پاسخ اجمالی:
قرآن کریم می فرماید: «وَ مَنْ يَشكُرَ فَاِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ حَميْدٌ»، در اینجا دو نكته شایان توجه است: 1- شكرگزارى در آیه به صورت فعل مضارع و ناسپاسى به صورت فعل ماضى ذکر گردیده، یعنی در مسير تكامل روح و پیشرفت معنوی، تداوم شكر لازم است، در حالى كه يك لحظه ناسپاسى، عواقب سوئی به دنبال دارد. 2- خداوند در هر حال غنى و بى نياز از شكر بندگان است و اين بندگان هستند كه از طريق شكرگزارى راهى به نعمت های بی انتهای الهی پيدا مى كنند.
پاسخ تفصیلی:
حضرت سليمان(علیه السلام) وقتى به ياران و اطرافيان خود پيشنهاد كرد تخت ملكه «سبا» را از «شام» به «يمن» بياورند، يكى از نزديكان او كه از علم كتاب آگاهى داشت گفت: من آن را در يك چشم بر هم زدن نزد تو مى آورم و اين كار را انجام داد، سليمان(ع) بسيار شادمان شد كه در ميان يارانش اين چنین شخصيت هایى با چنين قدرت روحانى و معنوى وجود دارد كه مى تواند چنين تصرفات شگرفى را در محيط خود بنمايد، آن حضرت در مقام شكرگزارى چنین فرمودند: (هر كس در برابر نعمتهاى الهى شكرگزارى كند به سود خويش شكرگزارى كرده و هر كس كفران كند [به زيان خود كرده] چرا كه پروردگار من بى نياز و كريم است)؛ «وَ مَنْ يَشْكُرُ فَاِنَما يَشْكُرُ لِنَفسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ رَبّىِ غَنِىٌ كَريمٌ».(1)
قابل توجه اين كه جزاى شكرگزاران به روشنى ذكر شده، لکن كيفر ناسپاسی ها به صورت غير مستقيم بيان گرديده، هم چنان که می فرماید: «كسى كه كفران كند پروردگار من بى نياز و كريم است»، اين تعبير به ویژه با تكيه بر كريم بودن خداوند، آشکارا به نهايت لطف و كرم پروردگار اشاره می کند. در ضمن از عبارت پایانی آیه استفاده مى شود كه نهی بندگان از ناسپاسى، و دعوت به سپاس گزارى، بخاطر اين نيست كه تفاوتی براى خداوند دارد، حتى در فرض ناسپاسى، در بسيارى از اوقات، لطف و كرم پروردگار ادامه مى یابد، به آن امید که شايد بيدار شده و به سبب ناسپاسى، خود را از نعمت و انعام پروردگار، محروم نكنند. اصولا نتيجه تمام تكاليف الهی به بندگان خواهد رسید، چرا که خداوند غنى بالذات است و كمترين نيازی در ذات پاكش راه ندارد نه از طاعات بندگان سودى مى برد و نه از عصيان و ناسپاسى آنها، گردی بر دامن كبريائيش مى نشيند!
همین مضامین در آيه 12 سوره لقمان، و در داستان لقمان حکیم وجود دارد آن جا که مى فرمايد: (ما به لقمان حكمت داديم [و به او گفتيم] شكر خدا را به جا آور، هر كس شكرگزارى كند به سود خويش شكرگزارى كرده و آن كس كه كفر ورزد [ زيانى به خدا نمى رساند] چرا كه خداوند بى نياز و ستوده است)؛ «وَ لَقَد اتَيْنا لُقْمانَ الحِكْمَةَ اَنِ اشْكُرْ للّهِ وَ مَنْ يَشكُرَ فَاِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِىٌّ حَميْدٌ». حكمتى را که خداوند به لقمان آموخت، شامل: شناخت اسرار جهان هستى، آگاهى از طرق هدايت و بهترين روش زندگى فردى و اجتماعى می باشد كه گوشه اى از آنها در همین سوره و در لابلاى اندرزهاى لقمان قابل مشاهده است. اين موهبت، یک نعمت معنوى است كه خداوند با اهميت زياد از آن ياد فرموده، و همانند آیه قبل، بر يك نعمت معنوى تكيه می شود تا مردم در مواهب مادى غرق نشده و نعمت را منحصر در نعمت مادى ندانند.
در اينجا دو نكته شايان توجه است: نخست اين كه آیه شكرگزارى را به صورت فعل مضارع، و كفران و ناسپاسى را به صورت فعل ماضى بیان می کند تا به این مفهوم اشاره کند، كه در مسير تكامل و پيشرفت روحانى و قرب الى الله تداوم شكر لازم است، در حالى كه يك لحظه و يك بار ناسپاسى، عواقب سوى به دنبال دارد. ديگر اين كه در اين آيه، بر دو صفت «غَنِىٌّ حَميْدٌ»؛ (بى نياز و ستوده) تكيه شده در حالى كه در آيه مربوط به حضرت سليمان بر دو صفت «غَنِىٌ كَريمٌ» تكيه می شود، اين تفاوت شايد اشاره به آن است كه خداوند در هر حال غنى و بى نياز از شكر بندگان است و فرشتگانش پيوسته او را حمد و ثنا مى گويند هر چند به حمد و ثناى او نياز ندارد، اين بندگانند كه از طريق شكرگزارى راهى به كَرَم فزونتر او پيدا مى كنند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.