پاسخ اجمالی:
قرآن با تعبيرات مختلف تاكيد كرده كه باغ هاى بهشتى متعدد و گوناگون است و مراتب و مقامات آن به گونه اي است كه هر گروه از بهشتيان طبق لياقت هايشان در آن باغ ها جايگزين مى شوند. در يكي از اين آيات مي خوانيم: «دو باغ بهشتى از طلا براى مقربان و دو باغ بهشتى از نقره براى اصحاب يمين است». در روايتي از ابن عباس نيز آمده كه باغ هاى بهشتى هشت عدد به نام هاي «جنة المأوى»، «دار الجلال»، «دار القرار»، «دار السلام»، «جَنَّةُ عدن»، «جنة الخُلد»، «جنة الفردوس» و «جنة النعيم» است. بنابراين بهشت داراي باغها و مقامات متعدد است.
پاسخ تفصیلی:
از تعبيرات مختلف «قرآن مجيد» به خوبى استفاده مى شود كه باغ هاى بهشتى، متعدد و گوناگون است و با توجه به رواياتى كه در تفسير آيات مربوط به اين قسمت آمده روشن مى شود كه اين اشاره به مراتب و درجات و مقامات بهشتيان است كه هر گروهى از آنها طبق شايستگى ها در اين باغ هاى بهشتى - كه هر يك از ديگرى برتر و والاتر است - جايگزين مى شوند.
مثلا در تفسير آيات سوره «الرحمن» درباره باغ هاى بهشتى در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «جَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ لِلْمُقَرَّبِينَ وَ جَنَّتَانِ مِنْ وَرَقٍ لأَصْحَابِ الْيَمِينِ»(1)؛ (دو باغ بهشتى از طلا براى مقرّبان و دو باغ بهشتى از نقره براى اصحاب اليمين است). روشن است كه تعبير به طلا و نقره با توجه به تفاوت مرتبه اين دو بهشت مى باشد.
خداوند در سوره «کهف»، آیه 31 بعد از اشاره به ضايع نشدن پاداش مؤمنانِ صالح مى فرمايد: (براى آنها جنّات عدن است كه از زير درختانش نهرها جارى است)؛ «اُولئِكَ لَهُمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ».
تعبير «جَنّاتُ عَدْنٍ» در يازده آيه از «قرآن مجيد» آمده است.(2) این تکرار و تاکید، دلیل بر اهمیّت در توصيفات مربوط به بهشت مى باشد.
«جنات» جمع «جنت» اشاره به باغ هاى متعدد بهشتى است و «عدن» (بر وزن عَدل) به گفته «مقاييس اللغة» در اصل به معنی اقامت است و يا به تعبير راغب در «مفردات» به معنی استقرار و ثبات مى باشد و لذا به محل و قرارگاه فلزّات و مواد گرانقيمت، «معدن» گويند و در اينجا اشاره به جاودانگى بهشت است، نه همچون باغ هاى دنيا كه درختانش خزان دارد و بعد از چند سال مى خشكد و چشمه هايش كم آب مى شود و گاه به كلى خشك مى گردد، گاهى آفت، ميوه ها را از بين مى برد و ساقه ها را از درون تهى مى كند، گاه بادهاى داغ و سوزان يا بسيار سرد سبب خشكى آنها مى شود و گاهى صاعقه ها آنها را مبدّل به خاكستر مى كند، خلاصه هزار گونه آفت و بلا دارد؛ در حالى كه باغ هاى بهشتى، باغ هايى است جاويدان و هميشه باقى و برقرار، نه آفتى دارند، نه خزانى و نه خشكيدنى.
بعضى از مفسّران گفته اند منظور از «جَنّاتُ عَدْنٍ» وسط بهشت است كه در واقع باغى از باغ هاى بهشت محسوب مى شود، امّا از بس گسترده است به طورى كه هر گوشه اى از آن گويى بهشت مستقلى است به صورت جمع ذكر شده است.(3) ولی با توجه به آنچه گفته شد این معنی بعید به نظر می رسد.
در سوره «سجده»، آيه 19 همين مطلب را با تعبير ديگرى دنبال كرده، مى فرمايد: (اما كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند براى آنها جنات المأوى است اين وسيله پذيرائى از آنهاست، در مقابل اعمالى كه انجام مى دادند)؛ «اَمّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنّاتُ الْمَأْوَى نُزُلاً بِما كَانُوا يَعْمَلُونَ».
«مَأْوى» از ماده «اَوِيّ» (بر وزن قوى) يا «اُوِّي» (بر وزن قُمّى) به گفته راغب در «مفردات» به معناي انضمام چيزى به ديگرى است سپس به معنی اقامت نزد چيزى آمده است.
«مقاييس اللغه» نيز يكى از معانى اصلى آن را «تَجَمُّعْ» ذكر كرده است كه لازمه آن سكونت نزد چيزى است، خلاصه اينكه مكان و مسكن و جايگاهى را كه انسان روز يا شب در آن ساكن مى گردد و استراحت مى كند «مأوى» گويند، بنابراين «جنات المأوى» اشاره به همان وصف خُلود و جاودانگى و ثبات بهشت است و مفهوم آرامش و اطمينان را نيز مى رساند.
بعضى گفته اند: اين تعبير اشاره لطيفى به اين حقيقت است كه سراى دنيا، مأوى و جايگاه اصلى انسان نيست؛ بلكه گذرگاهى است كه از آن عبور مى كند يا به تعبير روايت معروف «اَلدُّنْيَا قَنْطَرَةٌ»؛ (دنيا پل است) كه هرگز جاى ثبات و استقرار نيست.
ناگفته پيداست كه اين وصف براى تمام بهشت است؛ ولى با اين حال از ابن عباس نقل شده كه مى گويد: «باغ هاى بهشتى هشت عددند، يكى از آنها «جنةُ المأوى» است و بقيه عبارتند از «دار الجلال»، «دار القرار»، «دار السّلام»، «جَنَّةُ عدن»، «جنة الخُلد»، «جنةُ الفردوس» و «جنةُ النعيم».
تعبير ديگر در «قرآن مجيد» از اين كانون بزرگ رحمت الهى همان «جنات الفردوس» است، مى فرمايد: (كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند جنات فردوس وسيله پذيرائى از آنان خواهد بود)؛ «اِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الفِرْدَوّسِ نُزُلاً».(4)
در اينكه واژه «فردوس» اصلا رومى است يا سريانى يا نَبَطى يا حَبَشى و يا عربى؟ در ميان مفسران و ارباب لغت گفتگو است و هر يك احتمالى را برگزيده اند.
بعضى نيز آن را از ريشه فارسى مى دانند كه بعداً به صورت «پراديزس» و «پراديز» و سپس «فردايس» و «فِردوس» در آمده است.
براى اين واژه، معانى زيادى ذكر كرده اند: باغ و بستان، باغ هاى انگور، باغ هايى كه هرگونه گل و هرگونه ميوه داشته باشد، باغ هايى كه پوشيده از درخت و داراى آب فراوان و احياناً داراى درختان انگور بسيار باشد.
آنها كه آن را عربى مى دانند از ماده «الفَرْدسَه» به معناى وسعت گرفته اند، اين واژه كه تنها دو بار در «قرآن مجيد» آمده است(5) به معناى بهشت به كار رفته و از روايات اسلامى كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امامان اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده به خوبى استفاده مى شود كه اين نام، مربوط به بخش بسيار ممتازى از بهشت است.
در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «اِذَا سَأَلْتُمُ اللهَ تَعَالَى فَاسْئَلُوهُ الْفِرْدَوْسَ، فَإِنَّهُ وَسَطُ الْجَنَّةِ وَ اَعْلَى الْجَنَّةِ وَ فَوْقَهُ عَرْشُ الرَّحْمنِ وَ مِنْها تَفُجُرُ اَنْهارُ الْجَنَّةِ!»(6)؛ (هنگامى كه از خداوند متعال تقاضا مى كنيد، فردوس را تقاضا كنيد كه وسط بهشت و قسمت اعلى و برتر آن است و بر فراز آن عرش خداست و از فردوس، نهرهاى بهشتى سرچشمه مى گيرد!).
در حديث ديگرى از امير مؤمنان علي(عليه السلام) چنين مى خوانيم: «لِكُلِّ شَىْءٍ ذِرْوَةٌ وَ ذِرْوَةُ الْجَنَّةِ اَلْفِرْدُوْسَ وَ هِيَ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»(7)؛ (براى هر چيزى، محل اعلائى است و محل اعلاى بهشت، فردوس است و آن، براى محمّد و آل محمّد(صلى الله عليهم اجمعین) است).
و بالاخره در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود: «آيه درباره ابوذر، سلمان، مقداد و عمار ياسر نازل شده «جَعَلَ اللهُ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدُوْسِ نُزُلاً اَيْ مَأْوَى وَ مَنْزِلاً»(8)؛ (خداوند، باغ هاى فردوس را منزلگاه آنها قرار داده است).
روشن است كه ميان حديث دوّم و سوّم تضادّى نيست؛ چراكه افراد با ايمان و والامقامى همچون ابوذر و سلمان و ... كه پيروان راستين محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) هستند در واقع در زمره آنها قرار دارند.
تعبير ديگر از باغ هاى بهشتى كه در سوره «واقعه» آمده است «جنّاتُ النَّعيم» است مى فرمايد: «پيشگامان پيشگام [در ايمان و اعمال صالح] مقرّبانند آنها در «جنّات النّعيم» و باغ هاى پر نعمتِ بهشت قرار دارند».
«جنّات» جمع «جنّت» است شايد اين تعبير به خاطر آن است كه هر يك از بهشتيان جنّتى دارند كه مجموعاً جنّات مى شود و نعيم جمع نعمت است؛ چون بهشت هميشه انواع نعمت هاى معنوى و مادى را در بر دارد، نه همچون باغ هاى دنيا كه گاه وسيله زحمت است و رنج و دردسر و گاه راحت و نعمت. بعلاوه باغ هاى دنيا هر كدام نعمتى دارند نه تمام نعمت ها را.
جالب اينكه نخست از مقام قرب آنها سخن مى گويد: «اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» و سپس از «جَنَّاتُ النَّعِيمِ» و پيداست كه جنات النعيم با آن همه نعمت و با آن همه عظمت در برابر مقام قرب الهى قطره اى در برابر دريا است.
اين تعبير «جنة النعيم - جنات النعيم» ده بار در آيات «قرآن مجيد» آمده و تكرار آن دليل بر تأكيد و اهميت آن است.(9)
قابل توجه اينكه در اين جهان هر قدر انسان به مبادى قدرت نزديك تر و مقرب تر مى شود نگرانى او بيشتر است؛ زيرا دائماً در وحشت و اضطراب خواهد بود مبادا نظر آن مبدأ قدرت به خاطر پيش آمدى نسبت به او برگردد و به بدترين عقوبتش گرفتار كند و لذا ارباب معرفت هميشه انسان هاى با شخصيت را از «قُرب سلطان» بر حذر مى داشتند؛ ولى قُرب پروردگار درست عكس آن است و ثمره و محصولش، آرامش، لذت معنوى و روحانى و جنّات النعيم است.
اين نكته نيز شايان دقت است كه در روايات متعددى كه در ذيل آيه شريفه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»(10) وارد شده «نعيم» به نعمتِ ولايت تفسير شده است(11) و از این روست که ممکن است جنّات النّعيم بهشت ولايت باشد، ولايت خدا و اولياى او و عشق ورزيدن به آنان و بهره گيرى از نور معنويشان.
در اينكه «جنّات نعيم» تمام بهشت را شامل مى شود يا اشاره به بخش هاى مهمى از بهشت است دو احتمال وجود دارد. از يك سو وعده الهى در اين قسمت به مقرّبان ممكن است دليل بر احتمال دوّم باشد به خصوص اينكه شبيه همين تعبير در آيه 88 و 89 سوره «واقعه» به چشم مى خورد: «فَاَمَّا اِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَ رَيْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ».
همچنین در سوره «رحمن»، آیات 46، 48، 62 و 64 اشاره سربسته اى به چهار بهشت از بهشت هاى الهى شده و ويژگى هاى آنها را، دو به دو، بيان فرموده است، مى فرمايد: (براى كسانى كه از مقام پروردگارشان بترسند دو باغ بهشتى است)؛ «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ». (آن دو، داراى انواع نعمت ها و درختان پر شاخه و با طراوتند)؛ «ذَوَاتَا اَفْنَانٍ». (و پائين تر از آنها دو باغ بهشتى ديگر است ... هر دو، كاملا خرّم و سرسبزند)؛ «وَ مِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ ... مُدْهَامَّتَانِ».
گاهى تصور كرده اند كه اين چهار باغ بهشتى همه براى همه مؤمنان است و اين تعدّد به عنوان تنوّع است؛ چراكه طبع آدمى تنوّع مى طلبد و از آن لذت مى برد.
ولى لحن آيات و همچنين رواياتى كه در تفسير اين آيات وارد شده به خوبى نشان مى دهد كه آنها براى دو گروه متفاوت است و تعبير به «من دونهما» همان معنى پائين تر را مى رساند.
به اين ترتيب دو باغ بهشتى نخست از آنِ «مقربان» و دو باغ بهشتى مرحله پائين تر از آنِ «اصحاب اليمين» است و در حقيقت اشاره به درجات و مقامات مختلف اهل بهشت مى باشد و بايد همچنين باشد؛ چراكه بدون شك بهشتيان همه در يك سطح و يك مقام و يك مرتبه نيستند و بايد درجات آنها متفاوت باشد.
اين تفاوت مقام و درجه با تعبير زيبايى در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) چنين بيان شده است: «جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِيَتُهُمَا وَ مَا فِيهِمَا، جَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِيَتُهُمَا وَ مَا فِيهِمَا!»(12)؛ (دو باغ بهشتى كه بناى آنها و ظروف و هر چه در آنهاست از نقره است و دو باغ بهشتى كه بناى آنها و ظروف و هرچه در آنهاست از طلاست!). همين معنا با صراحت بيشترى در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است، فرمود: «لَا تَقُولَنَّ وَاحِدَةٌ اِنَّ اللهَ يَقُولُ: «وَ مِنْ دُونِهما جَنَّتَانِ» وَ لَا تَقُولَنَّ دَرَجَةٌ وَاحِدَةٌ اِنَّ اللهَ يَقُولُ: «دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ» اِنَّمَا تَفَاضُلُ الْقَوْمِ بِالْأَعْمَالِ!»(13)؛ (نگوييد بهشت يكى است؛ زيرا خداوند مى فرمايد: «پائين تر از آن، دو بهشت ديگر است» و نگوييد درجه واحدى است؛ چراكه خدا فرموده: «درجاتى است بعضى بالاتر از بعض ديگر» و اين تفاوت به خاطر اعمال آنهاست).
از مجموع آنچه در بالا آمد به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه بهشت داراى مقامات و درجات و مراتبى است و مى توان هر كدام را بهشتى دانست و بدون شك تفاوت مقامات اولياء الله ايجاب مى كند كه درجات آنها در بهشت متفاوت باشد. بهشت مقرّبين با اصحاب اليمين متفاوت است و بهشتِ كسانى كه در قلّه هاى ايمان و معرفت و اعمال صالح قرار دارند با كسانى كه در مراتب پائين ترند فرق دارد.
گرچه اوصاف هيچ يك از آنها دقيقاً به فكر ما نمى گنجد؛ ولى قطعاً مى دانيم عوالم مختلفى است و شايد حتى در قيامت كسانى كه در مراحل و مقامات پائين ترند نتوانند به درستى دريابند كه در عوالم بالا چه خبر است؟!
قابل توجه اينكه «جنّت» در آيات «قرآن» گاه به صورت مفرد آمده كه مفهوم جنس را مى رساند و تمام باغ هاى بهشتى را شامل مى شود و گاه به صورت جمع: «جنّات» آمده كه شامل تمام باغ هاى بهشتى و مراحل و مراتب مختلف آن است و گاه به صورت تثنيه: «جنتان» آمده كه اشاره به دو مرحله مختلف است كه قبلا شرح آن داده شد.
گاه از جاودانگى بهشت سخن مى گويد و تعبير به «جَنَّاتُ عَدْنٍ» يا «جَنَّةُ الْمَأْوَى» و «جَنَّةُ الْخُلْدِ» مى كند و گاه از تنوع نعمت هاى مادى و معنوی آن بحث مى كند و تعبير به «جَنَّاتُ النَّعِيمِ» دارد و گاه به بخش بسيار ممتاز و عالى بهشت اشاره كرده و سخن از «جَنَّاتُ الْفِرْدُوْسِ» مى گويد.
اين تعبيرات پر معنا هر كدام اشاره به يكى از ابعاد آن كانون بزرگ رحمت الهى و مقامات قُرب و وصال آن محبوب حقيقى است: «اَللّهُمَّ ارْزُقْنَا بِمَنِّكَ وَ رَحْمَتِكَ يَا اَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.