پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در تبيين وظيفه مالك اشتر در مسائل مربوط به احكام شرع و به اصطلاح شبهات حكميه، او را به اجتهاد در احكام الهى با استفاده از منابع فرا خوانده و می فرمايد: «امور مهمى كه بر تو، سنگين مى شود و در كارهاى مختلف، مشتبه و پيچيده مى گردد، به خدا و پيامبر بازگردان [و از گفته آنها براى كشف احكام كمك بگير]. بازگرداندن به خدا به معناى تمسك جستن به قرآن كريم و گرفتن دستور از آيات محكمات آن است و بازگرداندن به پيامبر همان تمسك به سنّت قطعى و مورد اتفاق آن حضرت است كه اختلافى در آن نيست».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشي از نامه 53 نهج البلاغه به تبيين وظيفه مالك اشتر در مسائل مربوط به احكام شرع و به اصطلاح شبهات حكميه مى پردازد و راه كشف احكام الهى را در مسائل مربوط به لشكر، جنگ و صلح و ساير مسائل مرتبط به حكومت به او نشان مى دهد و به اصطلاح او را به اجتهاد در احكام الهى با استفاده از منابع فرا مى خواند، زيرا حضرت چنين آمادگى را در او مى ديد. مى فرمايد: (امور مهمى كه بر تو، سنگين مى شود و در كارهاى مختلف، مشتبه و پيچيده مى گردد به خدا و پيامبر بازگردان [و از گفته آنها براى كشف احكام كمك بگير])؛ «وَ ارْدُدْ إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ مَا يُضْلِعُكَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ يَشْتَبِهُ عَلَيْكَ مِنَ الاُْمُورِ».
آن گاه به آيه شريفه استناد مى كند و مى فرمايد: (خداوند متعال به گروهى كه دوست دارد آنها را ارشاد و راهنمايى كند چنين فرموده: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر [خدا] و پيشوايان [معصوم] خود را و اگر در چيزى اختلاف كرديد آن را به خدا و رسولش ارجاع دهيد [و از آنها داورى بطلبيد])؛ «فَقَدْ قَالَ اللهُ تَعَالَى لِقَوْم أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الاَْمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ)».(1)
سپس مى افزايد: (باز گرداندن به خدا به معناى تمسك جستن به قرآن كريم و گرفتن دستور از آيات محكمات آن است و بازگرداندن به پيامبر همان تمسك به سنّت قطعى و مورد اتفاق آن حضرت است كه اختلافى در آن نيست)؛ «فَالرَّدُّ إِلَى اللهِ الاَْخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ الاَْخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ». تعبير به «ما يُضْلِعُكَ» با توجّه به اينكه «ضَلْع»؛ (بر وزن منع) در اصل به معناى بار سنگينى است كه گاه انسان را به اين سو و آن سو مايل مى كند، اشاره به اين است كه هر حكم مشكل و پيچيده اى پيش آمد بايد از طريق مراجعه به كتاب و سنّت حل شود. تعبير به «خُطُوب» جمع «خطب» (بر وزن ختم) به معناى كار مهم است، در برابر «امور» كه به هر نوع كارى گفته مى شود. اشاره به اينكه هم در امور مهمه و هم در امور عادى هر جا حكمش مشكل شد از نصوص كتاب و سنّت يا از عمومات و اطلاقات كمك بگير.
تعبير به «أُولِى الأَمْر» به معناى صاحبان اختيار، اشاره به پيشوايان معصوم است كه در آن زمان مصداقش خود امام بود. تعبير به «مُحْكَمُ كِتابِهِ» اشاره به محكمات آيات است كه در مفهوم و تفسير آن شك و ترديدى نيست. همچنین تعبير به «سنّت جامعه غير مفرّقه» اشاره به احاديث و سيره نبوى است كه مورد قبول مسلمانان و مشهور در ميان آنهاست و تمسک به آن سبب هيچ گونه اختلاف و تفرقه اى نمى شود.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه چرا امام(عليه السلام) از دليل عقل و اجماع كه دو دليل قطعى از ادله چهارگانه فقه است سخنى به ميان نياورده است؟ پاسخ آن روشن است، زيرا كتاب و سنّت هم حجيت دليل عقل را صريحاً بيان كرده و هم حجيت اجماع را؛ خواه اجماع را يك دليل مستقل بدانيم و يا آن را به سنّت و كلام معصوم بازگردانيم.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.