پاسخ اجمالی:
امام(ع) پس از دریافت گزارشی درباره تخلّف یکی از فرماندارانشان، در نامه اى وی را سرزنش کرده و بازخواست نموده و فرمودند: «كارى از تو به من گزارش داده شده كه اگر انجام داده باشى پروردگارت را به خشم آورده اى و پيشوايت را عصيان كرده اى و امانت خود را به رسوايى كشيده اى. به من خبر داده اند كه تو زمين هاى آباد را ويران كرده اى و آنچه از بيت المال در زير دست تو بوده است را به خيانت برگرفته و خورده اى. بنابراين حساب خويش را براى من بفرست و بدان كه حساب خداوند از حساب مردم سخت تر و برتر است».
پاسخ تفصیلی:
نامه 40 نهج البلاغه، از نامه های امام(علیه السلام) به یکی از فرماندارانش است. در اينكه مخاطب در اين نامه چه شخصى بوده، بعضى از شارحان زحمت تعيين او را از دوش خود برداشته و به صورت اجمال از آن گذشته اند؛ ولى آن گونه كه از بلاذرى در «انساب الاشراف» و ابن دمشقى در «جواهرالمطالب» استفاده مى شود، مخاطب اين نامه «عبدالله بن عباس» فرماندار وقت بصره بوده است. توضيح اينكه طبق نقل اين دو مورخ: «ابوالاسود نامه اى به اين مضمون به اميرمؤمنان على(عليه السلام) نوشت كه خداوند تو را والى امين ما و سرپرستى وظيفه شناس قرار داده و ما تو را آزموده ايم و كاملا امين و خيرخواه امت يافته ايم كه حقِّ آنها را از بيت المال ادا مى كنى و از دنياى آنها چشم مى پوشى. تو هرگز چيزى از اموال امت را مصرف نمى كنى و هيچ گاه رشوه اى را نپذيرفته اى؛ ولى عمو زاده ات بدون اطلاع تو در اموال بيت المال تصرّف و آن را حيف و ميل مى كند و من صحيح ندانستم كه اين امر را از تو كتمان كنم [و اين نامه را به خاطر آن به تو نوشتم]».
امام(عليه السلام) در نامه اى در پاسخ به ابوالاسود از خيرخواهى او تشكر كرد و سپس نامه مورد بحث را به ابن عباس نوشت(1) و در ضمن آن، او را سرزنش كرد ولى نه به طور قطع؛ بلكه به اين عبارت كه اگر خبرى كه به من رسيده صحيح باشد تو از فرمان من سرپيچى كرده اى و حق امانت را ادا ننموده اى، همچنين دستور مى دهد فوراً حساب بيت المال را ارسال كند و در پايانِ نامه نيز به او هشدار مى دهد كه مراقب باشد كه حسابرسى خداوند از حسابرسى خلق برتر است. ولى بعضى از شارحان نهج البلاغه در اينكه نامه خطاب به ابن عباس باشد ترديد كرده و مقام او را _به شهادت تاريخ_ از اين والاتر شمرده اند كه مرتكب چنين اعمالى شده باشد.
قابل توجّه اينكه «بلاذرى» بعد از ذكر نامه ابوالاسود و نامه امام(عليه السلام) به ابن عباس مى نويسد: ابن عباس نامه اى خدمت امام نوشت و در آن تصريح كرد كه خبر مزبور نادرست است (و آنها كه چنين خبرى داده اند يا اشتباه كرده اند و يا غرضى داشته اند). متن نامه ابن عباس چنين بود: «أمّا بَعْدُ فَإنّ الّذي بَلَغَكَ عَنّي باطِلٌ وَ أنَا لِما تَحْتَ يَدَيّ أحْوطُ وَ أضْبَطُ فَلاتُصَدِّقْ عَلَيّ الأظِنّاءَ رَحِمَكَ اللهُ وَ السّلامُ».
امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه كوتاه و تكان دهنده مى فرمايد: (اما بعد [از حمد و ثناى الهى]، كارى از تو به من گزارش داده شده كه اگر انجام داده باشى پروردگارت را به خشم آورده اى و پيشوايت را عصيان كرده اى و امانت خود را به رسوايى كشيده اى [و خود را به سبب خيانت رسوا و ننگين ساخته اى])؛ «أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ، إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ وَ أَخْزَيْتَ(2)أَمَانَتَكَ». امام(عليه السلام) در اين عبارت، محتاطانه با مخاطب خود (ابن عباس يا ديگرى) برخورد مى كند و به طور قطع نمى فرمايد تو اين كارهاى خلاف را انجام داده اى؛ بلكه هشدار مى دهد كه اگر خبرى كه به من رسيده راست باشد، تو هم در پيشگاه خدا مسئولى و هم در پيشگاه امامِ خود و هم در برابر مردم به رسوايى كشيده شده اى. چه تعبير گويايى كه انسان بر اثر انجام كارى، خود را در برابر خدا و امام و خلق بى اعتبار كرده باشد.
جمله «أَخْزَيْتَ أَمَانَتَكَ»؛ (امانت خود را رسوا كرده اى) ممكن است اشاره به امانت مقام؛ يعنى فرماندارى باشد؛ يعنى كار تو مايه رسوايى فرماندارى توست و يا اشاره به امانت و اعتبارى است كه او نزد مردم داشته؛ يعنى خود را در نظر خلق بى اعتبار ساخته اى. آن گاه امام(عليه السلام) توضيح بيشترى در اين زمينه مى دهد كه در واقع، تفصيل بعد از اجمال و تبيين پس از ابهام است مى فرمايد: (به من خبر داده اند كه تو زمين هاى آباد را ويران كرده اى و آنچه از بيت المال در زير دست تو بوده است را به خيانت برگرفته و خورده اى)؛ «بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ الارْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ».
جمله «جَرَّدْتَ الاَرْضَ»؛ (زمين را برهنه ساخته اى) ممكن است اشاره به اين باشد كه محصولات اراضى خراجيه را بر گرفته و براى خود برداشته اى و نيز ممكن است اشاره به اين باشد كه بر اثر سوء تدبيرت، زمين هاى زراعى را ويران ساخته اى و بعضى احتمال داده اند كه «ارض» در اينجا به معناى زمين بيت المال است؛ يعنى موجودى بيت المال را برگرفته و آن را خالى كرده اى؛ ولى احتمال اوّل و دوم قوى تر به نظر مى رسد. توجّه داشته باشيد كه «جَرَّدْتَ» از ريشه تجريد يعنى برهنه كردن گرفته شده و ملخ را از آن رو «جراد» مى گويند كه زراعت و برگ درختان را مى خورد و زمين و درخت را برهنه مى سازد.
حضرت در پايان نامه مى فرمايد: (بنابراين حساب خويش را براى من بفرست و بدان كه حساب خداوند از حساب مردم سخت تر و برتر است، و السّلام)؛ «فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ، وَ السَّلاَمُ». روشن است كه در حساب بندگان گاهى اشتباه و خطا و زمانى مخفى كارى رخ مى دهد؛ در حالى كه حساب الهى نه خطا و اشتباهى دارد و نه كسى مى تواند وضع خود را در برابر آن پنهان كند. همان گونه كه قرآن مى فرمايد: «يا بُنَىَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّة مِّنْ خَرْدَل فَتَكُنْ فى صَخْرَة أَوْ فِى السَّماواتِ أَوْ فِى الارْضِ يَأْتِ بِهَا اللهُ»(3)؛ ([لقمان به فرزندش مى گويد:] پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى [كار نيك يا بد] باشد و در دل سنگى يا در [گوشه اى از] آسمان ها و زمين قرار گيرد خداوند آن را [در قيامت براى حساب] مى آورد). منظور از حساب كه امام(عليه السلام) به آن اشاره كرده، حساب درآمد بيت المال اعم از زمين هاى خراجيه و زكات و غنايم و مانند آن است كه فرماندار حضرت موظّف شده هم درآمدها و هم هزينه ها را براى امام بنويسد تا روشن شود حيف و ميلى در بيت المال واقع شده يا نه.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.