پاسخ اجمالی:
قرآن راه رسیدن به کمال را انفاق از اموال مورد علاقه دانسته و می فرماید: «هرگز به [حقيقت] نيكوكارى نمى رسيد؛ مگر اينكه از آنچه دوست مى داريد انفاق كنيد». در واقع انفاق یکی از راه های رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی است زیرا عشق و علاقه واقعى به خدا و احترام به اصول انسانی زمانی آشکار مى شود كه انسان بر سر دو راهى قرار گيرد، در يك طرف مال و ثروت يا مقام و منصبى قرار داشته باشد كه مورد علاقه شديد او است و در طرف مقابل، خدا و عواطف انسانى و نيكوكارى؛ اگر از اوّلى به خاطر دوّمى صرف نظر كرد معلوم مى شود كه در عشق و علاقه خود صادق بوده است.
پاسخ تفصیلی:
قرآن کریم انفاق را راه رسيدن به مقاصد عالى دانسته و می فرماید: «لَنْ تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَاتُنفِقُواْ مِن شَىْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»(1)؛ (هرگز به [حقيقت] نيكوكارى نمى رسيد؛ مگر اين كه از آنچه دوست مى داريد [در راه خدا] انفاق كنيد و آنچه انفاق مى كنيد خداوند از آن با خبر است).
در توضيح این آیه می توان گفت؛ «لَنْ تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ». واژه (بِرّ) در اصل به معنى وسعت است و لذا صحراهاى وسيع را «بَرّ» مى گويند و به همين جهت به كارهاى نيك كه نتيجه آن گسترده است و به ديگران مى رسد «بِرّ» گفته مى شود و تفاوت ميان «بِرّ» و «خير» از نظر لغتِ عرب اين است كه «بِرّ» نيكوكارى توأم با توجّه و از روى قصد و اختيار است؛ ولى «خير» به هر نوع نيكى كه به ديگرى بشود اگرچه بدون توجّه باشد، اطلاق مى گردد.
آيه فوق مى گويد: شما هرگز به حقيقت «بِرّ» و نيكى نمى رسيد مگر اين كه از آنچه دوست مى داريد در راه خدا انفاق كنيد. در اين كه در اين جا مقصود از كلمه «بِرّ» چيست؟ مفسّران گفتگوى بسيار دارند؛ بعضى آن را به معنى بهشت و بعضى به معنى پرهيزكارى و تقوا و بعضى به معنى پاداش نيك گرفته اند؛ ولى آنچه از آيات قرآن استفاده مى شود اين است كه «بِرّ» معنى وسيعى دارد و به تمام نيكی ها اعم از ايمان و اعمال پاك گفته مى شود چنانكه از آيه 177 سوره بقره استفاده مى شود كه (ايمان به خدا و روز جزا و پيامبران، كمك به نيازمندان، نماز و روزه، وفاى به عهد و استقامت در برابر مشكلات و حوادث، همه از شعب «بِرّ» محسوب مى شوند.
بنابراين، رسيدن به مقام نيكوكارانِ واقعى، شرايط زيادى دارد كه يكى از آنها انفاق كردن از اموالى است كه مورد علاقه انسان است؛ زيرا عشق و علاقه واقعى به خدا و احترام به اصول انسانيّت و اخلاق، آنگاه روشن مى شود كه انسان بر سر دو راهى قرار گيرد، در يك طرف مال و ثروت يا مقام و منصبى قرار داشته باشد كه مورد علاقه شديد او است و در طرف مقابل، خدا و حقيقت و عواطف انسانى و نيكوكارى؛ اگر از اوّلى به خاطر دوّمى صرف نظر كرد معلوم مى شود كه در عشق و علاقه خود صادق بوده است و اگر تنها در اين راه از موضوعات جزئى حاضر بود صرف نظر كند، معلوم مى شود عشق و علاقه معنوى او نيز به همان پايه است و اين مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيّت. نفوذ آيات قرآن در دل هاى مسلمانان به قدرى سريع و عميق بود كه بلافاصله بعد از نزول آيات، اثر آن ظاهر مى گشت؛ به عنوان نمونه، در مورد آيه فوق در تواريخ و تفاسير اسلامى چنين مى خوانيم:
1- يكى از ياران پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) بنام «ابو طلحه انصارى» در مدينه نخلستان و باغى داشت بسيار مصفّا و زيبا كه همه در مدينه از آن سخن مى گفتند، در آن، چشمه آب صافى بود كه هر موقع پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به آن باغ مى رفت از آن آب ميل مى كرد و وضو مى ساخت و علاوه بر همه اينها، آن باغ درآمد خوبى براى ابوطلحه داشت؛ پس از نزول آيه فوق به خدمت پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض كرد: مى دانى كه محبوب ترين اموالِ من، همين باغ است و من مى خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم تا ذخيره اى براى رستاخيز من باشد؛ پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «بَخٍ بَخٍ ذَلِكَ مَالٌ رَابِحٌ لَكَ»؛ (آفرين بر تو، آفرين بر تو، اين ثروتى است كه براى تو سودمند خواهد بود!) سپس فرمود: «من صلاح مى دانم كه آن را به خويشاوندان نيازمند خود بدهى!». ابوطلحه دستور پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) را عمل كرد و آن را در ميان بستگان خود تقسيم كرد.
2- روزى مهمانى بر «ابوذر» وارد شد؛ او كه زندگى ساده اى داشت از مهمان معذرت خواست كه من بر اثر گرفتارى نمى توانم شخصاً از تو پذيرايى كنم؛ من چند شتر در فلان نقطه دارم، قبول زحمت كن، بهترين آنها را بياور [تا براى تو قربانى كنم]. ميهمان رفت و شتر لاغرى با خود آورد؛ ابوذر به او گفت: حقّ امانت را ادا نكردى! چرا چنين شترى آوردى؟ او در جواب گفت من فكر كردم روزى به شترهاى ديگر نيازمند خواهى شد؛ ابوذر گفت روز نياز من زمانى است كه از اين جهان چشم فرو مى بندم [چه بهتر كه براى آن روز ذخيره كنم]، خداوند مى فرمايد: «لَنْ تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ».
3- «زبيده» همسر هارون الرّشيد قرآنى بسيار گران قيمت داشت كه آن را با زر و زيور و جواهرات تزيين كرده بود و علاقه فراوانى به آن داشت؛ يك روز هنگامى كه از همان قرآن تلاوت مى كرد به آيه «لَنْ تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» رسيده، با خواندن آيه در فكر فرو رفت و با خود گفت هيچ چيز مثل اين قرآن نزد من محبوب نيست و بايد آن را در راه خدا انفاق كنم؛ كسى را به دنبال جواهرفروشان فرستاد و تزيينات و جواهرات آن را بفروخت و بهاى آن را در بيابان هاى حجاز براى تهيّه آب مورد نياز باديه نشينان مصرف كرد؛ مى گويند: امروزه هم بقاياى آن چاه ها وجود دارد و به نام او ناميده مى شود.
«وَ مَاتُنْفِقُواْ مِن شَىْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ». در پايان، آيه براى جلب توجّه انفاق كنندگان مى فرمايد: آنچه در راه خدا انفاق مى كنيد كم يا زياد از اموال مورد علاقه يا غير مورد علاقه، خداوند از همه آنها آگاه است و بنابراين هرگز گم نخواهد شد و نيز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند (اشاره به اين كه تمام اينها محفوظ است و پاداش همه را در قيامت خواهيد ديد).
در روايات اسلامى نیز به اهمیت انفاق پرداخته شده است:
1. رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: «مَنْ أَعْطَى دِرْهَماً فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ مِائَةِ حَسَنَةٍ»؛ (كسى كه يك درهم در راه خدا بدهد، خداوند هفتصد حسنه در نامه اعمال او مى نويسد). قابل توجّه اين كه درباره هيچ يك از اعمالِ خير، چنين پاداش عظيمى نيامده است و اين نشانه اهمّيّت فوقالعاده انفاق است. تازه، اين كمترين پاداشى است كه به انفاق كنندگان داده مى شود و گرنه به مقتضى «وَ اللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ» بعضى دو يا چند برابر اين پاداش مىبرند!
2. اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرمود: «طُوبَى لِمَنْ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ كَلَامِهِ»؛ (خوشا به حال كسى كه اضافه بر نياز خودش از اموالش را انفاق كند و از سخنان اضافى خوددارى نمايد).
3. از همان بزرگوار(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «لَيْسَ لِأَحَدٍ مِنْ دُنْيَا إِلَّا مَا اَنْفَقَهُ عَلَى اُخْرَاهُ»؛ (بهره هر كسى از دنيا همان است كه براى آخرت خود انفاق كرده است).
4. و نيز فرمود: «إِنَّمَا لَكَ مِنْ مَالِكِ مَا قَدَّمْتُهُ لِآخِرَتِكَ وَ مَا أَخَّرْتَهُ فَلِلْوَارِثِ»؛ (سهم تو از مالت همان است كه براى جهان ديگر از پيش فرستاده اى، بقيّه سهم وارث است). تجربه نيز نشان داده كه وارثان چنان دلباخته اموال بادآورده ارث مى شوند كه كمتر به صاحب مال مى پردازند و حتّى به وصيّت موكّد او عمل نمى كنند.
5. امام صادق(عليه السلام) فرمود: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ وَهَبَ اللَّهُ لَهُ مَالاً فَلَمْ يَتَصَدَّقْ مِنْهُ بِشَيْءٍ أَ مَا سَمِعْتَ أَنَّ النَّبِيَّ(صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) قَالَ صَدَقَةُ دِرْهَمٍ أَفْضَلُ مِنْ صَلَاةِ عَشْرِ لَيَالٍ مَلْعُونٌ»؛ (كسى كه خداوند به او مالى بخشيده و چيزى از آن را در راه خدا ندهد ملعون و رانده شده درگاه خداست).
6. اميرمؤمنان(عليه السلام) مى فرمايد: «إِنَ الْعَبْدَ إِذَا مَاتَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ مَا قَدَّمَ وَ قَالَ النَّاسُ مَا أَخَّرَ»؛ (هنگامى كه کسی از دنيا مى رود فرشتگان مى گويند چه از پيش فرستاده و مردم مى گويند: چه از خود باقى گذارده؟).
7. كسى نزد امام كاظم(عليه السلام) آمد و عرض كرد: فرزندانى دارم همه بيمارند فرمود: «اجابت دعا چيزى بهتر از صدقه نيست و براى درمان بيماران چيزى مفيد تر از آن نمى باشد).(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.