريق علم الهامی به او ارائه شود».(14)
خداوند متعال اخبار آسماني را درجه بندی و براي هر مقامی اخبار مناسب همان سطح را ارسال كرده است. انبيا صاحب عالی ترين مقام اند و در نتيجه بالاترين خبر آسمانی هم بر آنها نازل شده است. اما غير انبياء - حتی بدون وجود و وساطت انبياء - از اخبار آسمانی محروم نيستند. خداوند در مورد مادر حضرت موسی(عليه السلام) در آیه 38 سوره طه می فرمايد: «إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى»؛ (آن زمان كه به مادرت آنچه لازم بود الهام كرديم). روشن است كه مادر حضرت موسی(ع) پيامبر نبود اما خداوند آنچه را لازم بود بی واسطه به او الهام كرد. وقوع چنین چیزی برای ائمه اهل بیت(ع) نیز ممکن و واقع بوده و در عین حال منافاتی با خاتمیت پیامبر اسلام(ص) نداشته است.
شأن ائمه(علیهم السلام) در بیان و اقامه شریعت
ائمه هیچ وقت چیزی را از نزد خود و مستقلا تشریع نمی کنند. بر اساس باورهای اسلامی، این فقط خداوند است که احکام را تشریع می کند و حتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نیز اخذکننده قوانین تصویب و تشریع شده الهی به وسیله وحی است و خود او حق تشریع ندارد و بنابراین به امامان و اوصیای پیامبر به طریق اولی حق تشریع ندارند. بنابراین ائمه اهل بیت(علیهم السلام) بیان احکام حلال و حرام را به نحو مستقل انجام نمی داند و در این مورد کاملا تابع و پیروی رسول اکرم(ص) بودند.
به طور کلی می توان گفت در نظام معرفتی شیعه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شریعت الهی را ابلاغ و تا زمان حیات مبارک شان، اجرا کردند اما وظیفه ادامه اقامه آن و نیز تبیین همه جنبه ها – با استفاده از آیات قرآن و احادیث و آموزه های نبوی – و حفظ آن از تحریف بر عهده ائمه(ع) بود.
سخن پایانی: در کتاب های کلامی، بحث های مختلفی راجع به مأموریت ها و مسئولیت های «امام» بیان شده است. وطایفی همچون امر و نهی در رسیدن به کمال(15)، مرجعیت حل اختلاف(16) و... . اما چیزی که با اندک مطالعه ای برای هر پژوهشگر منصف و بی غرضی واضح می شود، وجود تمایز آشکار بین «نبوت» و «امامت» در عقاید شیعه است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.