پاسخ اجمالی:
در آيات «قرآن» هفت نوع از شراب هاى بهشتى مطرح شده و از مجموع آنها به خوبى استفاده مى شود كه اين نوشيدنی ها انواع و اقسامى دارد، بعضى در نهرها جارى است، نهرهايى از شير و عسل و آب و شراب، بعضى در ظرف هاى در بسته مهر شده و بعضى از چشمه هايى است كه از آسمان بهشت يا طبقات بالاى آن فرو مى ريزد و به نظر مى رسد كه برترين شراب طهور بهشتى، «شراب تسنيم» است كه ويژه مقرّبان است. در مرحله بعد از آن، «شراب طهور» قرار دارد كه ساقيش فقط خداوند است.
پاسخ تفصیلی:
يكي از مسائل مطرح در بهشت، مسئله نوشيدنى ها و شراب هاى طهور بهشتى است. نوشيدني ها و شراب هاي بهشتي همچون ميوه ها و غذاهاى آن كاملا متنوع و نشاط آفرين است و «قرآن» با تعبيرات مختلفى به استقبال آنها رفته است.
جالب اينكه بسيارى از آنها به صورت نهرها است كه به چهار قسمت آن در آيه 15 سوره «محمّد»(صلى الله عليه وآله) اشاره شده، مى فرمايد: «مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا اَنْهارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ اَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ اَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ اَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّىً»؛ (وصف بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده چنين است كه در آن نهرهايى از آب صاف و خالص است كه هرگز بوى آن تغيير نكرده و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته و نهرهايى از شراب [طهور] كه مايه لذت نوشندگان است و نهرهايى از عسل تصفيه شده!)
اين چهار نوشيدنى كه در چهار نهر بهشتى (نه در يك نهر؛ بلكه هر كدام در نهرها جارى است) مجموعه اى از انواع مختلف نوشيدنى ها را بيان مى كند، آب براى رفع عطش، شير براى تغذيه، عسل براى لذّت و قوّت و شراب طهور براى نشاط!.
اين نوشيدنى ها چنان آفريده شده اند كه گذشت زمان هرگز باعث فساد و دگرگونى آنها نمى شود و هميشه طراوت و تازگى نخستينِ خود را دارد، گويى بهشت، محيطى است كه حتى يك ميكرب مزاحم و فاسد كننده در آن وجود ندارد، محيطى است پاك از هرگونه آلودگى.
قابل توجّه اينكه آب هاى دنيا بر اثر طولِ زمان، بد بو يا بد رنگ مى شوند؛ ولى نهرهاى آب بهشتى چنان است كه هميشه به همان حالت اوّل صاف و زلال و خوشبو است.
شيرهاى دنيا با گذشت زمان به زودى تغيير كرده و طعم شيرين آن مبدّل به ترشى كه مقدمه فساد و خرابى است مى شود؛ ولى شيرهاى بهشتى هميشه تازه و گوارا و شيرين است.
خمر و شراب دنيا نوشيدنش لذّت بخش نيست؛ چون همه، آن را توصيف به تلخى و بد طعمى مى كنند و آنها كه مى نوشند به خاطر مستى حاصل از آن، اما شراب هاى پاك بهشتى نوشيدنش لذّتبخش و نشاطش روحانى است نه شيطانى.
عسل هاى دنيا نيز در بسيارى از موارد آميخته با ناخالصى هاست؛ ولى عسلِ بهشتى از هر نظر مصفّى است. اين نكته نيز قابل توجه است كه «قرآن مجيد» عسل را جزء نوشيدنى ها شمرده و حتى در سوره نحل كه درباره زنبورانِ عسل سخن مى گويد: مى فرمايد: «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ»(1)؛ (از درون شكمِ آنها نوشيدنى خاصى خارج مى شود به رنگ هاى مختلف). اين تعبير شايد به خاطر آن است كه اگر عسل به صورت نوشيدنى خورده شود (شربت عسل) لذتبخش تر و مفيدتر و نيروبخش تر است.
در آيات سوره «دهر» كه انواع نعمت هاى بهشتى براى ابرار و نيكان ذكر شده به چند قسمت ديگر از شراب هاى بهشتى اشاره شده است مى فرمايد: «اِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً * عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا عِبادُ اللهٍ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً»(2)؛ (ابرار از جامى مى نوشند كه با كافور [نوعى از عطر و بوى خوش] آميخته است * چشمه اى است كه بندگان خاص خدا از آن مى نوشند و به هر جا بخواهند آن را جارى مى كنند)، و در چند آيه بعد از آن مى افزايد: «وَ يُسْقَوْنَ فِيهَا كَاْساً كانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلاً * عَيْناً فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلاً»(3)؛ (آنها از جام هايى در بهشت سيراب مى نوشند كه لبريز از شراب طهورى است كه با زنجبيل آميخته شده * از چشمه اى در بهشت كه نامش سلسبيل است)، و در چند آيه بعد مى فرمايد: «وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً»(4)؛ (و پروردگارشان شراب طهور به آنها مى نوشاند، شرابى كه ساقيش خداست و پاك و پاك كننده از تمام پليدى هاست!).
در اين آيات نيز اشاره به چند شرابِ پاكيزه بهشتى شده است: نخست شراب مخصوصى كه آرام بخش است؛ زيرا كافور در لغت معانى متعددى دارد، يكى از آنها بوى خوش، ديگر ماده سفيد رنگى است كه در خنكى و سفيدى ضرب المثل است و بوى تند مخصوص دارد و آرام بخش درست نقطه مقابل زنجبيل است كه گرم و داغ است (زنجبيل همان ريشه معطّر و خوش بويى است كه در ادويه غذاها و گاه در نوشابه ها به كار مى رود).
به نظر مى رسد كه عرب دو نوع شراب با دو حالت مختلف داشته، يكى به اصطلاح مُحرّك و نشاط آور و ديگرى سست كننده و آرام بخش كه اوّلى را با زنجبيل مى آميخته و دوّمى را با كافور و از آنجا كه حقايق مربوط به جهان ديگر در قالب الفاظ جهان ما نمى گنجد، چاره اى جز اين نيست كه اين الفاظ با مفاهيم وسيع تر و والاتر براى بيان آن حقايقِ عالى استخدام شود.
جمعى از مفسّران نيز گفته اند: كافور چشمه اى است در بهشت كه در سفيدى و خنكى و خوش بويى همچون كافور است؛ ولى طعم و زيان آن را ندارد (بايد دانست كه كافور معمولى يك نوع صمغ است كه آن را از درختى در جنوب چين يا كشور هند مى گيرند و مصارف طبّى دارد) امّا تفسيرى كه در بالا گفتيم مناسب تر به نظر مى رسد؛ چرا كه شرابِ كافور در مقابل شرابِ زنجبيل قرار گرفته است.
قابل توجه، اينكه «قرآن» مى فرمايد: اين شراب زنجبيلى از چشمه اى در بهشت گرفته مى شود كه نامش «سلسبيل» است! بسيارى معتقدند كه واژه «سلسبيل» از «سَلاسَه» به معناى روانى گرفته شده و اشاره به نوشيدنى بسيار لذيذى است كه با راحتى در دهان و گلو جارى مى شود و كاملا گواراست.
بعضى نيز آن را از ماده «تسلسل» كه به معناى حركت پى در پى است مى دانند و باز اشاره به روان بودن آن است.
بعضى نيز اين واژه را مركب از دو كلمه «سال» و «سبيل» كه به معناى طلب كردن راه است، مى دانند و آن نيز اشاره به روانى و گوارايى است.
به هر حال از مجموع همه تفسيرها به خوبى استفاده مى شود كه چشمه سلسبيل داراى شرابى است لذيذ و كاملا گوارا.
سومين نوشيدنى بهشتى كه در آيات فوق به آن اشاره شده بود همان «شراب طهور» است كه ساقى آن خداست و اثر آن پاك كردن تمام آلودگى جسم و جان است (و اين شراب مانند دو قسمت سابق مخصوص گروه ابرار و نيكان مى باشد) به عكس شراب دنيا كه هم نجس و هم ناپاك است و هم آلوده كننده جسم و جان.
جمعى از مفسّران گفته اند: اين شراب نوعى نوشيدنى است كه آن را بعد از غذاهاى بهشتى مى خورند و همه فضولات درونى را پاك مى كند و فقط چيزى به صورت عرق خوشبو و معطّر از پوست تنشان تراوش مى كند! در «تفسير فخر رازى» اين معنا به عنوان روايتى ذكر شده است.
در تفسير «الميزان» اشاره به پاكسازى هاى روحانى اين «شراب طهور» شده كه آلودگى هاى غفلت از خداوند و حجاب هاى مانع از توجّه به او را بر مى دارد.
در تفسير «منهج الصادقين» از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «چون مؤمن شراب طهور بياشامد ماسوى الله را فراموش كرده و به تمام معنا متوجّه خداوند مى شود».(5)
در آیات 25 تا 28 سوره «مطفّفين» باز ضمن شرح نعمت هاى بهشتى نيكان مى فرمايد: «يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ»؛ (آنها از شراب زلال دست نخورده و سربسته اى سيراب مى شوند). سپس مى افزايد: «خِتَامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ»؛ (مُهرى كه بر آن نهاده شده از مشك است، علاقه مندان بايد در كسب چنين نعمتى بر يكديگر پيشى گيرند!)، و در پايان مى فرمايد: «وَ مِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»؛ (اين شراب ممزوج با تسنيم است، همان چشمه اى كه مقربان از آن مى نوشند!).
واژه «رَحيقْ» به گفته غالب مفسّران به معناى شراب خالصى است كه از هرگونه غشّ و آلودگى بر كنار باشد، بعضى نيز افزوده اند: زلال و درخشان و روشن باشد.
«مَحْتُوم» به معناى (مهر نهاده) است كه امروز به جاى آن تعبير در بسته و پلمپ شده به كار مى بريم و تأكيد مجددى بر پاكى و خلوص و دست نخوردگى آن است.
و اينكه مى فرمايد: «خِتَامُهُ مِسْكٌ» اشاره به چيزى است كه در گذشته و امروز معمول بوده و هست كه براى اطمينان از دست نخورده بودن چيزى آن را در ظرفى مى نهادند و درِ آن را با ريسمان يا مفتولى مى بستند، سپس آن را گره زده و روى گره مقدارى گل سفت يا خمير يا لاك و گاهى سرب مى نهادند و روى آن مهر مخصوصى مى زدند، به طورى كه راه يافتن به درون ظرف جز با شكستن آن مهر ممكن نبود و لذا هميشه بعد از دريافت چنين ظرفى اوّل نگاه به مهر آن مى كردند كه آيا دست نخورده است يا نه؟ عرب از آن تعبير به «مَخْتُوم»؛ (مهر نهاده) مى كرد.
جالب اينكه در آيات فوق مى فرمايد: مهرى كه بر اين ظرف هاى دست نخورده مى نهند از مُشك است كه ماده عطر آگين بسيار معروفى است، چون بهشتيان اين مهر را بشكنند بوى عطر مُشك در فضا پراكنده مى شود.
براى اين آيه، تفسيرهاى ديگرى نيز كرده اند كه هيچكدام مناسب با ظاهر آيه نيست.
«تَسْنيم» از مادّه «سَنَم» (بر وزن صَنَم) در اصل به گفته «مقاييس اللغة» به معناى علوّ و ارتفاع است و «سَنامُ بَعير» به معناى كوهان شتر مى باشد و به همين مناسبت بر بلند شدن شعله هاى آتش و ابرها از سطح زمين و همچنين دود و سنبل گياهان اين واژه اطلاق شده است، بنابراين «چشمه تسنيم» به معناى چشمه اى است كه سبب بالا بردن و ارتفاع است شايد از اين نظر كه مقربّان با شرب آن به مقام قرب الهى و فناى در نور حقّ نزديك و نزديكتر مى شوند.
بعضى نيز گفته اند: چشمه تسنيم، چشمه اى است كه در طبقات بالاى بهشت قرار دارد و از آنجا سرازير مى شود و گاه گفته اند: شرابى است كه از آسمانِ بهشت فرو مى ريزد، «مقرّبان» آن را به طور خالص مى نوشند و براى «ابرار» مقدارى از آن را با «رحيق مختوم» - كه نوع ديگرى از شراب هاى بهشتى است - مخلوط مى كنند!
جمع ميان اين معانى ممكن است به اين ترتيب باشد كه هم از نظر مكانى اين چشمه جايگاه رفيع و بلندى دارد و از آنجا سرازير مى گردد و هم از نظر تأثير معنوى، روح را در جذبه اى بسيار بلند و نشئه اى فوق العاده روحانى فرو مى برد و به مقام قرب الهى مى رساند.
در آيات فوق هفت نوع از شراب هاى بهشتى مطرح شده و از مجموع آنها به خوبى استفاده مى شود كه نوشيدنی هاى بهشت انواع و اقسامى دارد، بعضى در نهرها جارى است، نهرهايى از شير و عسل و آب و شراب، بعضى در ظرف هاى در بسته مهر شده و بعضى از چشمه هايى است كه از آسمان بهشت يا طبقات بالاى آن فرو مى ريزد و به نظر مى رسد كه برترين شرابِ طهورِ بهشتى همين است كه «شراب تسنيم» نام دارد و ويژه مقرّبان است.
در تفسير «على بن ابراهيم» آمده است كه: «اَشْرَفُ شَرابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ يَأْتِيهِمْ فِي عَالِي تَسْنِيمٍ وَ هِىَ عَيْنٌ يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ وَ المُقَرَّبُونَ آلُ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه وآله) ... وَ الْمُقَرَّبُونَ يَشْرَبُونَ مِنْ تَسْنِيمٍ بَحْتاً صِرْفاً وَ سَائِرُ الْمُؤْمِنينَ مَمْزُوجاً!»(6)؛ (برترين شراب اهل بهشت، نوشيدنى خاصى است كه از بالا [همچون آبشارى] به سوى آنها مى آيد و آن چشمه اى است كه مقرّبان از آن مى نوشند و مقرّبان همان آل محمدند ... آنها شراب تسنيم را بطور خالص مى نوشند و ديگران ممزوج با شراب طهور).
در مرحله بعد از آن، «شراب طهور» است كه در آيه 21 سوره «انسان» به آن اشاره شده است، به قرينه اينكه تنها شرابى كه در «قرآن مجيد» ساقيش خدا شمرده شده است همين شراب طهور است!
ناگفته نماند كه اينها همه اوصافى است كه از دور مى شنويم و مى خوانيم و شبحى كم رنگ از آنچه در آن عالَم كبير است در اذهان خود مجسّم مى سازيم؛ وگرنه توصيف نعمت هاى بهشتى و شراب هاى طهورِ آن، غير ممكن و دركش براى زندانيانِ جهانِ مادّه محال است: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا اُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْيُنٍ»(7)؛ (هيچ كس نمى داند نعمت هاى پنهانى كه مايه روشنايى چشم است چگونه است؟).(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.