پاسخ اجمالی:
مرد گنهكاری از دنيا رفت و هيچ كس حاضر نبود بر جنازه اش حاضر شود. اما مرد زاهدی پيش آمد و گفت آماده نماز شويد. همه از اين جريان در شگفت بودند. بالاخره از زاهد پرسيدند. زاهد گفت: در خواب ديدم به من گفتند: برو در فلان محل بايست، جنازهاى مىآورند كه فقط يك زن همراه اوست، بر او نماز بخوان كه آمرزيده شده! زاهد از زن پرسيد: شوهر تو چه عملى مى كرد كه سبب آمرزش او شد؟ جواب داد: او كارهای خوبی انجام نمی داد: اما هميشه در خانه اش دو يا سه يتيم بودند و به آنها بيشتر از اطفال خود مهربانى مى كرد.
پاسخ تفصیلی:
مرحوم شيخ «بهائی» در «كشكول» مى نويسد: در اطراف بصره، مردى از دنيا رفت و چون بسيار آلوده به گناه بود، كسى براى تشييع جنازه او حاضر نشد؛ زنش چند نفر را به عنوان مزدور گرفت و جنازه او را تا محلّ نماز بردند؛ ولى هیچ کسی حاضر نیود بر جنازه او نماز بخواند؛ بدن او را براى دفن به خارج از شهر بردند. در آن نواحى، زاهدى بود بسيار مشهور كه همه به صدق و صفا و پاكدلى او اعتقاد داشتند؛ زاهد را ديدند كه منتظر جنازه است.
همين كه جنازه را بر زمين گذاشتند، زاهد پيش آمد و گفت: آماده نماز شويد و خودش نماز خواند. طولى نكشيد كه اين خبر به شهر رسيد و مردم دسته دسته براى اطّلاع از جريان و اعتقادى كه به آن زاهد داشتند، از جهت نيل به ثواب مى آمدند و بر جنازه نماز مى خواندند و همه از اين جريان در شگفت بودند. بالاخره از زاهد پرسيدند كه چگونه شما از آمدن اين جنازه اطّلاع پيدا كرديد؟
گفت: در خواب ديدم به من گفتند: برو در فلان محل بايست، جنازه اى مى آورند كه فقط يك زن همراه اوست، بر او نماز بخوان كه آمرزيده شده! زاهد از زن پرسيد: شوهر تو چه عملى مىكرد كه سبب آمرزش او شد؟ زن گفت: شبانه روز او آلوده به گناه بود. پرسيد: آيا عمل خوبى هم داشت؟ زن جواب داد: آرى! سه كار خوب نيز انجام مى داد:
1 ـ هر وقت شب كه از مستى به خود مى آمد، گريه مى كرد و مى گفت: خدايا كدام گوشه جهنّم مرا جاى خواهى داد!
2 ـ صبح كه مى شد لباس خود را عوض مى نمود و غسل مى كرد و وضو مى گرفت و نماز مى خواند.
3- هيچ گاه خانه او خالي از دو يا سه يتيم نبود، آن قدر كه به يتيمان مهربانى و شفقت مى كرد به اطفال خود نمى كرد.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.