پاسخ اجمالی:
خداوند در قرآن می فرماید: «امانتی که آسمان ها، زمين و كوه ها از حمل آن اِبا كرده و از آن هراس داشتند، انسان آن را بر دوش كشيد». مفسران اين امانت را تعهّد و مسئوليت در برابر خدا و خلق و خویشتن دانسته اند، كه پذیرفتن آن بدون داشتن عقل، آزادى و اراده ميسّر نيست، اما گروه عظیمی از انسانها با خيانت در این امانت بر خویش ستم کرده و خود را به پستی و ذلّت كشانیده اند. آری اين آيه خيانت در امانت توسط انسان را ناشى از ظلم و جهل او دانسته است.
پاسخ تفصیلی:
در آيه 72 سوره «زخرف» سخن از امانت الهى است، امانتى بزرگ و گسترده كه آسمان ها، زمين و كوه ها از نگهدارى آن عاجز بودند و انسان يك تنه آن را بر دوش كشيد. این آیه مى فرمايد: (ما امانت را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه داشتيم آنها از حمل آن اِبا كردند و از آن هراس داشتند اما انسان آن را بر دوش كشيد و او بسيار ظالم و نادان بود [چرا كه قدر اين مقام والا را نشناخت و به خود ستم كرد])؛ «اِنّا عَرَضْنَا الاْمانَةَ عَلىَ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ وَ الْجَبالِ فَاَبَيْنَ اَنْ يَحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَها الاْنْسانُ اِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا».
اين چه امانتى بود كه آسمان با آن عظمت و زمين با اين وسعت و كوه ها با آن صلابت از حمل آن ناتوان بودند در حالى كه اين انسان خاكى با اين جثّه كوچكش آن را بر دوش كشيد. مفسران پيشين و بزرگان معاصر احتمالات زيادى در تفسير اين آيه ذكر كرده اند ولى آنچه صحيح تر به نظر مى رسد اين است كه منظور از اين امانت بزرگ الهى، همان تكليف و مسئوليت است كه بدون عقل، آزادى و اراده ميسّر نيست.
آرى تعهّد، تكليف و مسئوليت در برابر خدا، خلق و خويشتن بار بسيار سنگينى است كه هيچ موجودى جز انسان، استعداد پذيرش آن را نداشت و به دنبال آن خداوند عقل را كه ملاك ثواب و عقاب و آزادى و وسيله انتخاب است به او داد. در مجموع اين سه صفت (تكليف و عقل و آزادى) عظمت بى نظيرى به انسان داده و او را به مقام خليفة اللّهى رسانيد. ولى اين انسان ظلوم و جهول، قدر اين مقام منيع را نشناخته، در گرداب شهوات غوطه ور گردیده و با ستم بر خویشتن از سعادت بزرگى كه در انتظارش بود محروم ماند. بنابراين ظلوم و جهول بودن انسان به خاطر پذيرش اين امانت نبود؛ زیرا پذيرش آن نشانه عقل و سبب افتخار او است، چرا که بدون آن هرگز به مقام خليفة اللهى نمى رسيد، بلكه ظلوم و جهول بودنش به خاطر عدم حفظ اين امانت و خيانت در آن بود. آرى امانتى كه حفظ آن مى توانست او را به اوج آسمان سعادت برساند، به سبب خيانت، او را به پست ترين ذلّت ها كشانده و حتى به مصداق «بَلْ هُمْ اَضَلُّ» از چهار پايان هم پست تر گردید.
به تعبير ديگر آسمان ها، زمين و كوه ها با آن همه عظمت و وسعت، استعداد پذيرش اين امانت نداشته و در اين عرضه الهى كه به شكل تكوينى صورت گرفت با زبان حال عدم آمادگى خود را براى پذيرش تكليف و مسئوليت اعلام داشتند، لکن انسان به خاطر استعدادهاى بالايى كه خدا به او داده، در اين عرضه تكوينى با پذیرش این امانت، به افتخاری بزرگ دست یافت. ولى از آنجا كه گروه عظيمى از انسان ها حق اين امانت الهى را ادا نكرده و در حفظ آن نكوشيدند، از اين رو مستحق عنوان ظلوم و جهول شدند، زيرا بزرگترين ظلم را به خويشتن كرده و از این افتخار عظيم خدادادی غافل ماندند.
در ذيل اين آيه با اشاره به اين نكته مهم، خيانت در امانت را ناشى از ظلم و جهل می داند. در حقیقت حفظ امانت دليل بر عقل و عدالت و خيانت در آن دليل بر ظلم و جهالت است. از این مطالب به خوبى آشکار مى شود كه منظور از انسان های ظلوم و جهول افراد كافر، بى ايمان و يا مؤمنان ضعيف و بى تقوا است وگرنه اولياء اللّه، نيكان و پاكانى كه در مسير آنها گام برداشتند، همواره حق اين امانت را ادا كرده و مى كنند و در واقع همان ها هدف آفرينش نوع انسانند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.