پاسخ اجمالی:
یکی از قیام هایی که علیه حکومت بنی امیّه صورت گرفت و به نابودی کامل آنها انجامید، قیام «ابومسلم خراساني» بود. این قیام که به نیّت درهم کوبیدن بنی امیّه و تاسیس حکومت آل محمد(ص) تشکیل شده بود، موفّقیّت های زیادی به دست آورد؛ ولی سرانجام بر اثر توطئه عباسیان حکومت به بنی عبّاس رسید و ابومسلم نیز به قتل رسید. اگر چه شخصيت ابومسلم از نظر تاريخى بسيار پيچيده است، ولى آنچه مسلّم است اين است كه قيام او در آغاز به نام طرفدارى از آل محمد(ع) صورت گرفت و نخستين ياران او نيز از شيعيان بودند.
پاسخ تفصیلی:
بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) و يارانش در كربلا، سر و صداى عجيبى در جهان اسلام طنين انداز شد و گروه هاى متعددى بر ضد بنى اميّه شوريدند. بسيارى از آنها كه ياراى مقابله نداشتند، شهيد شدند و بعضى نيز براى مدتى پيروز گشتند. اين قيام ها به پانزده قيام بالغ مى شود که آخرين آنها قيام ابومسلم بود كه به نابودى كامل حكومت بنى اميّه انجاميد.
بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند، ابومسلم و يارانش هرگز براى سپردن حكومت به بنى عبّاس قيام نكردند؛ بلكه در ابتدا جمعى از سران شيعه با ابومسلم ـ كه مرد شجاعى بود ـ در خراسان متحد شدند و براى درهم كوبيدن آخرين خليفه اموى يعنى «مروان حمار» و تأسيس حكومت آل محمّد(صلى الله عليه و آله) تصميم گرفتند و شعار آنان «الرضا لآل محمّد(ص)» بود. چيزى نگذشت كه ابومسلم توانست بر خراسان و بيشتر نقاط ايران و عراق مسلّط شود. اگر چه «ابراهيم امام» - كه از دودمان عبّاس بود - خود را به ابومسلم نزديك كرد و همچنين «عبدالله بن محمّد» معروف به «سفاح» و «ابوجعفر منصور» كه هر دو از برادران ابراهيم امام بودند نيز خود را به ابومسلم نزديك كردند و در انتظار فرصت براى به دست گرفتن زمام حكومت بودند، ولى ابومسلم هرگز به اين كار مايل نبود؛ به همين دليل كارگزار او در كوفه به نام ابوسلمه آن سه برادر را در هنگامى كه به نزد او رفته بودند در جايى پنهان كرد و براى اينكه يكى از فرزندان علي(ع) را به رهبرى مسلمين برساند سه نامه به مدينه فرستاد: يكى براى امام صادق(عليه السلام) و ديگرى عبدالله بن حسن و سوّمى را براى عمر بن على بن الحسين؛ و به فرستاده خود سفارش كرد ابتدا خدمت امام صادق(ع) برود؛ اگر او زعامت مسلمين را پذيرفت، دو نامه ديگر را پاره كند و گرنه به نزد آنها برود.
امام صادق(عليه السلام) چون از توطئه هاى پشت پرده كه حتى از نظر ابومسلم مخفى بود، آگاهى داشت اين دعوت را نپذيرفت و آن دو نفر نيز به تبع امام صادق(ع) نامه ها را جواب ندادند. ولى پيش از آن كه فرستاده ابوسلمه به كوفه بازگردد، جمعى از خراسانيان [كه ارتباطى با سفّاح و همراهانش داشتند] از مخفى گاه سفّاح و همراهانش با خبر شدند و نزد آنها رفته با او بيعت كردند. ابوسلمه و ابومسلم كه خود را در برابر عمل انجام شده ديدند به آنها پيوستند و بعد از درگيرى هاى شديدى كه بين آنها و طرفداران «عبدالله بن على» عموى ابوجعفر منصور رخ داد، حكومت به عباسيان رسيد و ابوجعفر منصور كه بعد از مرگ برادرش سفّاح به جاى او نشست ابومسلم را به بغداد دعوت كرد و با توطئه از پيش طراحى شده او را به قتل رساند. شايد به اين دليل كه مى دانست ابومسلم در دل طرفدار حكومت آل علي(ع) است؛ نه آل عبّاس؛ بنابراين خطرى براى حكومت بنى عبّاس محسوب مى شود.(1)
مرحوم علّامه مجلسى در اين زمينه حديث جالبى از امام على(عليه السلام) به شرح زير نقل كرده است: «روزى در صفين، سپاه شام، حمله سختى به سپاه عراق نمود كه ميمنه سپاه عراق رو به فرار نهاد. مالك اشتر فرياد مى زد: برگرديد. حضرت رو به لشكر شام كرده، ندا داد: اى ابومسلم، بگير اين ها را، و اين ندا را سه بار تكرار نمود. اشتر عرض كرد: مگر نه اين است كه ابومسلم در سپاه شام است؟ چگونه او به يارى ما مى آيد؟ حضرت فرمود: من ابومسلم خولانى را نمى گويم. مردى را مى گويم كه در آينده از مشرق زمين ظهور كند و خداوند به وسيله او شاميان را هلاك نمايد و دولت بنى اميّه را منقرض سازد!».(2)
گرچه شخصيت ابومسلم از نظر تاريخى بسيار پيچيده است، افرادى او را از شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) مى دانستند و براى او احترام فراواني قائل بودند؛ ولى گروهى او را از مخالفان اهل بيت(ع) دانسته و اجازه لعن او را مى دادند، ولى آنچه مسلّم است اين است كه قيام او در آغاز به نام طرفدارى از آل محمد(صلى الله عليه و آله) صورت گرفت و نخستين ياران او از شيعيان بودند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.