پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر، جامعه را به هفت طبقه تقسیم کرده و مقاصد آنها و ارتباطات و تاثیرات شان بر یکدیگر را بیان می فرمایند. ایشان در ادامه می نویسند: «خداوند در آفرينش خود براى هر يك از اين طبقات، وسعتى قرار داده و حكومت نیز وظيفه دارد كه به همه آنها كمك كند تا به مقاصد خويش برسند». سپس سه شرط اساسی براى موفقيت والى در انجام وظيفه در برابر گروه هاى اجتماعى ذكر فرموده است: 1. تلاش و كوشش در اين راه. 2. يارى جستن از خدا. 3. آماده بودن براى تحمل مشكلاتى كه در اين راه هست.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در بخشی از نامه 53 نهج البلاغه (عهدنامه مالک اشتر) به يكى از مهم ترين بحث هاى سياسى و اجتماعى مى پردازد و مردمى را كه در يك جامعه زندگى مى كنند به هفت طبقه يا هفت قشر و جمعيت و گروه تقسيم مى نمايد و مى فرمايد: ([اى مالك] بدان مردم يك كشور از گروه هاى متعددى تشكيل يافته اند كه هر يك جز به وسيله ديگرى اصلاح و تكميل نمى شود و هيچ كدام از ديگرى بى نياز نيست. گروهى لشكريان خداوند هستند [كه امنيّت و نظم جامعه را تأمين و از آسيب دشمنان حفظ مى كنند]. گروه ديگرى نويسندگان عمومى و خصوصى هستند [كه برنامه آنها نگه داشتن حساب هاى مالى دولت، تنظيم بودجه، ثبت اسناد و تعليم و تربيت مردم است]. جمع ديگرى قضات عدل و دادگسترند [كه به فصل خصومت و احقاق حقوق مى پردازند]. عدّه ديگرى عاملان انصاف و مدارا [و كارگزاران حكومت] هستند و قشرى ديگر اهل جزيه و خراج از غير مسلمانان هستند كه در پناه حكومت اسلامى زندگى مى كنند [و در برابر حفظ جان و مالشان به حكومت اسلامى مالياتى مى پردازند] و گروهى از مسلمانان [زمين هاى خراجى را كشاورزى مى كنند و خراج آن را مى پردازند]. جمع ديگرى تاجران و صنعتگرانند و گروه ديگر طبقه پايين اجتماع از نيازمندان و محرومان [و از كار افتادگان و پيران ناتوان و كهن سال هستند كه قادر بر انجام هيچ كارى نيستند])؛ «وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لا يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض وَ لا غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ وَ مِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ وَ مِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النَّاسِ وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ أَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ».
امام(عليه السلام) در ادامه به شرح وظايف مسئوليت ها و ويژگى هاى هر يك مى پردازد و از آنجا كه نيروى نظامى و انتظامى مهم ترين ركن جامعه است از آن شروع مى كند، مى فرمايد: (اما سپاهيان ـ به اذن پروردگار ـ دژها و پناهگاه هاى رعيت و زينت زمامداران و عزت دين و راه هاى امنيّت اند و قوام رعيت جز به وسيله آنها ممكن نيست)؛ «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلاَةِ وَ عِزُّ(1)الدِّينِ وَ سُبُلُ الاَْمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِهِمْ».
امام(عليه السلام) در اين چند جمله كوتاه، پنج اثر مثبت و نتيجه پربار براى وجود لشكريان مؤمن بيان مى فرمايد. نخست اينكه آنها دژهاى رعيت اند، اشاره به اينكه براى محفوظ ماندن از آسيب دشمنان و خطرات آنها پناهگاهى لازم است و آن پناهگاه، لشكريان مقتدرند. در جمله دوم آن را زينت زمامداران مى شمرد؛ زيرا زمامدارى در نظر مردم محترم است كه صاحب قدرت و نفوذ باشد و قدرت و نفوذ در درجه اوّل از طريق لشكرى نيرومند و سر بر فرمان حاصل مى شود. جمله سوم كه لشكر نيرومند را سبب عزت و قدرت دين مى شمرد، اشاره روشنى به اين حقيقت دارد كه امور معنوى مردم نيز بدون وجود ارتشى نيرومند سامان نمى پذيرد؛ بخش مهمى از امر به معروف و نهى از منكر، احقاق حقوق و اجراى حدود و بسط و گسترش عدل و داد نياز به قدرت و نيرو دارد، آن هم وابسته به لشكرى نيرومند است.
چهارمين جمله كه در آن سخن از طرق امنيّت به وسيله لشكريان نيرومند به ميان آمده اشاره به اين است كه يك لشكر قوى نه تنها دشمنان خارج را به عنوان «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّكُم»(2) مى ترساند؛ بلكه دشمنان داخل نيز از او مى ترسند؛ يا به اين دليل كه جنود در اينجا اعم از نيروى نظامى و انتظامى است و يا اينكه در موارد فوق العاده كه نيروى انتظامى از عهده تأمين امنيّت بر نيايد معمولًا نيروى نظامى را در داخل كشور بسيج مى كنند و امنيّت را به وسيله آنها برقرار مى سازند. جمله پنجم كه مى فرمايد: قوام رعيت جز به وسيله آنها امكان پذير نيست، ممكن است به منزله نتيجه گيرى از چهار جمله قبل باشد. اين احتمال نيز هست كه جمله مستقلى باشد و آن اينكه در بسيارى از مواقع ارتشها به يارى مردم مى شتابند؛ در زلزله ها، سيلابها و حوادث تلخِ غير مترقبه، دولت ناچار است نيروى نظامى را به كمك مردم بفرستد.
آن گاه امام ارتباط اين گروه اجتماعى را با گروه هاى ديگر به ترتيب بيان مى كند و در رابطه سپاهيان و عاملان خراج مى فرمايد: (سپس استوارى و قوام سپاهيان جز به وسيله خراج امكان پذير نيست، همان چيزى كه براى جهاد با دشمن به وسيله آن تقويت مى شوند و براى اصلاح خود به آن تكيه مى كنند و با آن نيازمندى هاى خويش را برطرف مى سازند)؛ «ثُمَّ لا قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلاَّ بِمَا يُخْرِجُ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ وَ يَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ».
جمله هاى سه گانه اى كه در سخن امام آمده مى تواند اشاره به نيازهاى مختلف سپاهيان باشد: جمله «الَّذِينَ يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ» اشاره به نيازهاى مربوط به ميدان جنگ از قبيل سلاح و مركب است. جمله «وَ يَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ» اشاره به تأمين ضروريات زندگى است. جمله «وَ يَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ» مى تواند اشاره به امور رفاهى آنها باشد. بعضى از شارحان اين جمله را چنين تفسير كرده اند: سپاهيان درآمدى داشته باشند كه تمام نيازهاى آنها را برطرف سازد.
آن گاه امام ارتباط اين دو گروه را با گروه سوم و چهارم و پنجم يعنى قضات و كارگزاران و حساب داران بيان مى كند مى فرمايد: (اين دو گروه [سپاهيان و خراج گزاران] جز با گروه سومى از قضات و كارگزاران دولت و منشى ها و حساب داران، قوام و استوارى نمى پذيرند؛ زيرا آنها قراردادها را استحكام مى بخشند و ماليات ها را جمع آورى مى كنند و در ضبطِ امور خصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمينان هستند)؛ «ثُمَّ لا قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلاَّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الْعُمَّالِ وَ الْكُتَّابِ لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ(3)وَ يَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ وَ يُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاُْمُورِ وَ عَوَامِّهَا». در واقع امام در اين عبارت نورانىِ خود، سه گروه از گروه هاى اجتماعى را در يك صنف ادغام كرده و به عنوان صنف سوم در مقابل دو صنف پيشين؛ يعنى سپاهيان و جمع آورى كنندگان خراج قرار داده و براى هر كدام از اين سه گروه، يك اثر مهم اجتماعى ذكر كرده است.
در مورد قضات مى فرمايد: آنها قراردادها را استحكام مى بخشند؛ زيرا اگر نظارت آنها نباشد ممكن است بسيارى از مردم از تعهدات خود سرباز زنند؛ ولى وجود محاكم عدل سبب مى شود تخلّف نكنند؛ زيرا از طرف محاكم تحت تعقيب قرار مى گيرند و گرفتار مجازات مى شوند. براى عمّال؛ يعنى كارگزاران و فرمانداران و بخشداران مسأله نظارت بر جمع منافع را ذكر فرموده. درست است كه مأموران گردآورى ماليات و خراج به دنبال جمع آن هستند؛ ولى ناظر بر اعمال آنها عاملان يعنى فرمانداران و بخشدارانند. فايده وجودى دبیران را اين شمرده كه آنها در ضبط امور عام و خاص و درآمدها و هزينه هاى كشور اسلام مورد اطمينانند. هنگامى كه اين سه گروه دست به دست هم دهند امر خراج و ماليات اصلاح مى شود و با اصلاح آن امر سپاه سامان مى پذيرد.
آن گاه امام(عليه السلام) پيوند گروه ديگرى را با اصناف گذشته بيان كرده مى فرمايد: (همه اين گروه ها نيز بدون تجار و پيشه وران و صنعتگران سامان نمى يابند [زيرا] آنها [تجار و صنعتگران] وسايل زندگى ايشان [گروه هاى پيشين] را جمع آورى كرده و در بازارها عرضه مى كنند و [گروهى از آنان] وسايل و ابزارى را با دست خود مى سازند كه ديگران قادر به آن نيستند)؛ «وَ لا قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلاَّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ، فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ(4)وَ يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَ يَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ(5)بِأَيْدِيهِمْ مَا لا يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ».
روشن است كه جمله «فِيمَا يَجْتَمِعُونَ... » و «يُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ» اشاره به تجار و پيشه وران است كه كار آنان جمع آورى مواد مورد نياز مردم از مناطق دور و نزديك و عرضه كردن آنها در بازارها و گذاشتن آنها در اختيار مصرف كنندگان است؛ ولى جمله «وَ يَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ...» اشاره به صنعتگران است كه آنها با تلاش و رنج و زحمت وسايل مورد نياز مردم را ساخته و پرداخته و در اختيار نيازمندان مى گذارند. آن گاه امام از قشر پايين اجتماع ياد كرده، مى فرمايد: (سپس قشر پايين، نيازمندان و از كار افتادگان هستند كه لازم است به آنها مساعدت و كمك شود)؛ «ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ(6) وَ مَعُونَتُهُمْ».
بديهى است در هر جامعه اى افرادى هستند كه بر اثر پيرى، بيمارى، نقص عضو، حوادث گوناگون، عقب افتادگى ذهنى و مانند آن نمى توانند توليد كننده باشند و تنها مصرف كننده اند. بسيارى از اين گروه به هنگام جوانى و سلامت جسم و روح از توليد كنندگان عمده بودند؛ ولى بر اثر گذشت زمان به چنين وضعى گرفتار شدند. نه عقل اجازه مى دهد نه وجدان مى پذيرد كه اينها از حمايت هاى اجتماعى حذف شوند. به همين دليل در تمام دنيا براى اين گروه حسابى باز مى كنند و بخشى از درآمدهاى حكومت صرف نگهدارى و پذيرايى از آنها مى شود و در اجتماع نيز مراكزى به حمايت از آنها تشكيل مى گردد. در اسلام درباره رسيدگى به اين گروه توصيه اكيد شده و سهم عمده اى از خمس و زكات به آنها تعلق دارد.
افزون بر اين چنانچه اين گروه ناديده گرفته شوند مشكلات مهمى براى اقشار ديگر جامعه فراهم مى شود. از يك سو ممكن است آنها براى تأمين زندگى خود دست به كارهاى خلاف يا جنايت ها و عقده گشايى ها بزنند يا اقشار ديگر از كار خود دلسرد شوند و فكر كنند اگر روزى مانند اين گروه شوند به چه مصائبى گرفتار خواهند شد؛ اما هنگامى كه مى ببينند بر فرض از كارافتادگى حكومت و جامعه از آنها حمايت مى كنند به آينده خود نگران نخواهند شد. تعبير به اهل حاجت و مسكنت اشاره به دو گروه است: اهل حاجت كسانى هستند كه فعاليتى دارند؛ اما درآمدشان كفاف نمى دهد و مسكنت اشاره به از كارافتادگان و زمين گيران است كه مطلقا نمى توانند درآمدى داشته باشند.
آن گاه امام(عليه السلام) بعد از ذكر ارتباط اين طبقات اجتماعى با يكديگر اشاره به نكته مهمى مى كند و مى فرمايد: (خداوند در آفرينش خود براى هر يك از اين طبقات، وسعتى قرار داده همچنين هر يك بر والى به مقدار اصلاح كارشان حقى دارند)؛ «وَ فِي اللهِ لِكُلّ سَعَةٌ وَ لِكُلّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ». اشاره به اينكه تمام اين طبقات براى رسيدن به خواسته هاى خود از دو سرچشمه كمك مى گيرند: نخست سرچشمه آفرينش است كه خداوند مواهب و نعمت ها و امكاناتى در اين عالم آفريده كه هر كدام از اين گروه ها مى توانند با تلاش و كوشش و برنامه ريزى از آن بهره مند شوند، اين بر حسب جهان تكوين و اما از نظر جهان تشريع، حكومت اسلامى وظيفه دارد كه به همه آنها كمك كند تا به مقاصد خويش برسند؛ زيرا حكومت هم داراى قدرت مالى است و هم قدرت اجرايى و مى تواند از اين دو قدرت براى كمك به همه طبقات اجتماعى بهره بگيرد.
سپس در ادامه اين سخن درباره اين مطلب سخن مى گويد كه والى چگونه مى تواند وظيفه خود را در اين راه به خوبى انجام دهد مى فرمايد: (هرگز والى از عهده اداى آنچه خداوند او را به آن ملزم ساخته بر نمى آيد جز با اهتمام و كوشش و يارى جستن از خداوند و آماده ساختن خويش بر ملازمت حق و شكيبايى و استقامت در برابر آن، خواه امورى باشد كه بر او سبك باشد يا سنگين)؛ «وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللهُ مِنْ ذَلِكَ إِلاَّ بِالاِهْتِمَامِ وَ الاِسْتِعَانَةِ بِاللهِ وَ تَوْطِينِ(7)نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ». در واقع امام(عليه السلام) سه شرط براى موفقيت والى در انجام وظيفه در برابر گروه هاى اجتماعى ذكر فرموده است: شرط اوّل تلاش و كوشش در اين راه، شرط دوم يارى جستن از خدا و شرط سوم آماده بودن براى تحمل مشكلاتى كه در اين راه هست. به يقين هرگاه والى بر خداوند تكيه كند و مخلصانه بكوشد و از مشكلات در طريق انجام وظيفه نهراسد موفق و پيروز خواهد شد.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.