پاسخ اجمالی:
به تصريح آيات «قرآن» بهشت و جهنّم آفريده شده اند. در سوره «آل عمران» آمده: «بهشت براى پرهيزكاران آماده شده است». در سوره «بقره» سخن از وجود فعلى «دوزخ» به ميان آمده، مى فرمايد: «از آتشى بترسيد كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست و براى كافران آماده شده است». در جاي ديگر «قرآن» منكرانِ قيامت را مخاطب ساخته مى فرمايد: «اين چنين نيست كه شما مى پنداريد، اگر علم اليقين داشتيد، قطعاً دوزخ را مى ديديد».
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آیه 133 سوره «آل عمران» بعد از اشاره به عظمت و وسعت بهشت و اينكه به اندازه وسعت تمام آسمان ها و زمين است، مى فرمايد: (آن [بهشت] براى پرهيزكاران آماده شده است)؛ «اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ». بسيارى از بزرگان مفسّران ذيل اين آيه تصريح كرده اند كه از آن استفاده مى شود كه بهشت هم اكنون آماده و موجود است.(1)
قابل توجه اينكه «قرطبى» ذيل آيه مورد بحث مى گويد: «غالب علماى اسلام بر اين عقيده اند كه بهشت هم اكنون مخلوق و موجود است و صريح روايات معراج و روايات ديگرى كه در «صحيحين» و غير آن آمده است همين معنا مى باشد، هر چند معتزله اين عقيده را نپذيرفته و معتقدند كه بعد از پايان اين جهان آفريده مى شود، چرا كه آنجا دار جزاست و اينجا دار تكليف است و اين دو با هم جمع نمى شوند!».(2) البته اين استدلال معتزله، مغالطه اى بيش نيست؛ زيرا سخن از آفرينش فعلى بهشت است نه ورود مردم در بهشت.
همچنین در آيه 24 سوره «بقره» سخن از وجود فعلى «دوزخ» در ميان آمده، مى فرمايد: (از آتشى بترسيد كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست و براى كافران آماده شده است)؛ «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ».
اين آيه نيز گواه بر وجود فعلى آتش سوزان جهنّم است و جمعى از مفسّران نيز به آن تصريح كرده اند و اين تفسير كه گفته شود تعبير «اُعِدَّتْ»؛ (آماده شده) هر چند فعل ماضى است؛ ولى به معناى مستقبل و آينده است؛ چون گاه آينده حتمى را به صورت فعل ماضى بيان مى كنند، بر خلاف ظاهر آيه است، و چنين تفسيرى بدون شاهد و قرينه ممكن نيست.
علاوه بر این در سوره «نجم» آيات 13 تا 15 سخن از داستان معراج پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است مى فرمايد: (بار ديگر پيامبر(ص) او را مشاهده كرد * نزد سدرة المنتهى [درختى است پر برگ و پر سايه در اوج آسمان ها] * همان كه جنة المأوى و بهشت برين نزد آن است)؛ «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً اُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ المُنْتَهَى * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوَى».
در اينكه آيا «جَنَّةُ الْمَأْوَى» به معناى بهشت برزخى است يا بهشت جاويدان؟ در ميان مفسّران گفتگو است، ممكن است تعبير به «مَأْوَى» بهشت جاويدان را تداعى كند، هر چند بودن اين بهشت در بخشى از آسمان ها، تداعى معناى بهشت برزخى را مى كند؛ زيرا بهشت جاويدان به وسعت تمام زمين و آسمان ها است. بنابراين استدلال به آيه فوق براى مخلوق بودن بهشت تنها مطابق تفسير اوّل صحيح است، جمعى از مفسّران، اين تفسير را ترجيح داده اند از جمله مرحوم طبرسى در «مجمع البيان» و علّامه طباطبايى در «الميزان».
بار دیگر در سوره «تکاثر»، آیات 5 تا 7 منكرانِ قيامت را مخاطب ساخته مى فرمايد: (اين چنين نيست كه شما مى پنداريد، اگر علم اليقين داشتيد * قطعاً دوزخ را مى ديديد)؛ «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ اليَقينِ * لَتَرَوُنَّ الجَحيمَ». بعد مى افزايد: (سپس [در قيامت] آن را به عين اليقين مشاهده خواهيد كرد)؛ «ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ اليَقِينِ».
اگر آيه را به همين صورت كه ظاهر آن است معنا كنيم و به اصطلاح «لو» براى شرط و جزاى آن «لَتَرَوُنَّ الجَحِيمَ» باشد مفهومش اين خواهد بود كه صاحبان «علم اليقين» در همين جهان دوزخ را مشاهده مى كنند و لازمه اين سخن آن است كه دوزخ هم اكنون وجود داشته باشد.
مفسّران در تفسير اين آيات، طوفانى به پا كرده و هر يك راهى را برگزيده اند، گويا غالباً نتوانسته اند اين معنا را هضم كنند كه اين آيات ممكن است اشاره به شهود دوزخ در دنيا و سپس مشاهده آن در آخرت باشد.
از يك سو مى بينند آيه را نمى توان تماماً ناظر به آخرت دانست؛ چرا كه همه كافران و مجرمان در قيامت دوزخ را مى بينند، اين نياز به شرطى ندارد و لذا گروهى معتقدند كه جزاء شرط در اينجا محذوف است؛ بلكه فخر رازى ادعاى اتفاق مفسّران را بر اين مطلب دارد.(3)
ولى مسلماً اين سخن مبالغه است، چنين نيست كه اتفاق نظرى در اين مسئله باشد، ولى به هر حال مفهوم آيه را گروهى از مفسّران چنين مى دانند: «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ اليَقينِ لَما اَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» اگر شما علم اليقين داشتيد تفاخر و مباهات بر يكديگر شما را به خود مشغول نمى داشت و از خدا و قيامت غافل نمى كرد.(4)
بعضى ديگر كه محذوف دانستن جزاء را نادرست ديده اند مشاهده و رؤيت را مشاهده علمى و قلبى دانسته اند، بنابراين تفسير معناى آيه چنين مى شود اگر شما علم اليقين داشتيد به دوزخ ايمان پيدا مى كرديد.
روشن است كه هم تفسير اوّل و هم تفسير دوّم مخالف ظاهر اين آيات است؛ چرا كه هم محذوف بودن جزاء بر خلاف قاعده است و هم تفسير رؤيت به معناى علم.(5)
بنابراين اگر آيه را صاف و بدون تقدير و حذف معنا كنيم و هم الفاظِ آن را طبق معناى حقيقى تفسير نماييم نتيجه همان تفسيري مى شود كه در بالا به آن اشاره كرديم و بعضى از مفسّران لااقل به عنوان يك احتمال اين تفسير را پذيرفته اند.
در روايات اسلامى نيز تعبيرات روشنى ديده مى شود كه با مفهوم اين تفسير هماهنگ است، از جمله داستان معروف جوان با ايمانى است كه در كتاب «كافى» در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «روزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نماز صبح را با مردم خواند ناگهان نظرش به جوانى خواب آلود در مسجد افتاد، رنگ از چهره اش پريده، لاغر اندام و نحيف به نظر مى رسيد، پيامبر(ص) نامش را برد و فرمود: حالت چگونه است اى جوان!؟ عرض كرد: صبح كردم اى رسول خدا(ص) در حالى كه داراى نيروى يقينم! پيامبر(ص) از اين سخن در شگفتى فرو رفت و فرمود: يقين نشانه اى دارد، نشانه يقين تو چيست؟ عرض كرد: اى رسول خدا! يقين من همان چيزى است كه مرا در اندوه عميق فرو برده، شبها به عبادت مشغول داشته و روزها به روزه و به كلى نسبت به دنيا و آنچه در دنياست بى اعتنا ساخته است، گويى عرش پروردگارم را مى بينم كه براى حساب برپا شده و خلايق محشور شده اند و من در ميان آنها هستم، گويى بهشت را مى بينم كه اهلش در آن متنعّم اند، و بر تخت ها تكيه زده اند، گويى اهل جهنّم را مى بينم كه در آتش سوزانش فرياد مى كشند!، گويى الآن صداى آتش افروخته دوزخ را مى شنوم كه در گوش هاى من دور مى زند! رسول خدا(ص) به اصحابش فرمود: «هذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ»؛ (اين بنده اى است كه خدا دلش را به نور ايمان روشن ساخته است!). سپس به او فرمود: «اِلْزَمْ ما اَنْتَ عَلَيهِ»؛ (بر اين حال و برنامه اى كه هستى بوده باش و از دست مده). جوان عرض كرد: «اُدْعُ اللهَ لِي يَا رَسُولَ اللهِ اَنْ اُرْزَقَ الشَّهادَةَ مَعَكَ»؛ (اى رسول خدا براى من دعا كن كه شهادت را در جهاد همراه تو نصيبم كند)! پيامبر(ص) در حقّ او دعا كرد، چيزى نگذشت كه همراه پيامبر(ص) به يكى از غزوات رفت و بعد از نه نفر از مسلمانان شهيد شد و به آرزوى خود رسيد».(6)
جمله «كَأَنِّيَ الْآنَ اَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي»؛ (گويى الآن مى شنوم صداى آتش را كه در گوش هاى من دور مى زند). دليل بر اين است كه هم اكنون دوزخ وجود دارد و او از طريق ايمان آميخته با شهود آن را به چشم خود مى بيند.
از مجموع آنچه در آيات بالا آمده است استفاده مى شود كه بهشت و دوزخ هم اكنون آفريده شده اند و موجودند و اگر در دلالت بعضى از اين آيات ترديد شود لااقل نمى توان در دلالت مجموع ترديد كرد، به خصوص آياتى كه تعبير به «اُعِّدَتْ»؛ (آماده شده است) دارد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.