پاسخ اجمالی:
به امام علی(ع) خبر دادند كه فرماندار «اردشیر خرّه» اموال بيت المال را بين قبیله اش تقسیم کرده است. حضرت طی نامه ای به او فرمود: «گزارش داده اند، تو غنايمی که با تلاش و خون مسلمانان به دست آمده، در ميان قبيله ات تقسيم مى كنى. اگر این خبر درست باشد، منزلتت را نزد من از دست داده ای. حق خدايت را سبك مشمار و دنيايت را با نابودى دينت سامان مده؛ كه از زيانكارترين افراد خواهى بود. آگاه باش! حق مسلمانانى كه نزد تو هستند با آنهايى كه نزد منند در بيت المال يكسان است و ورود و خروج آن، بايد به نظر من باشد».
پاسخ تفصیلی:
به امام علي(عليه السلام) گزارش داده بودند كه فرماندار آن حضرت به نام «مصقلة بن هبيره شيبانى»، اموال بيت المال را بى حساب و كتاب به قوم و قبيله خود مى دهد. امام(عليه السلام) او را سخت بر اين كار ملامت مى كند و نصيحت مى فرمايد كه آخرت خود را به دنيا و دين خود را به دينار نفروشد؛ ولى به طور قطع او را متهم نمى كند و مى فرمايد: اگر خبرى كه به من رسيده راست باشد تو كار بسيار بدى كرده اى. «مصقلة بن هبيره شيبانى» يكى از كارگزاران و فرمانداران امام(عليه السلام) بر بخش مهمى از فارس به نام «اردشيرخُرّه» كه شامل چندين شهر و آبادى مى شد [حكومت مي كرد]. به گفته ابن ابى الحديد او از نواده هاى نزار بن معد بن عدنان بود.(1)
نامه 43 نهج البلاغه نشان مى دهد كه او عملاً پيرو مكتب عثمان بود و اموال بيت المال را در ميان بستگانش تقسيم مى كرد و هنگامى كه اين خبر به امام(عليه السلام) رسيد، امام(عليه السلام) نامه مورد بحث را براى وى نوشت. اين نامه به سه نكته پر اهمّيّت اشاره مى كند: نخست مى فرمايد: (گزارشى از تو به من رسيده است كه اگر درست باشد و اين كار را انجام داده باشى، پروردگارت را به خشم آورده و امامت را عصيان كرده اى)؛ «بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ».
اين تعبير كه به طور سربسته بيان شده، نشان مى دهد كه امام(عليه السلام) خبرى را كه به او رسيده بود، صد در صد تصديق نفرمود و جانب احتياط را رعايت كرد كه مبادا شخص بى گناهى متهم گردد. آن گاه خبرِ رسيده را به طور واضح و مشروح بيان كرده، مى فرمايد: (به من گزارش داده اند، تو غنايم مسلمانان را كه با نيزه ها و اسب هايشان [در جنگ با دشمن] به دست آمده و خون هايشان در اين راه ريخته شده در ميان گروهى از باديه نشينان قبيله ات كه تو را به رياست خود برگزيده اند تقسيم مى كنى)؛ «أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ، فِيمَنِ اعْتَامَكَ(2)مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ». به يقين اگر مصقله چنين كارى را انجام داده باشد بسيار كار خلافى مرتكب شده؛ زيرا دست آورد خون مجاهدان و شهيدان را براى رياست خود بر قومش هزينه كرده است.
سپس در بخش دوم اين نامه مى فرمايد: (سوگند به كسى كه دانه را [در زير خاك] شكافت و روح انسانى را آفريد، اگر گزارشى كه به من رسيده درست باشد، تو در نزد من منزلت پستى خواهى داشت و ارزش و مقدارت در پيشگاه من سبك خواهد شد)؛ «فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ(3)، لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً». باز امام(عليه السلام) در اين جمله قضاوت محتاطانه اى درباره او مى كند كه مبادا گزارشگران اشتباهى كرده باشند و آبروى انسان با ايمانى بى جهت بريزد و مى فرمايد: اگر گزارش صحيح باشد، در نظر من بى ارزش و بى مقدار خواهى شد.
امام(عليه السلام) در اينجا او را تهديد به مجازات خشنى نمى كند و ليكن به توبيخ معنوى مى پردازد كه از مجازات خشونت آميز ظاهرى، دردناك تر است. در ادامه سخن، امام(عليه السلام) او را نصيحت مى كند؛ نصيحتى پر معنا و آشكار. مى فرمايد: (بنابراين حق پروردگارت را سبك مشمار و دنيايت را با نابودى دينت سامان مده كه اگر چنين كنى از زيانكارترين افراد خواهى بود)؛ «فَلاتَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لاتُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ(4)دِينِكَ، فَتَكُونَ مِنَ الاَْخْسَرِينَ أَعْمَالاً».
بديهى است هيچ انسان عاقل و با ايمانى نبايد حق خويشاوندان را بر حق خداوند مقدم دارد و با معصيت پروردگار، آنها را نوازش دهد؛ و هيچ فرد خردمندى نبايد سرمايه دين را كه سبب نجات آخرت است با متاع ناپايدار و بى مقدار دنيا معاوضه كند. تعبير به «اخسرين»؛ (زيانكارترين) اشاره به همين است كه انسان پرارزش ترين كالا را به كم ارزش ترين متاع بفروشد. از آنجا كه مصقله شايد گمان مى كرد با دادن بخشى از بيت المال به بستگانش وظيفه صله رحم را انجام مى دهد، امام(عليه السلام) تعبير به «أَخْسَرِينَ أَعْمَالاً» را براى او انتخاب كرد كه گويا اشاره است به آيه «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالاَْخْسَرينَ أَعْمالاً * الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»(5)؛ (بگو: آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين افراد به جهت عمل چه كسانى هستند، همان كسانى كه سعى و تلاششان در زندگى دنيا گُم [و نابود] شده؛ در حالى كه مى پندارند كار نيك انجام مى دهند).
آن گاه امام(عليه السلام) در بخش پايانى اين نامه به نكته مهمى از دستورات اسلام درباره حقوق مسلمانان در بيت المال اشاره كرده مى فرمايد: (آگاه باش! حق مسلمانانى كه نزد تو هستند با آنهايى كه نزد منند در تقسيم بيت المال يكسان است و ورود و خروج همگى بر آن، بايد به نظر من باشد)؛ «أَلاَ وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ: يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ».
جمله «يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ» با توجّه به اينكه تعبير به «ورود» و «صدور» در اصل مربوط به ورود تشنگان به آبشخور و بر گرفتن آب و بيرون رفتن از آن است، اشاره به اين نكته است كه بيت المال همچون نهر عظيمى است كه خداوند آن را جارى ساخته و همگان در آن يكسانند. هر كسى از طريق آبشخور به اين نهر مى رسد و بهره خود را بر مى گيرد و از آن خارج مى شود. تعبير به «عِنْدِي»؛ (نزد من) مفهومش اين نيست كه بايد تمام اموال بيت المال را نزد امام(عليه السلام) بياورند و مردم از راه هاى دور و نزديك برخيزند و به مركز حكومت امام(عليه السلام) بيايند و سهم خود را بگيرند و بازگردند؛ بلكه منظور اين است كه اين كار با نظر من و طبق برنامه من بايد انجام گيرد، نه اينكه نمايندگانم خودسرانه هرگونه كه مايل باشند بيت المال را تقسيم كنند.
و در هر حال اين جمله اشاره به اين دارد كه بيت المال بايد مانند عصر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) در ميان مسلمانان به صورت يكسان تقسيم شود و همچون عصر عمر كه عرب را بر عجم و اشراف و صحابه را بر ديگران ترجيح مى داد، يا همانند عصر عثمان كه بيت المال را در ميان خويشاوندانش از بنى اميّه تقسيم مى كرد، به صورت تبعيض آميز تقسيم نگردد و اشكال كار همين بود كه او تحت تأثير عصر عثمان، براى خويشاوندان خود امتيازاتى قائل شد.
اين نكته شايان توجّه است كه اموال بيت المال در اينجا اشاره به زكات و مانند آن نيست كه اختصاص به گروه هاى هشت گانه دارد؛ بلكه اشاره به خراج هايى است كه از سرزمين هايى فتح شده مى گرفتند. به اين صورت كه بر تمام زمين هاى آنها به نسبت عادلانه اى خراج و ماليات مى بستند و همه مسلمانان در آن يكسان بودند؛ زيرا با نيروى عموم فتح شده بود و فرقى ميان غنى و فقير و عرب و عجم در آن نبود به خلاف زكات كه مخصوص نيازمندان و مستمندان و گروه هاى معين ديگر بود؛ و از آنجا كه بيشترين رقمى كه در بيت المال وارد مى شد اموال خراجى بود از آن تعبير به اموال بيت المال مى شد.
البته مناطق مختلف از نظر ميزان خراج و ماليات اسلامى يكسان نبودند. در بعضى از مناطق زمين هاى كشاورزى و باغات فراوان بود و در بعضى از مناطق كمتر و ناچيز و چنان نبود كه خراج هر منطقه را همانجا مصرف كنند. از اين رو امام(عليه السلام) مى فرمايد: به فرض كه خراج آن منطقه را ميان همه مردم تقسيم كرده باشى باز هم كار درستى انجام نداده اى؛ زيرا خراج متعلّق به همه مسلمين است چه آنها كه نزد تو هستند و چه آنها كه نزد ما هستند. همه بايد از اين چشمه زلال بهره مند شوند.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.