پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) زمانی که مطلع شدند گروهی از سپاهيان معاويه در موسم حج به سوی مكه حرکت کرده اند و ماموریت دارند علیه ایشان شایعه پراکنی کرده و حتی آنجا را ناامن کنند، طی نامه ای به فرماندارشان در مكه فرمودند: «[معاويه] گروهى را به سوى مراسم حج فرستاده، آنها گروهى كوردل اند که در مقابل حق ناشنوا و نابينا هستند، حق را با باطل مشتبه مى سازند و با دين فروشى به متاع دنيا مى رسند و آخرت را به دنيا مى فروشند. حال كه چنين است با دوراندیشی، صلابت و خیرخواهی با آنان مقابله کن».
پاسخ تفصیلی:
بعضى از عوامل اطلاعاتى امام علی(عليه السلام) از «مكّه» به آن حضرت خبر دادند كه معاويه گروهى از اهل «شام» را براى پخش شايعات دروغين و سمپاشى بر ضد اميرمؤمنان على(عليه السلام) در ايام حج به «مكّه» فرستاده است. امام علی(علیه السلام) نامه ای (نامه 33 نهج البلاغه) را براى «قثم بن العباس» فرستادند. از عبارات «ابن اعثم كوفى» در «الفتوح» استفاده مى شود كه معاویه سه هزار نفر از لشكر خود را با تجهيزات لازم به صورت پنهانى به مكّه فرستاده بود شايد براى اينكه اگر فرصتى به دست آيد دست به شورش بزنند و با طرفداران حضرت علي(عليه السلام) درگير شوند و فضاى حرم امن خدا را ناامن كنند.
به هر حال امام علي(عليه السلام) در آغاز اين نامه چنين مى فرمايد: ( مأمور اطلاعاتى من در شام برايم نوشته و مرا آگاه ساخته كه گروهى از مردم شام به سوى موسم حج گسيل داشته شده اند)؛ «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ عَيْنِي(1)ـ بِالْمَغْرِبِ(2)ـ كَتَبَ إِلَيَّ يُعْلِمُنِي أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَى الْمَوْسِمِ(3)أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ». آن گاه صفات آنها را در سه جمله و اعمال آنها را در چهار جمله خلاصه مى كند و مى گويد: (گروهى كوردل، ناشنوا و نابينا)؛ «الْعُمْيِ(4)الْقُلُوبِ، الصُّمِّ(5)الاسْمَاعِ، الْكُمْهِ(6)الاَبْصَارِ».
اين سخن در واقع برگرفته از آيه شريفه قرآن است: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِّنَ الْجِنِّ وَ الانسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لايَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لايُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لايَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالاَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(7)؛ (به یقین، گروه بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها [عقلها] یى دارند که با آن [اندیشه نمى کنند، و] نمى فهمند؛ و چشمانى که با آن نمى بینند؛ و گوشهایى که با آن نمى شنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند [چون امکان هدایت دارند و بهره نمى گیرد]).
همان گونه كه در تفسير آيه شريفه نيز آمده است، طرق معرفت انسان سه چيز است: عقل كه با آن مى انديشد، چشم كه حوادث مختلف را با آن مى بيند و تجربه مى آموزد و گوش كه علوم نقلى را با آن مى شنود. كسانى كه اين سه را از دست دهند، تمام راه هاى معرفت بر آنان بسته مى شود. آرى معاويه اين دوزخيان از خدا بى خبر و كوردلان چشم و گوش بسته را به اين منظور انتخاب كرده بود كه هرچه او مى خواهد، بگويند و از هيچ گناهى اِبا نداشته باشند. سپس درباره اعمال آنها مى افزايد: (آنها كسانى هستند كه حق را با باطل مشتبه مى سازند و مخلوق را در مسير معصيت خالق اطاعت مى كنند و با دين فروشى به متاع دنيا مى رسند و آخرت را كه در انتظار نيكان و پاكان است به دنيا مى فروشند)؛ «الَّذِينَ يَلْبِسُونَ(8)الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ يُطِيعُونَ الْمَخْلُوقَ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ وَ يَحْتَلِبُونَ(9)الدُّنْيَا دَرَّهَا(10)بِالدِّينِ وَ يَشْتَرُونَ عَاجِلَهَا بِآجِلِ الاَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ».
بديهى است كسانى كه كوردل و چشم و گوش بسته اند، از اين امور امتناعى ندارند؛ براى اغفال مردم، حق و باطل را به هم مى آميزند و براى جلب رضايت مخلوق و به دست آوردن جوايز او، فرمان خدا را زير پا مى گذارند و براى به دست آوردن متاع دنيا سرمايه دينى خود را از دست مى دهند و آنها كسانى هستند كه چشم بصيرتشان به قدرى ضعيف است كه تنها دنيايى را كه پيش پاى آنهاست و زودگذر است مى بينند و جهان آخرت را با آن همه نعمت ها و مواهب معنوى و مادى كه اندكى دور دست تر است نمى بينند. به همين دليل آن را ناچيز مى شمرند و به آسانى به دنيا مى فروشند.
بديهى است معاويه هرگز از كسانى كه مختصر ايمان و سابقه اى در اسلام داشتند براى اين كارها انتخاب نمى كرد. دقيقا جستجو مى كرد افرادى را پيدا كند كه نه دينى داشته باشند نه ايمانى، نه عقلى و نه وجدانى. بندگان و غلامانى باشند جان و دل بر كف و چشم بر امر و گوش بر فرمان و اين است راه و رسم همه حاكمان جور و دغل كار.
آن گاه امام علی(عليه السلام) به اين حقيقت اشاره مى كند كه هركس كار نيك و بدى كند، پاداش و كيفر آن را خواهد ديد. ایشان مى فرمايد: (در حالى كه هيچ كس جز انجام دهنده كار نيك به پاداش آن نمى رسد و كسى جز فاعل شر، كيفر آن را نمى بيند)؛ «وَ لَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ إِلاَّ عَامِلُهُ، وَ لاَيُجْزَى جَزَاءَ الشَّرِّ إِلاَّ فَاعِلُهُ». اين نكته برگرفته از آيات شريفه قرآن است كه مى فرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ».(11) اشاره به اينكه اين افراد كه براى ايجاد مفسده و اختلاف، در ميان مسلمانان به تلاش و كوشش بر مى خيزند و همچنين فرمانده اصلى آنها هيچ كدام سودى نخواهند برد و شر و فساد دامن آنها را نيز خواهد گرفت.
سپس «قثم بن عباس» را مخاطب ساخته مى فرمايد: (حال كه چنين است براى حفظ آنچه در دست دارى قيام كن، قيام شخصى دور انديش و محكم و نيرومند، قيام شخصى خيرخواه و عاقل كه از سلطان خويش پيروى مى كند و مطيعِ فرمان امام خويش است)؛ «فَأَقِمْ عَلَى مَا فِي يَدَيْكَ قِيَامَ الْحَازِمِ الصَّلِيبِ(12)وَ النَّاصِحِ اللَّبِيبِ(13)، التَّابِعِ لِسُلْطَانِهِ، الْمُطِيعِ لاِمَامِهِ». بدين وسيله امام علي(عليه السلام) اراده او را تقويت مى كند و براى انجام وظيفه در مقابل توطئه معاويه و خراب كاران شام آماده مى سازد و در ضمن بر نظارت خود نسبت به اعمال وى تأكيد مى ورزد. حضرت علي(عليه السلام) در اين بيان كوتاه و پر معنا شرايط فرماندارى موفق را بيان كرده است: دورانديش بودن، محكم ايستادن در برابر حوادث، خيرخواه مردم و پيشوا و امام بودن و چشم و گوش بر امر و فرمان داشتن. به يقين اگر اين شرايط در هر مدير و فرمانده اى جمع شود در كار خود موفق خواهد بود و توطئه هاى دشمن را در هم خواهد شكست.
آن گاه در پايان اين نامه هشدار ديگرى به او مى دهد و مى فرمايد: (از انجام عملى كه ناگزير شوى در برابر آن عذرخواهى كنى بپرهيز و هرگز به هنگام اقبال نعمت مغرور و سرمست مباش و نه در شدايد و مشكلات سست و ترسو. والسلام)؛ «وَ إِيَّاكَ وَ مَا يُعْتَذَرُ مِنْهُ وَ لاتَكُنْ عِنْدَ النَّعْمَاءِ بَطِراً(14)وَ لاَ عِنْدَ الْبَأْسَاءِ فَشِلاً(15)، وَ السَّلاَمُ».
ضرب المثل معروفى در ميان توده مردم هست كه مى گويند: «عذرخواهى روى انسان را سفيد نمى كند» درست است كه انسان در مقابل خطاهاى خود بايد معذرت بطلبد؛ ولى بايد توجّه داشت كه اين معذرت خواهى هرگز انسان را به جايگاه اولى باز نمى گرداند، پس چه بهتر كه مراقب باشد كارى نكند كه مجبور به عذرخواهى شود. همچنين بايد چنان پر ظرفيت و خويشتن دار و مسلط بر نفس باشد كه اقبال و ادبار نعمت ها در او اثر نگذارد. نه همچون افراد كم ظرفيت كه با اندك پيروزى چنان خوشحال مى شوند كه در پوست خود نمى گنجند و در مقابل اندك شكست، چنان پريشان مى شوند كه دست و پاى خود را گم مى كنند.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.