پاسخ اجمالی:
ایشان مي فرمايد: «اى مردم! به دنيا همچون زاهدان و بى اعتنايان نگاه كنيد؛ زيرا به خدا سوگند! دنيا بزودى ساكنان خود را از ميان بر مى دارد و هوسبازانِ غرق نعمت را كه بر آن تكيه زده اند، ناگهان به مصيبت مى كشاند، آنچه از دنيا از دست رفته، هيچگاه بر نمى گردد و آينده معلوم نيست چه خواهد شد تا در انتظارش باشيم، شادى آن آميخته با اندوه است، و توانايى و استقامت مردان نيرومند در آن به ضعف مى گرايد، به هر نعمتى از آن مى رسيد به فراق نعمت ديگرى مبتلا مى شويد، حال كه چنين است زرق و برق ها و زيبايى هاى فراوانش شما را نفريبد! چرا كه مدّت كمى با شماست!».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از خطبه 103 «نهج البلاغه» به مسئله زهد در دنيا - كه سرچشمه همه نيكى ها و فضايل است - اشاره كرده، مى فرمايد: (اى مردم! به دنيا همچون زاهدان و بى اعتنايان نگاه كنيد!)؛ «أَيَّهَا النَّاسُ! انْظُرُوا إِلى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا، الصَّادِفِينَ(1) عَنْهَا».
مفهوم اين سخن آن نيست كه انسان ترك دنيا كند و به رهبانيّت رو آورد؛ بلكه هدف، عدم دلباختگى و ترك دنياپرستى است؛ چرا كه به روشنى ثابت شده است، دلدادگى و دلباختگى در برابر مال و مقام و لذّات دنيا، چشم و گوش انسان را كور و كر مى كند و به تمام گناهان آلوده مى سازد. همانگونه كه در حديث معروفى از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه هدى(علیهم السلام) نقل شده، آمده است: «حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ»(2)؛ (محبّت و دلباختگى به دنيا، سرچشمه هر گناهى است).
يك نگاه به وضع دنيايى كه در آن زندگى مى كنيم، به روشنى نشان مى دهد، سرچشمه جنگ ها و جنايت ها و خونريزى ها و آلودگى ها، عموماً دنياپرستى است.
سپس امام(عليه السلام) در عباراتى كوتاه، دلايل شش گانه اى براى اثبات اين حقيقت بيان مى نمايد. نخست مى گويد: (زيرا به خدا سوگند! دنيا بزودى مقيمان و ساكنان خود را از ميان بر مى دارد)؛ «فَإِنَّهَا وَ اللهِ عَمَّا قَلِيلٍ تُزِيلُ الثَّاوِيَ(3) السَّاكِنَ». در دومين دليل مى فرمايد: (دنيا، هوسبازانِ غرق نعمت را كه بر آن تكيه كرده اند، ناگهان به مصيبت مى كشاند)؛ «وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ(4) الْآمِنَ».
آرى! در آن هنگام كه سفره عيش و نوش را گسترده اند و فرياد شادى آنها گوش فلك را كر كرده، ناگهان «بانگى بر مى آيد كه خواجه مرد» و چه عبرت انگيز است اين مرگ و ميرهاى ناگهانى، كه در هر عصر و زمان بوده و در اين زمان فزونى يافته است! و چه عبرت انگيز است حال كسانى كه شب، در ناز و نعمت مى خوابند و صبحگاهان در حالى بيدار مى شوند كه همه امكانات خود را از دست داده اند!! سوم و چهارم اينكه: (آنچه از دنيا از دست رفته و پشت كرده، هيچگاه بر نمى گردد و آينده معلوم نيست چگونه خواهد بود، تا در انتظارش باشيم!)؛ «لاَ يَرْجِعُ مَا تَوَلَّى مِنْهَا فَأَدْبَرَ، وَ لَا يُدْرى مَا هُوَ آتٍ مِنْهَا فَيُنْتَظَرَ».
و چه دردناك است كه انسان گم شده هاى خويش را هرگز نتواند پيدا كند و به آينده نيز اميدوار نباشد! در حسرتى جبران ناپذير بماند و اميدهاى خود را بر باد رفته ببيند! نه جوانى باز مى گردد و نه توان ها و نيروهاى از ميان رفته بر اثر گذشت عمر. نه دوستان و مونسانى كه در چهره در نقاب خاك كشيدند، خود را نشان مى دهند و نه عزيزان از دست رفته. اينها همه يك طرف، از سوى ديگر، وحشت از آينده آميخته با ابهام و جهل نيز، براى انسان دردناك است!
در پنجمين و ششمين استدلال براى بى اعتبارى دنيا مى فرمايد: (شادى آن آميخته با اندوه است، و توانايى و استقامت مردان نيرومند در آن به ضعف و سستى مى گرايد)؛ «سُرُورُهَا مَشُوبٌ بِالْحُزْنِ وَ جَلَدُ(5) الرِّجَالِ فِيهَا إِلَى الضَّعْفِ وَ الْوَهْنِ».
مشكل بزرگ مواهب مادّى دنيا همان است كه امام(عليه السلام) در جاى ديگر به آن اشاره كرده: «لَا تَنَالُونَ مِنْهَا نِعْمَةً إِلَّا بِفِرِاقِ أُخْرَى»(6)؛ (به هر نعمتى از آن مى رسيد به فراق نعمت ديگرى مبتلا مى شويد). مثلاً كسى كه فرزند ندارد، غم بى فرزندى قلب او را مى فشارد؛ ولى همين كه صاحب فرزند، يا فرزندان شد، مشكلات فرزند از هر سو هجوم مى آورد! ثروت ندارد، غم فقر او را آزار مى هد؛ ثروتمند مى شود، مشكل حسادتِ حسودان، خيانتِ خائنان و طمع ورزى دزدان و سارقان، ظاهر و آشكار مى شود و آرامش او را به كلّى بر هم مى زند. آرى! شادى هاى دنيا، هميشه آميخته با غم و اندوه هاست و قوّت ها به زودى جاى خود را به ضعف و سستى مى دهد.
سپس امام(عليه السلام) در يك نتيجه گيرى قاطع و بيدارگر از تمام اين استدلالات، مى فرمايد: (حال كه چنين است زرق و برق ها و زيبايى هاى فراوان دنيا شما را نفريبد! چرا كه مدّت كمى با شما خواهد بود!)؛ «فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يُعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكُمْ مِنْهَا».(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.