پاسخ اجمالی:
يكى از خرافاتی که دامنگیر بعضی از مردم شده «فال بد» زدن است. اسلام با اين خرافه به شدت مبارزه کرده است، در روایات اسلامی آمده: «فال بد شرک است» و «کسی که فال بد بزند از ما نیست». يكي ديگر از خرافات، «بد قدمی» و شومی و نحوست آن است. در روايت آمده كه: «نحسى در بد اخلاقى است» و «نرمى و خوش خُلقى با ميمنت و پر بركت، و بداخلاقى شُوم و نحس است».
پاسخ تفصیلی:
يكى از خرافاتی که دامنگیر بعضی از مردم شده «فالِ بد» زدن است؛ مثل اينكه مى گويند: «اين عروس خانم، زن شوم و بد قدمى است، به خاطر اينكه همزمان با آمدنش يكى از بستگان داماد فوت كرد!» در حالى كه فوت آن شخص ارتباطى به آمدن عروس ندارد، و او بر اثر ضعف و ناتوانى و پيرى، يا بيمارى فوت كرده است. عرب به فالِ بد، «طيره» مى گويد؛ چون در ابتدا فال بد مربوط به پرندگان بود. مثل اينكه اگر كلاغ، غار غار مى كرد دليل بر بدى كارى بود كه در دست انجام بود! يا اينكه مى گفتند: اگر جغد پشت بامِ خانه اى بنشيند، آن خانه ويران مى شود! يا اگر هنگامى كه از خانه بيرون مى آمدند پرنده اى از سمت چپِ آنها پرواز مى كرد كارى كه به دنبالش بودند به انجام نمى رسيد، و اگر از دست راست پرواز مى كرد، به فال نيك مى گرفتند و نشانه موفّقيّت در آن كار بود. به هر حال، عرب ابتدا فال بد و خوب را در مورد پرندگان به كار مى برد و لذا به آن طيره مى گفتند، سپس آن را در غير مورد پرندگان هم به كار مى برد. يكى از گرفتارى هاى پيامبران الهى همين مسئله بود، كه با آن به مبارزه پرداختند. خداوند متعال در آيه شريفه 131 سوره «اعراف» مى فرمايد: «فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَ مَنْ مَّعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»؛ (هنگامى كه نيكى [و نعمت] به آنها مى رسيد، مى گفتند: اين به خاطر خود ماست و اگر بدى [و بلا] به آنها مى رسيد مى گفتند: از شومى موسى و كسان اوست آگاه باشيد همه اينها، از سوى خداست؛ ولى بيشتر آنها نمى دانند).
فال بد زدن حساب و كتاب ندارد، به همه چيز مى توان فال بد زد. به عنوان مثال اروپايى ها مى گويند: «اگر كسى از زير نردبان عبور كند زندگيش سياه مى شود» يا «اگر نمكدان از روى ميز بيفتد نان ما بريده مى شود يا اگر چاقو به ديگرى هديه داده شود رفاقت و دوستى آنها قطع مى گردد». خلاصه اينكه فال بد زدن ابتدا در مورد پرندگان بود، سپس به ساير چيزها هم كشيده شد، و در ميان همه ملل وجود دارد.
آفرين بر آئين نجاتْ بخش و حقيقتْ طلبِ اسلام كه هزار و چهارصد سال پيش در محيط پر از خرافه هاى عربستان به طور جدّى با خرافه گرايى مبارزه كرد. به رواياتى در اين زمينه توجّه فرماييد:
1. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايند: «اَلطَّيَرَةُ شِرْكٌ»(1)؛ (فال بد زدن، شرك است).
آرى، فال بد زدن نوعى انحراف از توحيد است؛ چون كسى كه معتقد است صداى كلاغ در سرنوشت فال زننده تأثير دارد، در واقع براى خدا شريك قرار داده است.
2. در روايت ديگرى از وجود مقدّس آن حضرت مى خوانيم: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَطَيَّرَ»(2)؛ (كسى كه فال بد بزند از ما نيست).
اسلام فال بد را نوعى شرك و كسى كه معتقد به فال بد باشد را مسلمان نمى داند.
3. و در روايت ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «كَفَّارَةُ الطَّيَرَةِ اَلتَّوَكُّلُ»(3)؛ (كفّاره فال بد، توكّل [كردن بر خدا] است).
در ميان عوام مرسوم است كه اگر كسى قصد انجام كارى را داشت و شخصى عطسه كرد، نبايد به دنبال آن كار برود؛ در حالى كه اين، فال بد زدن است و اعتبارى ندارد؛ بلكه بايد توكّل بر خدا كند و به دنبال كارش برود و انشاء الله كارش به خوبى انجام مى شود. ما تمام روايات مربوط به عطسه را جستجو كرديم و چيزى در اين زمينه نيافتيم. بعلاوه، تجربه هم كرديم و بدون توجّه به اين خرافات به دنبال كار رفتيم و نتيجه گرفتيم. بنابراين به فالِ بد نبايد اعتنا كرد و نبايد كارها را رها نمود؛ بلكه با توكّل بر خدا و به طور جدّى آن را پيگيرى كرد. البتّه فال خوب زدن اشكالى ندارد و بهترين فال زدن، فال خوش است.
بدقدمى و خوش قدمى
يكى ديگر از خرافه ها، «بدقدمى و خوش قدمى» است. اينكه گفته مى شود: «اين عروس يا داماد بدقدم است» يا «اين خانه يا مغازه، شوم و نحس است» اعتبارى ندارد، و خرافه اى بيش نيست. البتّه اگر خانه يا مغازه اى از پول حرام تهيّه شده، يا بدون رضايتِ مالكِ اصلى آن در تصرّف شما درآمده باشد، ممكن است چنين خانه يا مغازه اى شوم باشد؛ امّا بى جهت نمى توان فرد يا افراد يا ملك و املاكى را شوم و نحس شمرد. در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «إِنْ كَانَ فِي شَيْءٍ شُوْمٌ فَفِي اللِّسَانِ»(4)؛ (اگر در چيزى شومى و نحوست وجود داشته باشد، در زبان است).
اين زبان است كه گاه بد گردش مى كند و دروغ مى گويد يا غيبت مى كند يا تهمت مى زند يا شايعه پخش مى كند، و يا آلوده دهها گناه ديگر مى شود. در روايت ديگرى مى خوانيم كه: «وقتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مورد شومى و نحسى پرسيده شد فرمودند: «سُوءُ الْخُلْقِ»؛ (نحسى در بد اخلاقى است)»(5) و در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «اَلرِّفْقُ يُمْنٌ، وَ الْخُرْقُ شُؤْمٌ»(6)؛ (نرمى و خوش خُلقى با ميمنت و پر بركت، و بداخلاقى شُوم و نحس است).
بنابراين، بى علّت نبايد كسى يا ملكى يا چيزى را شُوم دانست. متأسفانه بعضى از مديران كه بر اثر ضعف و سوء مديريّت شكست مى خورند، شكست خود را به پاى نحسى و فال بد مى گذارند، و شهامت اعتراف به ضعف مديريت خود را ندارند. زمانى بود كه هر مشكل و گرفتارى پيدا مى شد آن را مستند به دشمنان خارجى مى كردند! در حالى كه نبايد سوء مديريّت ها و كم كارى ها و ضعفها را ناديده گرفت و همه چيز را به پاى دشمن نوشت.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.