پاسخ اجمالی:
برخی برای انکار خاتمیت به آیاتی مثل «وَ لِكُلِ أُمَّةٍ رَسُولٌ» و «لِكُلِ أُمَّةٍ أَجَلٌ» و «يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ» و... استدلال کرده اند. اما هیچ یک از این آیات منافاتی با خاتمیت ندارد زیرا امت در دو آیه نخست به معنای «گروه» می باشد و منافاتی ندارد که انسانهای بعد از پیامبر اسلام همه امت اسلام باشند. در سومین آیه هم لفظ «يَأْتِيَنَّكُمْ» که بصورت مضارع آمده به معنای تداوم رسالت در مجموعه فرزندان آدم می باشد که آخرین آنها پیامبر اسلام است.
پاسخ تفصیلی:
گروهى از دين سازان عصر ما براى اينكه راه را براى ادعاهاى خود در زمينه نبوّت هموار كنند چاره اى نديدند جز اينكه نخست به سراغ خاتميت بروند و اين مسأله را كه از ضروريات مسلمين است زير سؤال ببرند و همان گونه كه روش بيماردلان است به سراغ بعضى از آياتى كه آن را قابل تحريف و تطبيق بر مقصود خود يافته اند رفته و براى نفى خاتميت به آن استدلال کرده اند.
بخشى از آنها به قدرى با مسأله خاتميت بيگانه است كه ارزش طرح كردن ندارد و تنها آیاتی را كه بيشتر روى آن تكيه شده و تا حدّى قابل طرح است در اينجا يادآور مى شويم و مورد بررسی قرار می دهیم:
1. یکی از آیاتی که برای نفی خاتمیت به آن تمسک شده است آیه 47 سوره یونس می باشد. در این آیه می خوانیم: «وَ لِكُلِ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»؛ (و براى هر امتى رسولى است هنگامى كه رسولشان به سوى آنها بيايد خداوند به عدالت در ميان آنها داورى مى كند و ستمى به آنها نمى شود). با توجه به این آیه ممکن است کسی بگوید که رسالت ختم نشده و آنچه ختم شده نبوّت است.
اما این آیه يك قانون كلى را در باره همه پيامبران و از جمله پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و همه امتها از جمله امتى كه در عصر پيامبر(صلی الله علیه وآله) مى زيسته اند بيان كرده است و رسالت پیامبران را برقراری قسط و عدالت دانسته است و این منافاتی ندارد که انسانهای بعد از پیامبر اسلام همه امت اسلام باشند.(1)
2. یکی دیگر از این آیات، آیه 34 سوره اعراف می باشد. در این آیه می خوانیم: «وَ لِكُلِ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ»؛ (براى هر قوم و جمعيتى زمان و مدت [معينى] است و به هنگامى كه مدت آنها فرا رسد نه ساعتى از آن تاخير مى كنند و نه بر آن پيشى مى گيرند). ممکن است از این آیه این شبهه به ذهن برسد که قرآن گفته است هر امتى پايانى دارد و منظور از امت، مذهب است، بنابراين مذهب اسلام نيز بايد پايانى داشته باشد!
بهترين راه براى درك چگونگى اين استدلال اين است كه معنى واقعى «امت» را در لغت، و سپس در قرآن مجيد مورد بررسى قرار دهيم.
از بررسى كتب لغت و همچنين موارد استعمال اين كلمه در قرآن كه بالغ بر 64 مورد مى شود چنين استفاده مى گردد كه امت در اصل به معنى جمعيت و گروه است. در لسان العرب به این معنی تصریح شده است: «الأُمَّة: الجماعة»(2)؛ (امت یعنی جماعت و گروه).
در آیه 23 سوره قصص نیز و در بررسی معنای «امت» در داستان موسى(علیه السلام) مى خوانيم: «وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ»؛ (هنگامى كه به آبگاه شهر مدين رسيد، جمعيتى را مشاهده كرد كه [براى خود و چهارپايانشان] مشغول آب كشيدن هستند) و در آیه 160 سوره اعراف نيز مى خوانيم: «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً»؛ (ما بنى اسرائيل را به دوازده قبيله و گروه تقسيم كرديم). از اين آيات به خوبى روشن مى شود كه «امت» به معناى جمعيت و گروه است نه به معناى مذهب و نه به معناى پيروان مذهب. و اگر مى بينيم كه به پيروان مذهب، «امت» گفته مى شود به خاطر آن است كه آنها نيز براى خود گروهى هستند. بنابراين معناى آيه مورد بحث اين است كه هر جمعيت و گروهى سرانجامى خواهند داشت. يعنى نه تنها تك تك مردم عمرشان پايان مى پذيرد، بلكه ملتها هم مى ميرند و متلاشى مى شوند و منقرض مى گردند. اصولا در هيچ مورد «امت»، در معناى مذهب به كار نرفته است و به اين ترتيب آيه مورد بحث هيچ گونه ارتباطى به مساله خاتميت ندارد.(3)
3. در باره آيه 35 سوره اعراف نیز گفته شده که این آیه امكان ظهور انبياى ديگرى در آينده را منتفی ندانسته است؛ زيرا مى فرمايد: «يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنْ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ (اى فرزندان آدم! اگر پيامبرانى از خود شما به سراغتان بيايند كه آيات مرا براى شما بازگو كنند [از آنها پيروى كنيد] كسانى كه پرهيزگارى پيشه كنند و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنها است و نه اندوهگين مى شوند).
ادعا شده که اين آيه با توجه به جمله هاى «يَأْتِيَنّكُمْ» و «يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ» كه فعل مضارع هستند، نشان مى دهد كه امكان دارد در آينده پيامبران ديگرى نيز مبعوث شوند و در اين صورت پيروى از آنان لازم است.(4)
اما با توجه به يك نكته، پاسخ اين سخن روشن است و آن اينكه: اگر به ما قبل اين آيات مراجعه كنيم و آيات 11 تا 34 اين سوره را مورد بررسى قرار دهيم مى بينيم كل اين مباحث درباره آفرينش آدم از خاك و سپس دستور دادن به فرشتگان براى سجده به آدم و سپس سكونت او در بهشت و رانده شدن او و همسرش از بهشت است به خاطر ترك اولائى كه انجام دادند و نیز به خاطر آمدن آنها به روى زمين و دستورات خدا به عموم فرزندان آدم(عليه السلام).
به تعبير ديگر مخاطب در اين آيات مسلمانان نيستند بلكه مجموعه جامعه انسانى و تمامى فرزندان آدمند و شك نيست كه براى مجموعه فرزندان آدم پيامبران و رسولان زيادى آمده اند كه نام گروهى از آنها در قرآن مجيد آمده و نام بسيارى در كتب تواريخ ثبت است.
ولى آنها كه خواسته اند از اين آيه براى مقاصد خود بهره گيرى نموده خاتميت را انكار كنند و راه را براى مدعيّان دروغين نبوت هموار سازند رابطه آيه را به كلّى از گذشته آن بريده و آن را به صورت خطابى براى مسلمين ذكر كرده اند و نتيجه گرفته اند كه مسلمانان بايد در انتظار ظهور پيامبران ديگرى باشند.
قابل توجه اينكه خطاب «يا بَنى آدَم» چند بار قبل از آيه مورد بحث در همين سلسله از آيات تكرار شده است. آیه 26 بلافاصله بعد از داستان هبوط آدم به زمين است و آيه 27 بلافاصله به دنبال آن است سپس آيه 31 آمده و در چهارمين مرحله آيه مورد بحث قرار گرفته. همچنين اين نكته جالب است كه خطاب «يا بَنى آدَم» در هيچ آيه اى از قرآن جز اين چهار آيه ديده نمى شود و خطاب مسلمانان معمولًا به «يا ايُهَا الَذينَ آمَنُوا» مى باشد كه بيش از هشتاد مورد در قرآن مجيد به همين صورت براى خطاب به مسلمين آمده است و گاه در ضمن يك خطاب عمومى تر به عنوان «يا ايُهَا الناسُ» آمده است.
شاهد ديگر براى اين مدعا اينكه در آيه 38 سوره بقره، همين مضمون را پس از مسأله هبوط آدم(عليه السلام) به زمين مى خوانيم: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ (گفتيم همگى از آن، فرود آييد! ولى هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد كسانى كه از آن پيروى كنند نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگين مى شوند). در اينجا آمدن هدايت به همان معناى آمدن رسولان پروردگار است.
درست همين مضمون در آيه 123 سوره طه نيز آمده است و مخصوصاً اين نكته در آن آيه جلب توجه مى كند كه مخاطب در آغاز آدم و حوّا هستند- جمله «اهْبِطا» صورت تثنيه است- ولى در جمله: «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً» مخاطب جمع است كه بدون شك فرزندان آدم را نيز شامل مى شود زيرا شيطان هرگز از هدايت الهى بهره نمى گيرد و بنابراين نمى تواند در اين مجموعه جزء مخاطبين باشد؛ زيرا در آیه 78 سوره «ص» بعد از خطاب: «وَ انَّ عَلَيْكَ لَعْنَتى الى يَوْمِ الدّينِ»؛ (و به يقين لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود) كه در پس لجاجت شديد او صادر شد اميدى به هدايت او باقى نمى گذارد و معلوم است كه آدم و حوّا دو نفر بيشتر نبودند پس مخاطب آنها و فرزندان آنها است.(5)
4. مخالفان خاتمیت حتی آیه 40 سوره أحزاب که به روشنی بر خاتم بودن پيامبر اسلام تصريح مى كند را دلیلی بر تداوم رسالت ذکر کرده و می گویند در این آیه آمده است: «ما كانَ مُحَمّد ابا احَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ و خاتَمَ النَّبِيّينَ»؛ (محمّد(صلى الله عليه و آله) پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست؛ ولى رسول خدا و ختم كننده و آخرين پيامبر است). مخالفین خاتمیت می گویند طبق این آیه پیامبر اسلام آخرین نبی می باشد و باب نبوت بسته شده است اما باب رسالت همچنان باز است و تداوم دارد.
اما آنها به این نکته توجه نکرده اند که اگر كسى خاتم انبياء شد به طريق اولى خاتم رسولان نيز هست، زيرا مرحله رسالت مرحله اى است فراتر از مرحله نبوت (دقت كنيد).
اين سخن در حالی است که اگر چنین حرفی بگوید درست مثل این مانند که بگوید فلان كس در سرزمين حجاز نيست چنين كسى مسلما در مكه نخواهد بود اما اگر بگوئيم در مكه نيست ممكن است در نقطه ديگرى از حجاز باشد. بنابراين اگر پيامبر را «خاتم المرسلين» مى ناميد ممكن بود «خاتم انبياء» نباشد اما وقتى مى گويد او «خاتم انبياء» است مسلما «خاتم رسولان» نيز خواهد بود و به تعبير مصطلح نسبت نبى و رسول نسبت عموم و خصوص مطلق است. یعنی معنای «نبی» از معنای «رسول» عام تر است و با نفی مطلق آن، «رسول» نیز مطلقا نفی می شود.(6)
5. برای نفی خاتمیت و ادعای تداوم رسالت به آیاتی مثل آیه 71 سوره اسراء: «يَوْمَ نَدْعو كُلُ اناسٍ بِامامِهِمْ»؛ (روزى كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم) و آیه 7 سوره رعد: «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»؛ (و براى هر قوم و ملتى هادى و رهنمايى است) و امثال این آیات تمسک شده است و طبق این آیات ادعا شده است که برای هر گروه و قومی می بایست امام و هادی و راهنمایی باشد و این امام و هادی پیامبران هستند لذا رسالت تداوم دارد و به پایان نرسیده است.
در پاسخ می گوییم امام در «يَوْمَ نَدْعو كُلُ اناسٍ بِامامِهِمْ» معناى وسيعى دارد كه هر پيشوايى را اعم از پيامبران و ائمه هدى و دانشمندان و كتاب و سنت و همچنين ائمه كفر و ضلال را شامل مى شود و به اين ترتيب هر كس در قیامت در خط همان رهبرى قرار خواهد گرفت كه در اين جهان خط او را انتخاب كرده بود.(7)
آیه «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» نيز يكى از آيات مربوط به ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) است كه علماء و مفسّران پيرامون آن بحثهاى مختلفى مطرح كرده اند و از روايات استفاده می شود كه نه تنها ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) بلكه امامت و ولايت تمام ائمّه(عليهم السلام) به مقتضاى اين آيه ثابت مى شود.(8) در نتیجه این آیه نه تنها نفی خاتمیت نمی کند بلکه نشان می دهد رسالت پیامبر اسلام به وسیله جانشینان ایشان تداوم یافته و تا ابد جاودانه خواهد بود.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.