پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) زهدپیشگان را اینگونه توصیف می کنند: «جسم آنان در دنياست، ولى روح و قلبشان وابسته به آخرت است، به آنچه بصیرت و علم پیدا می کنند، عمل مى كنند و از آنچه که می خواهند دامانشان به آن آلوده نشود فرار می کنند، آنها جز با كسانى كه اهل آخرتند نشست و برخاست ندارند و برخلاف دنياپرستان که مرگ اجسادشان را مهم مى شمرند، مرگ دلها را مهم تر مى دانند». ایشان همچنین در تعریف زهد می فرمایند: «زهد، همان كوتاهى آرزو و شكر در برابر نعمتها و پرهيز از گناهان است».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در تبیین اوصاف زهدپیشگان مى فرمايد: (آنها گروهى از اهل دنيا بودند كه در واقع اهل آن نبودند؛ يعنى در دنيا مى زيستند؛ امّا همچون كسانى بودند كه در آن زندگى نمى كردند)؛ «كانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ لَيْسُوا مِنْ أَهْلِهَا، فَكَانُوا فِيهَا كَمَنْ لَيْسَ مِنْهَا». اين وصف نخستين اوصاف پنجگانه اى است كه امام(عليه السلام) در اين عبارت براى زاهدان بيان فرموده است و مقصود از آن اين است كه جسم آنان در دنياست، ولى روح و قلبشان وابسته به آخرت است و به گفته سعدى:
هرگز حديث حاضر و غايب شنيده اى *** من در ميان جمع و دلم جاى ديگر است
هر كس در زندگى خود اين معنا را تجربه كرده كه وقتى دل او مشغول مسئله مهمّى است در ميان هر جمع كه مى نشيند فكرش جاى ديگر است. اين وصف سبب مى شود كه اعمال زاهدان با دنياپرستان متفاوت باشد. اينان در جمع زخارف دنيا مى كوشند و آنان در جمع زاد و توشه سفر آخرت. دليل آن هم روشن است زاهدان دنيا را سرابى بيش نمى بينند و طبق صريح قرآن حيات و زندگى واقعى را حيات آخرت مى داند: «وَ إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ».(1)
سپس به دومين صفت پرداخته مى فرمايد: (به آنچه با چشم بصيرت در دنيا مى نگريستند عمل مى كردند)؛ «عَمِلُوا فِيهَا بِمَا يُبْصِرُونَ». سپس در وصف ديگری می فرماید: (و از آنچه بر حذر بودند فرار مى كردند [تا دامانشان به آن آلوده نشود])؛ «وَ بَادَرُوا(2)فِيهَا مَا يَحْذَرُونَ». آرى! آنها با چشم بصيرت، اسباب نجات را مى ديدند و عوامل سعادت و خوشبختى را مى شناختند، به همين دليل پيوسته به سراغ آنها مى رفتند و از سوى ديگر عوامل بدبختى و گرفتارى در آخرت را به خوبى مى دانستند، لذا سعى مى كردند با شتاب از آن بگذرند و به آن آلوده نشوند.
در چهارمين وصف از اوصاف آنها مى فرمايد: (آنها جز با كسانى كه اهل آخرت بودند نشست و برخاست نداشتند)؛ «تَقَلَّبُ أَبْدَانُهُمْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ(3)أَهْلِ الاْخِرَةِ». آرى! آنها از نظر ظاهر در ميان همه مى زيستند؛ ولى معاشران واقعى آنها اهل آخرت بودند، چرا كه مى دانستند معاشرت با دنياپرستان قلب را مى ميراند، چون در جلسات آنها چيزى جز متاع دنيا و لذّات آن مطرح نيست و در واقع مردگانى هستند در لباس زندگان. آنگاه در پنجمين و آخرين وصف مى فرمايد: (و هنگامى كه مى ديدند دنياپرستان مرگ اجسادشان را مهم مى شمرند آنها مرگ دلهاى زندگان را از آنها مهم تر مى دانستند)؛ «وَ يَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْيَا يُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْيَائِهِمْ».
از مجموع اوصاف پنجگانه فوق استفاده مى شود كه معناى زهد و حقيقت آن اين نيست كه انسان فقير و بى نوا باشد، يا زندگى اجتماعى را رها كند و در گوشه اى خزيده مشغول عبادت شود، بلكه حقيقت زهد آن است كه در همه چيز و همه جا اولويت را براى حيات آخرت قائل شود و اسير زرق و برق دنيا و هوا و هوسهاى زودگذر نشود. در خطبه ديگرى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «أيُّهَا النّاسُ الزَّهادَةُ قَصْرُ الاْمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ التَّوَرُعُ عِنْدَ الْمَحارِمِ»(4)؛ (اى مردم زهد، همان كوتاهى آرزو و شكر در برابر نعمتها و پرهيز از گناهان است).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.