پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره ايجاد رابطه رحیمانه با مردم به مالک اشتر مي فرمايد: «و قلب خويش را كانون رحمت و محبّت و لطف به رعيّت قرار ده و در مورد آنان همچون درنده اى مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى؛ زيرا آنها دو گروهند: يا برادر دينى تواند و يا انسان هايى كه در آفرينش شبيه تو هستند [در هر حال بايد حقوق آنها را محترم بشمارى]». امام(ع) براى اينكه مالك را به حكومت بر دل ها تشويق كند دستور رحمت و محبّت و لطف را درباره رعايا صادر مى كند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از عهد نامه مالک اشتر هنگامی که او را به عنوان فرماندار مصر انتخاب کردند مي فرمايد: (و قلب خويش را كانون رحمت و محبّت و لطف به رعيّت قرار ده)؛ «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ». واژه «اشعر» از ريشه «شعار» است و شعار در اصل به لباس زيرين انسان گفته مى شود كه با تن او مستقيماً در تماس است. انتخاب اين تعبير از سوى امام(عليه السلام) اشاره به اين است كه بايد قلب تو مستقيماً با رحمت و محبّت و لطف نسبت به رعايا در تماس باشد.
ممكن است تفاوت رحمت و محبّت و لطف در اين باشد كه رحمت مرتبه نخستين دوستى و خوش رفتارى است و محبّت درجه بالاتر و لطف آخرين درجه است، نيز شايد تفاوت اين مراتب نسبت به موقعيت رعايا باشد؛ بعضى استحقاق رحمت دارند و بعضى كه سودمندتر و مفيدترند شايسته محبّت و آنهايى كه خدمت و تلاششان از همه بيشتر است سزاوار لطف اند. در روايتى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) مى خوانيم: «لاَتَصْلُحُ الاِْمَامَةُ إِلاَّ لِرَجُل فِيهِ ثَلاَثُ خِصَال»؛ (پيشوايى و زمامدارى شايسته كسى است كه اين سه صفت را داشته باشد). نخستين صفت، ورع و تقوايى است كه مانع گناه شود و دومين صفت، حلم و بردبارى كه مانع غضب گردد سپس حضرت، سومين صفت را چنين بيان مى كند: «وَ حُسْنُ الْوِلاَيَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»(1)؛ (چنان نسبت به رعايا نيكى كند كه همچون پدرى مهربان باشد).
امام علی(علیه السلام) در ادامه مى فرمايد: (و در مورد آنان همچون درنده اى مباش كه خوردنشان را غنيمت شمارى؛ زيرا آنها دو گروهند: يا برادر دينى تواند و يا انسان هايى كه در آفرينش شبيه تو هستند [در هر حال بايد حقوق آنها را محترم بشمارى])؛ «وَ لاَتَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً(2)تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ».
بى شك پايه حكومت صحيح، مقتدر و عادلانه، بر قلوب و دل هاى مردم است نه بر شمشيرها و نيزه ها. آنها كه بر دل ها حكومت دارند كشورشان امن و امان است و آنها كه بر شمشير تكيه مى كنند دائما در خطرند. امام(عليه السلام) براى اينكه مالك را به حكومت بر دل ها تشويق كند دستور رحمت و محبّت و لطف را درباره رعايا صادر مى كند. سپس به بيان نقطه مقابل آن مى پردازد و آن اينكه حاكم همچون حيوان درنده اى باشد كه خوردنِ حق رعايا را غنيمت بشمارد. آن گاه بهترين دليل را براى دستور خود بر مى گزيند و آن اينكه رعايا در حكومت اسلامى از دو حالت خارج نيستند: اكثريت مسلمانند و مى دانيم اسلام هر مسلمانى را برادر مسلمان مى داند و يا اقليتى هستند كه با مسلمين زندگى مسالمت آميز دارند و آنها انسانند و انسان نسبت به انسان بايد نهايت محبّت را داشته باشد.
اين گفتار در واقع خط بطلانى است بر تبليغات مسموم دشمنان اسلام كه مى گويند: مسلمانان حق حيات براى غير خود قائل نيستند و معتقدند همه را بايد از دم شمشير گذراند و يا اينكه اسلام اصرار دارد ديگران را به اجبار وارد اين دين كند. آرى اين گفتار نشان مى دهد تمام انسان ها و پيروان همه مذاهب مى توانند با مسلمانان زندگى مسالمت آميز داشته باشند و در داخل كشورهاى اسلامى در سايه قوانين اسلام، جان و مال و ناموس و آبرويشان محفوظ باشد. برخلاف آنچه در دنياى امروز ديده مى شود كه حتى اختلاف رنگِ پوست در داخل كشور ظاهرا پيشرفته اى مانند آمريكا مايه تبعيض هاى وحشتناكى است و برخلاف نمايش هاى سياسى در اين زمينه، سفيدپوستان آنجا غالباً از سياه پوستان متنفرند، مراكز اجتماعى آنها از هم جداست و در بسيارى از مسائل اجتماعى حاضر به همكارى با يكديگر نيستند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.