پاسخ اجمالی:
ایشان مي فرمايد: «قرآن، رشته اى است مستحكم و نورى است آشكار، شفابخش و پر منفعت و سيراب كننده و فرو نشاننده عطش [تشنگانِ حقّ]، حافظ تمسّك جويان و سبب نجات كسانى است كه به دامنش چنگ مى زنند، كژى در آن راه ندارد تا آن را راست كنند و هرگز خطا نمى كند تا به راه حقّش بازگردانند، خواندن و شنيدنِ مكرّرش موجب كهنگى آن نمى گردد، آن كس كه با قرآن سخن بگويد، راست مى گويد، و آن كس كه به آن عمل كند پيشى مى گيرد».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در بخشی از خطبه 156 «نهج البلاغه» به سراغ اهمّيّت «قرآن مجيد» مى رود و با تعبيرات زنده و تشبيهات پر معنا، اهمّيّت «قرآن» را ضمن يازده جمله [كه هر يك اشاره به يكى از ويژگى هاى قرآن است] گوشزد مى كند؛ در آغاز مى فرمايد: (كتاب خدا را محكم بگيريد؛ چرا كه رشته اى است مستحكم و نورى است آشكار)؛ «وَ عَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللهِ، فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِينُ، وَ النُّورُ الْمُبِينُ».
انسان ها قبل از پذيرش تعليم و تربيت، گويى در چاه طبيعت گرفتارند و براى نجات از آن بايد به رشته اى چنگ زنند و خود را نجات دهند. اين رشته بايد محكم باشد كه در وسط راه آنان را رها نسازد؛ لذا از «قرآن» به «الحبل المتين» ياد شده كه وسيله نجات انسان هاست و با توجه به اينكه پيمودن راه در ظلمات، سبب گمراهى و سقوط در پرتگاه هاست، «قرآن» تشبيه به نور آشكارى شده كه انسان را تا رسيدن به سرمنزل مقصود بدرقه مى كند.
در سوّمين و چهارمين ويژگى مى فرمايد: (قرآن شفابخش و پر منفعت و سيراب كننده و فرو نشاننده عطش [تشنگانِ حقّ] است)؛ «وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ، وَ الرِّيُّ(1) النَّاقِعُ(2)».
صفات نكوهيده و رذايل اخلاقى، چه آنها كه به فرد باز مى گردد و چه آنها كه مربوط به جمعيّت است، همچون بيمارى هاى جانكاه و گاه كشنده است كه داروى آن در جاى جاى «قرآن مجيد» آمده است و از آنجا كه مهم ترين عامل حيات، آب است در حيات معنوى انسان نيز «قرآن مجيد» نقش آب را ايفا مى كند، لذا امام(عليه السلام) آن را وسيله سيراب شدن تشنگان حقّ، شمرده است.
در پنجمين و ششمين وصف مى فرمايد: (قرآن، حافظ تمسّك جويان و سبب نجات كسانى است كه به دامنش چنگ مى زنند)؛ «وَ الْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ، وَ النَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ». انسان در مسير خود به سوى سعادت جاويدان، گاه لغزش هايى دارد و بايد چيزى باشد كه او را در لغزش ها حفظ كند تا سقوط نكند و پرتگاه هايى در پيش دارد كه براى نجات از خطر آنها بايد به جايى وابسته باشد.
در هفتمين و هشتمين ويژگى مى فرمايد: (كژى در آن راه ندارد تا آن را راست كنند و هرگز خطا نمى كند تا به راه حقّش بازگردانند)؛ «لَا يَعْوَجُّ فَيُقَامَ، وَ لَا يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ(3)». به يقين، كلام خدا كه متّكى بر علم بى پايان پروردگار است هيچ گونه خلاف و انحراف و اشتباه و خطا در آن راه ندارد؛ چرا كه خطا را كسى مى كند كه علمش محدود و قدرتش ناچيز باشد؛ نه آن كس كه علم و قدرت بى پايان دارد و مى دانيم يكى از نشانه هاى اعجاز «قرآن»، عدم وجود اختلاف و تضادّ و خطا در آن است: «وَ لَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافاً كَثِيراً».(4) در سوره كهف نيز مى خوانيم: «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَّهُ عِوَجاً»(5)؛ (حمد، مخصوص خدايى است كه اين كتاب [آسمانى] را بر بنده [برگزيده] اش نازل كرد و هيچ گونه كژى در آن قرار نداد).
و در نهمين ويژگى مى فرمايد: (خواندن و شنيدن مكرّرش موجب كهنگى آن نمى گردد)؛ «وَ لَا تُخْلِقُهُ كَثْرَةُ الرَّدِّ، وَ وُلُوجُ السَّمْعِ».
آرى! مسلّماً هر قدر آن را بخوانند و تكرار كنند باز هم روح پرور و شيرين تر و دلپذيرتر است؛ چرا؟؛ زيرا «قرآن»، كلام خداست و كلام او همچون ذاتش نامتناهى است و هر چه در آن تدبّر شود حقايق تازه اى كشف مى شود و با پيشرفت علم و دانش بشرى ابعاد تازه اى از آن آشكار مى گردد و همان گونه كه در حديث معروف پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است: «لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ»(6)؛ (شگفتى هاى آن به شماره در نمى آيد و نوآورى هايش به كهنگى نمى گرايد)، و يا آن گونه كه در حديث معروف امام رضا(عليه السلام) بيان شده است، در پاسخ اين سؤال كه چرا «قرآن» بر اثر فزونى انتشار و تكرار تلاوت كهنه نمى شود؛ بلكه هر روز شاداب تر است؟ مي فرمايد: «اين به سبب آن است كه خداوند آن را براى زمان معينى يا گروه خاصى قرار نداده؛ به همين دليل در هر زمان تازه است و تا دامنه قيامت، نزد هر قومى با طراوت و شاداب مى باشد».(7)
و سرانجام در دهمين و يازدهمين ويژگى مى فرمايد: (آن كس كه با قرآن سخن بگويد، راست مى گويد، و آن كس كه به آن عمل كند پيشى مى گيرد)؛ «مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ، وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ». اشاره به اينكه «قرآن»، معيار حقّ و باطل و پيروزى و شكست است. آنها كه هماهنگ با «قرآن»، سخن مى گويند، گفتارشان عين حقيقت است و آنها كه هماهنگ با آن عمل مى كنند پيروزند. محتواى «قرآن»، عين واقعيت است و راه هايى كه ارائه داده به سر منزل سعادت مى رسد؛ چرا كه در كلام خدا هيچ خطايى نيست؛ به همين دليل هماهنگى با آن در گفتار و كردار، انسان را به حقيقت مى رساند.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.