پاسخ اجمالی:
اولين برخورد خداوند در قیامت با تمسخر کنندگان مؤمنین، تحقير كردن آنهاست؛ چراكه اين تحقير در حقيقت تجسّمى از اعمال خودشان است. «قرآن» درباره ملامت، سرزنش و تحقير دوزخيان از سوى خازن دوزخ و مأموران عذاب مي فرمايد: «دوزخيان به خازنان جهنّم مى گويند از پروردگارتان بخواهيد [لااقل] يك روز عذاب را از ما بردارند * آنها مى گويند: آيا پيامبرانتان با دلائل روشن به سراغ شما نيامدند؟! مى گويند: بلى [آمدند] مى گويند: پس هر چه مى خواهيد دعا كنيد كه به اجابت نمى رسد».
پاسخ تفصیلی:
مطابق آیات 107 و 108 سوره «مؤمنون» از سوى پروردگار به جهنّميان گفته مى شود: (دور شويد در دوزخ! و با من سخن مگوييد!)؛ «قَالَ اَخْسَئُوا فِيهَا وَ لَا تُكَلِّمُونِ».
تقريباً همه ارباب لغت و مفسّران تصريح كرده اند كه تعبير به «اخسأ» تعبيرى است كه در موقع دور ساختن سگ به كار مى رود و به كارگيرى آن در اينجا براى تحقير اين ظالمان گنهكار و مستكبر است؛ بلكه مى توان جمله «لَا تُكَلِّمُونِ»؛ (با من سخن نگوييد) از آن دردناكتر و غم انگيزتر است كه مولاى كريم و رحيم بنده اى را از خود براند و به او بگويد: هرگز با من سخن مگو! اين همان چيزى است كه در تعبير بسيار لطيفى در «دعاى كميل» به آن اشاره شده: «فَهَبْنِي يَا اِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ»؛ (گيرم اى خدا و آقا و مولا و پروردگار من، بر عذاب تو صبر كنم، چگونه مى توانم بر فراق و دوريت شكيبا باشم؟!)
چرا آنها به چنين عذاب دردناك روحى در آنجا مبتلا مى شوند آيات بعد از آن پرده از روى اين مسئله برداشته، مى گويند: (اين به خاطر آن است كه گروهى از بندگان من مى گفتند: پروردگارا ما ايمان آورده ايم، ما را ببخش و بر ما رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى، اما شما آنها را به باد مسخره گرفتيد تا شما را از ياد من غافل كردند و پيوسته به آنها مى خنديديد!)؛ «اِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ اَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ * فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيّاً حَتَّى اَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ».(1)
نتيجه آن سخريه و استهزاء و خنديدن به افراد با ايمان اين است كه امروز مورد تحقير قرار گيريد و اين در حقيقت تجسّمى است از اعمال خودتان!.
همچنین خداوند در سوره «مؤمن»، آیات 49 و 50 به گوشه ای از ملامت، سرزنش و تحقير دوزخيان از سوى خازن دوزخ و مأموران عذاب و كيفر اشاره کرده مى فرمايد: (كسانى كه در آتش دوزخند به خازنان جهنّم مى گويند: از پروردگارتان بخواهيد [لااقل] يك روز عذاب را از ما بردارند * آنها مى گويند: آيا پيامبرانتان با دلائل روشن به سراغ شما نيامدند؟! مى گويند: بلى [آمدند] مى گويند: پس هر چه مى خواهيد دعا كنيد؛ ولى [بدانيد] دعاى كافران جز در ضلالت نيست [و هرگز به اجابت نمى رسد]؛ «وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذَابِ * قَالُوا اَوَ لَمْ تَكُ تَأتِيكُمْ رُسُلُكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا بَلَى قَالُوا فَادْعُوا وَ مَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ اِلَّا فِي ضَلَالٍ».
اين تعبيرات همچون شلّاقى بر روح آنها نواخته مى شود و آنها را شكنجه مى دهد. آنها فقط تقاضاى يكروز نجات از عذاب كردند؛ اما پذيرفته نشد، آنها از خازنان تقاضاى دعا كردند؛ ولى خازنان در پاسخ گفته اند: خودتان دعا كنيد، به خاطر اينكه آنها لايق دعا نبودند كه اين خود، نوعى تحقير است و يا دعا كردن براى آنها بايد به اذن خدا باشد و خدا هرگز چنين اذنى نداده و يا اينكه چون اين دعا به اجابت نمى رسد بيهوده است، لذا حتى از دعا كردن نيز مضايقه مى كنند و مى گويند: خودتان دعا كنيد (و بدانيد به جايى نمى رسد) و اين نيز تعبير دردآور ديگرى است.
همچنین در سوره «فرقان»، آیه 12 گوشه ديگرى از عذاب روحى دوزخيان را نشان داده، مى گويد: (هنگامى كه دوزخ، آنها را از دور مى بيند، صداى وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است مى شنوند)؛ «اِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكَانِ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً».
در اينجا براى دوزخ تمام اوصاف يك حيوان درنده وحشتناك بيان شده كه وقتى طعمه خود را مى بيند، صداى وحشتناك و خشم آلودش را كه با تنفّس شديد همراه است بلند مى كند، صحنه اى كه تمام وجود او را در وحشت فرو مى برد و از پاى در مى آورد.
تغيّظ از ماده «غيظ» به گفته راغب در «مفردات» به معناى «شدّت غضب» است و «تغيّظ» به معناى اظهار آن است، گرچه حالت خشم شنيدنى نيست؛ ولى اوصافى همراه دارد مانند صداهاى وحشتناك كه قابل شنيدن است.
«زفير» به معناى رفت و آمد نَفَس در شُش هاست به گونه اى كه سينه بالا آيد و غالباً با صداى وحشتناكى همراه است كه قابل شنيدن مى باشد.
بعضى از مفسّران كه نتوانسته اند باور كنند جهنّم يك موجود زنده است، مى بيند و درك مى كند و مجرمان را مى شناسد!، ناچار شده اند كه چيزى در تقدير بگيرند و بگويند: منظور، ديدن خازنان دوزخ است! در حالى كه مى دانيم «تقدير» خلاف قاعده است و در اينجا نياز به آن نيست، چه مانعى دارد كه بهشت و دوزخ داراى روح باشند و حوادثى را كه در آنها واقع مى شود، درك كنند؟ حتّى از بعضى از روايات استفاده مى شود كه جهنّم چشم و گوش و زبان دارد و مجرمان را به خوبى مى شناسد و بر مى گيرد، بهتر از شناخت پرندگان نسبت به دانه هاى غذايى!.(2)
علاوه بر این در سوره «تحریم»، آیه 6 چهره ديگرى از آلام روحى دوزخيان را مشاهده مى كنيم. در اين آيه، مؤمنان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن، انسانها و سنگ هاست نگاه داريد)؛ «يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ».
اين تعبير نشان مى دهد كه آتش دوزخ با آتش اين جهان بسيار متفاوت است، خواه منظور از «حجاره»، بت هاى سنگى باشد و يا اعم از آن و خواه منظور آتشى باشد كه از درون اتم هاى اين سنگ ها بيرون مى آيد و يا چيز ديگر، هرچه هست آتشى است كه بخشى از آن از درون وجود خود انسانها شعله مى گيرد، از اعتقادات و نيّات باطنى آنها و از اعضاى آلوده به گناه آنها يا سنگ هايى كه معبود آنها يا وسيله افتخار و مباهات آنها در ساختن كاخها و مانند آن بوده است. سپس مى افزايد: (بر اين آتش، فرشتگانى خشن و سختگير گمارده شده اند كه هرگز فرمان الهى را مخالفت نمى كنند و دستورات او را [دقيقاً] اجرا مى نمايند)؛ «عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللهَ مَا اَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ».
وجود اين فرشتگانِ خشن و سختگير بر آلام روحى آنها مى افزايد و راه هاى نجات را از هر سو بر آنان مى بندد. اينها كسانى بودند كه در زندگى خود، پيوسته با زيردستان خشونت داشتند ماموران خشن آنها، مردم را به سختى مى راندند و سختگيرى و بيرحمى و عدم شفقّت، جزء برنامه زندگى آنان بود، اكنون خودشان به چنين سرنوشتى گرفتار مى شوند.
جالب اينكه در آيه بعد از آن، خطاب به كافران مى گويد: (امروز عذرخواهى نكنيد، جزاى شما همان اعمال شماست!)؛ «لَا تَعتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
گاه گفته اند كه اصولا انسان را به منزله هيزم و همرديف سنگها قرار دادن خود نوعى تحقير و مجازات روحى و معنوى براى آنهاست.(3)
بار دیگر در سوره «اعراف» آیه 44 به گفتگوهاى دلخراش و جانكاهى برخورد مى كنيم كه ميان بهشتيان و دوزخيان رد و بدل مى شود و روح دوزخيان را سخت آزار مى دهد، مى فرمايد: (بهشتيان دوزخيان را صدا مى زنند [و به عنوان سرزنش] مى گويند: ما آنچه را پروردگارمان وعده داده بود حقّ يافتيم، آيا شما هم آنچه را پروردگارتان وعده داده بود حقّ يافتيد؟)؛ «وَ نَادَى اَصْحَابُ الْجَنَّةِ اَصْحَابَ النَّارِ اَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقّاً»، و آنها با يك دنيا شرمندگى و سرافكندگى جواب مى دهند: [آرى] (همه حقّ بود، افسوس كه ما گرفتار غرور و غفلت بوديم!)؛ «قَالُوا نَعَمْ». (در اين هنگام ندادهنده اى در ميان آنها ندا مى دهد كه لعنت خدا بر ظالمان باد)؛ «فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ اَنْ لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظَّالِمِينَ».
اين سخن همچون نمك بر جراحات دل دوزخيان مى نشيند و شعله هاى آتش درون آنها را افروخته تر مى كند. آرى آنها همان گونه كه در آيه بعد از اين آيه آمده كسانى بودند كه مردم را از راه خدا دور مى كردند لذا آن روز از رحمت خدا به دورند (لعنت، همان دورى از رحمت است).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.