پاسخ اجمالی:
از ديدگاه امام علي(ع) «خليفه» و «امام» كسي است كه: «تواناترين افراد بر اين امر و داناترين شان به فرمان خداست». در حقيقت، امام(ع) به دو ركن اساسى كه يكى جنبه علمى دارد و ديگر جنبه عملى اشاره كرده است؛ از نظر علمى بايد از همه آگاه تر باشد و از نظر عملى در امر مديريت از همه قوى تر. بسيارند كسانى كه عالمند، ولى مدير نيستند و يا مديرند و عالم نيستند و تا اين دو دست به دست هم ندهند، اداره صحيح جامعه امكان پذير نيست.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از خطبه 173 «نهج البلاغه» به سراغ شرايط «خليفه» و «امام» براي مردم مى رود و آن را عمدتاً در دو چيز خلاصه مى فرمايد: (اى مردم، سزاوارترين كس براى خلافت، تواناترين افراد بر اين امر و داناترين شان به فرمان خداست)؛ «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الْاَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فِيهِ». در حقيقت، امام(ع) به دو ركن اساسى كه يكى جنبه علمى دارد و ديگر جنبه عملى اشاره كرده است؛ از نظر علمى بايد از همه آگاه تر باشد و از نظر عملى در امر مديريت از همه قوى تر.
بسيارند كسانى كه عالمند، ولى مدير نيستند و يا مديرند و عالم نيستند و تا اين دو دست به دست هم ندهند، اداره صحيح جامعه امكان پذير نيست.
«قرآن مجيد» نيز همين موضوع را در داستان بنى اسرائيل بيان فرموده است؛ آنجا كه پيامبر «طالوت» را به عنوان رهبرى و فرماندهى آنها برگزيد، و ايشان اعتراض كردند كه ما سزاوارتريم؛ چرا كه ثروتمندانِ قوى ترى داريم. او در پاسخ اعتراضشان گفت: «طالوت» از همه شايسته تر است؛ چرا كه خدا سهم بيشترى از علم و قدرت به او داده «إِنَّ اللهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»(1).
روشن است كه امام(عليه السلام) با بيان اين مطلب مى خواهد شايستگى خود را نسبت به همه براى تصدّى امر خلافت اثبات كند؛ زيرا همگان مى دانستند او از همه به اصول و فروع اسلام آگاه تر و از همه در امر مديريت و مبارزه با دشمن قوى تر و پايدارتر است.
جالب اينكه «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه» به اينجا كه مى رسد بر خلاف جمعى كه وجدان را زير پا مى گذارند و برترى امام علي(عليه السلام) را در جنبه هاى علم يا مديريت انكار مى كنند، مى گويد: «قبول داريم كه او در اين دو جهت از همه تواناتر بود و براى خلافت از همه شايسته تر؛ ولى اين دليل بر نفى خلافت ديگران نمى شود؛ چرا كه گاه مى توان تقديم مفضول بر فاضل كرد و شايسته تر را كنار گذاشت و به سراغ شايسته رفت!».(2)
آرى، اين منطق كسانى است كه قوانين مسلّم عقلى را به رسميت نشناسند و ترجيح مرجوح را بر راجح قبيح نشمرند؛ حال آنكه قبح و زشتى آن بر همه روشن است؛ ولى تعصب هاى كور و كر، گاه مانع از پذيرش واقعيت هاى مسلّم مى شود.
و در ادامه اين سخن مى افزايد: ([هنگامى كه چنين فردى برگزيده شد] هرگاه آشوبگرى به آشوب و فتنه انگيزى برخيزد از او خواسته مى شود كه به سوى حقّ باز گردد و اگر امتناع ورزد با او نبرد مى شود [تا حقّ را بپذيرد])؛ «فِإِنْ شَغَبَ(3) شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ(4)، فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ». «قرآن مجيد» نيز مى فرمايد: «وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الاُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللهِ»(5)؛ (هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتى دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.