پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) هنگام ملاقات با «عاصم بن زیاد» که رهبانیت اختیار کرده و از دنیا کناره گرفته بود، فرمود: «این کار دشمنی با خود و خانواده ات است؛ علاوه بر اینکه مخالف دستورات خداوند نیز می باشد. و اینکه می بینی من در خوراک و پوشاک بر خود سخت می گیرم، به دلیل جایگاه امامت و رهبری است. زیرا خداوند به پیشوایان عادل دستور داده است که همچون افراد فقیر زندگى كنند تا فقر موجب طغيان و سركشى آنها در برابر فرمان خدا نشود».
پاسخ تفصیلی:
در قسمتی از خطبه 209 نهج البلاغه آمده که «علاء بن زیاد» به امام علی(علیه السلام) عرض كرد: اى اميرمؤمنان از برادرم «عاصم بن زياد» شكايت دارم. امام(عليه السلام) فرمود: مگر چه كرده است؟ عرض كرد عبايى پوشيده و از دنيا كناره گيرى كرده است، امام(عليه السلام)فرمود: او را نزد من بیاورید؛ «فقال له العلاء: يا أَميرالمؤمنين، أشكو إِليك أَخي عاصمَ بنَ زياد. قال: وما له؟ قال: لبِس الْعَبآءَةَ وتَخَلَّى عن الدنيا. قال: عَلَيَّ به». همچنین هنگامى كه «عاصم بن زياد» نزد امام(عليه السلام) آمد امام به او فرمود: (اى دشمن حقير خويشتن، شيطان تو را [فريب داده و در بيابان زندگى] سرگردان ساخته [اگر بر خود رحم نمى كنى] چرا به خانواده و فرزندانت رحم نكردى؟)؛ «فَلَمَّا جَآءَ قال: يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ! لَقَدِ اسْتَهَامَ(1) بِكَ الْخَبِيثُ! أَمَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ!».
«عدّى» تصغير «عدوّ» به معناى دشمن كوچك است. امام(عليه السلام) مى خواهد به اين وسيله هم او را كه از مسير اعتدال خارج شده، تحقير كند و هم كارش را عداوتى نسبت به خود بشمارد و به دنبال آن اين نكته را يادآور مى شود كه اعمال تو افزون بر هواى نفس، از وسوسه هاى شيطان سرچشمه مى گيرد و سرانجامش نوعى از خود بيگانگى و سرگردانى در زندگى است.
ايراد ديگرى كه امام(عليه السلام) به او مى كند اين است كه تو علاوه بر ظلم بر خويش، به زن و فرزندت ستم مى كنى بى آنكه دليلى بر اين كار داشته باشى. اين توبيخها و سرزنشهاى مكرّر، به سبب اين است كه اسلام، رهبانيت و ترك دنيا را به اين شكل براى پرداختن به عبادت، هرگز توصيه نمى كند و آن را انحراف از مسير حق مى شمرد. سپس در ادامه اين سخن مى فرمايد: (تو گمان مى كنى خداوند طيّبات را بر تو حلال كرده ولى دوست ندارد كه از آنها بهره ببرى؟! تو در پيشگاه خدا بى ارزش تر از آن هستى كه اين گونه با تو رفتار كند)؛ «أَتَرَى اللّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ، وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا! أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللّهِ مِنْ ذلِكَ!».
اين سخن در واقع اشاره به دليل لطيفى است و آن اينكه برنامه اى كه در پيش گرفته اى به گمان اين بوده كه مطابق دستور خداست، در حالى كه قرآن با صراحت طيّبات و غذاها و لباسهاى پاك را بر همگان حلال شمرده، در آنجا كه مى فرمايد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(2)؛ (بگو چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و [همچنين] روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است، بگو اينها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده اند و در قيامت خالص براى مؤمنان خواهد بود).
جمله «أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللّهِ مِنْ ذلِكَ!» ممكن است اشاره به اين باشد كه اين گونه افراد ـ كه وضع خاصى به خود مى گيرند و از جامعه مسلمين جدا مى شوند ـ امتياز فوق العاده اى براى خويش قائلند و گمان مى كنند گوشه گيرى و رياضت سبب برترى آنان بر ساير مردم است و گويى خداوند دستورات ويژه اى به آنها داده است. امام(عليه السلام) مى فرمايد: تو كمتر و كوچك تر از آنى كه خدا دستور خاصى براى تو صادر كرده باشد، تو را از مواهب حيات منع كند و براى ديگران حلال بشمارد. در ادامه اين سخن مى خوانيم كه عاصم براى توجيه رفتار خود عرض كرد: (اى اميرمؤمنان(عليه السلام) تو خود با اين لباس خشن و آن غذاى ناگوار به سر مى برى در حالى كه پيشوا و امام ما هستى و بر ما لازم است به تو اقتدا كنيم)؛ «قال: يا أَميرالمؤمنين، هذا أَنْتَ في خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وجُشُوبَةِ(3)مأكَلِكَ!».
امام(عليه السلام) پاسخ روشنى به او داد، فرمود: (واى بر تو، من مانند تو نيستم [و وظيفه اى غير از تو دارم، زيرا] خداوند بر پيشوايان حق و عدالت واجب كرده كه بر خود سخت بگيرند و همچون افراد ضعيف مردم زندگى كنند تا فقر، آنها را به طغيان و سركشى [در برابر فرمان خدا] وادار نكند)؛ «قال: وَيْحَكَ، إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلاَ يَتَبَيَّغَ(4)بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!». بر اساس اين منطق افراد عادى، در بهره گيرى از مواهب حيات به صورت معتدل و دور از اسراف و تبذير آزادند؛ ولى پيشوايان و امراى اسلام بايد به زندگانى ساده، همچون زندگانى ضعفاى اجتماع روى آورند تا مايه آرامش و تسكين براى قشرهاى محروم گردد و در فشار غم و اندوه به سر نبرند و سر به طغيان بر نياورند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.