پاسخ اجمالی:
ایشان می فرماید: «آگاه باشيد دنيا به آخر رسيده و پايان يافتن خود را اعلام كرده [یعنی بسيار كوتاه و زودگذر است] و زيبايى هايش به سرعت دور مى شود. او ساكنان خود را به سوى مرگ و فنا مى راند. از دنيا چيزى باقى نمانده مگر به اندازه ته مانده ظرف آبى كه به اندازه اى كم است كه اگر تشنه اى آنرا بنوشد عطش او فرو نمى نشيند. حال كه وضع دنيا چنين است، نكند آرزوها بر شما چيره شود و بپندارید عمرتان طولانی است [سعى كنيد از فرصتى كه داريد براى اندوختن زاد و توشه آخرت بهره بگيريد]».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در جمله هاى نخستين خطبه 52 نهج البلاغه مى فرمايد: (آگاه باشيد دنيا به آخر رسيده و پايان يافتن خويش را اعلام كرده است)؛ «أَلاَ وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَصَرَّمَتْ(1)وَ آذَنَتْ(2)بِانْقِضَاء». اين سخن ممكن است اشاره به زندگى هر يك از انسانها در هر عصر و زمان باشد، كه بسيار كوتاه و زودگذر مى باشد؛ در واقع مفهوم اين سخن آن است كه عمر هر كس در اين دنيا به اندازه اى كوتاه است كه گويى از لحظه تولّد به او مى گويند: «آماده كوچ كردن باش».
سپس در جمله سوم و چهارم مى افزايد: (زيبايى هايش به زشتى گراييده و روى برگردانده و به سرعت دور مى شود)؛ «وَ تَنَكَّرَ مَعْرُوفُها وَ أَدْبَرَتْ حَذّاءَ».(3) آرى زيبايى هاى جوانى به سرعت جاى خود را به زندگى ملالت بار پيرى مى دهد و نعمتهايش رو به زوال است. چشمها كم نور، گوشها ناشنوا، اعصاب سست، استخوانها فرسوده و چهره هاى صاف و پرطراوت، پر از چين و چروك پيرى مى شود!
در جمله پنجم و ششم، مردم دنيا را به كاروانى از شتران تشبيه مى كند كه ساربان به سرعت آنها را مى راند، مى فرمايد: (دنيا ساكنان خويش را به سوى فنا مى راند و همسايگانش را با آهنگ مرگ پيش مى برد)؛ «فَهِىَ تَحفِزُ(4)بِالْفَناءِ سُكّانَها وَ تَحْدُوا بِالْمَوْتِ جِيرانَها». تعبير به «جيران»؛ (همسايگان) بعد از تعبير به «سكّان»؛ (ساكنان) ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه محل سكونت انسان اين جهان نيست، گويى همسايه اين خانه است نه صاحب اين خانه! در جمله هاى بعد، با نكته ديگرى درباره دنيا چهره واقعى آن را آشكارتر ساخته و مى فرمايد: (آنچه از دنيا شيرين بوده به تلخى گراييده و آنچه صاف و زلال بوده تيرگى يافته است)؛ «وَ قَدْ اَمَرَّ(5)مِنها ما كانَ حُلْواً وَ كَدِرَ مِنها ما كانَ صَفْواً».
دوران شيرين كودكى و جوانى به سرعت پايان مى گيرد و دوران طاقت فرسا و پر از مرارت پيرى فرا مى رسد. سلامت جسم و روح جاى خود را به انواع بيماريها مى دهد و امنيت و آرامش به ناامنى و تشويش و اضطراب مبدّل مى شود. نه شيرينى اش پايدار و نه آرامش و استراحت آن برقرار است. همه چيز به سرعت دگرگون مى شود و نعمت ها رو به زوال مى رود.
و سرانجام در آخرين جمله ها در نكوهش دنيا و شرح بى اعتبارى آن با تشبيه ديگرى سخن خود را پايان مى دهد و مى فرمايد: (از دنيا چيزى باقى نمانده مگر به اندازه ته مانده ظرف آبى يا جرعه ناچيزى همچون مقدار آبى كه به هنگام كمبود و جيره بندى شديد، آب به افراد مى دهند و به اندازه اى كم است كه اگر تشنه اى آن را بنوشد هرگز عطش او فرو نمى نشيند)؛ «فَلَمْ يَبْقَ مِنْها اِلاّ سَمَلَةٌ كَسَمَلَةِ(6)الاداوَةِ(7)اَوْ جُرْعَةٌ كَجُرْعَةِ الْمَقْلَةِ(8) لَوْ تَمَزَّزَها(9)الصَّدْيانُ(10) لَمْ يَنْقَعْ».(11) اين جمله ها در واقع اشاره به زندگى فرد فرد انسانها است، كه با گذشت زمان به پايان عمر نزديك مى شوند؛ آنها خود را براى نوشيدن جرعه هاى سرشار زندگى آماده مى كنند، اما مى بينند چيزى در ته ظرف براى نوشيدن باقى نمانده است، تنها به آن اندازه مانده كه گلويى تر كنند و بروند، بى آن كه عطش و تشنگى شان فرو بنشيند!
امام علي(عليه السلام) در جمله هاى پايانى اين بخش از خطبه در يك نتيجه گيرى روشن مى فرمايد: (حال كه وضع دنيا چنين است اى بندگان خدا تصميم بر كوچ كردن از اين سرا بگيريد [و خود را آماده كنيد] كه زوال و نيستى بر اهل آن فرض شده است، نكند آرزوها بر شما چيره شود و مبادا گمان بريد كه عمرتان طولانى خواهد بود [بلكه سعى كنيد از فرصتى كه در دست داريد براى اندوختن زاد و توشه سفر آخرت بهره بگيريد])؛ «فَأَزْمِعُوا(12)عِبادَاللهِ الرَّحيلَ عَنْ هذِهِ الدّارِ الْمَقْدُورِ عَلى اَهْلِها الزَّوالُ وَ لايَغْلِبَنَّكُمْ فيها الاَمَلُ وَ لايَطُولَنَّ عَلَيْكُمْ فِيها الأَمَدُ».(13) ناگفته پيداست كه انسانها چه بخواهند و چه نخواهند، بايد از دنيا كوچ كنند. منظور امام اين است كه آگاهانه كوچ كنيد و از فرصت گرانبهايى كه در دست داريد بهره بگيريد و با اندوختن كوله بارى از معارف الهى و فضائل اخلاقى و اعمال صالح، سربلند و پرافتخار اين مسير را طى كنيد و به زندگى سعادت بخش جاويدان بپيونديد.
بار ديگر حضرت علي(عليه السلام) به دو خطرى كه در اين مسير كمين كرده است اشاره نموده، چنين مى فرمايد: يكى آرزوهاى طولانى و دور و دراز است كه آخرت را به فراموشى مى سپارد و ديگر غفلت و بي خبرى است كه آن نيز سبب فراموشى قيامت و موجب قساوت قلب مى شود، همان گونه كه قرآن مى فرمايد: «اَلَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِاللهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لايَكُونُوا كَالَّذينَ اُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»(14)؛ (آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهايشان قساوت يافت. بسيارى از آنها گنهكارند).
در اینجا تأكيد مى كنيم كه اين تعبيرات هرگز به معنى ترك دنيا و رهبانيت و بى اعتنايى به سرنوشت زندگى مادى نيست؛ بلكه به معنى ترك دلبستگى و وابستگى به زرق و برق دنياست يا به تعبير ديگر مقصود آن است كه دنيا را آنچنان كه هست بشناسيم و به كار گيريم، نه آنچه پندارها و خيالات واهى و غفلت و غرور و هوى و هوسها، ما را به سوى آن دعوت مى كند.(15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.