پاسخ اجمالی:
آيات و روايات، گوشه گيرى را در شرايطی خاص توصيه می کنند؛ مانند: اصحاب کهف، که برای حفظ جانشان، مأمور به عزلت شدند. همچنین افرادی که در برابر مظاهر فساد بسيار آسيب پذير و ضعيف اند، به آنان توصيه شده كمتر در اجتماعات ظاهر شوند. حتی انسان هاى اجتماعى نيز براى انس با پروردگار ساعت يا ساعاتى از روز را بايد خلوت کنند و به خويشتن پردازند. جدايى و قهر كردن از مردمى كه راه فساد را لجوجانه مى پيمايند، نیز يكى از طرق مبارزه منفى با مفاسد است، شاید آنها تكان بخورند و به خويش آيند.
پاسخ تفصیلی:
با دقت در متون آيات و رواياتی که از انزوا طلبی و رهبانیت نهی کرده و آیات و روایاتی که به عزلت و کناره گیری از مردم توصیه کرده است، به خوبى ثابت مى شود كه زندگی اجتماعی یک اصل کلی است و مسأله عزلت و گوشه گيرى در يك سلسله شرايط خاص و به صورت استثنايى توصيه شده است. مثلا در مورد اصحاب كهف مى دانيم كه آنها در يك جامعه كافر و بى بند و بار گرفتار شده بودند و به جرم ايمانشان به خدا، تحت تعقيب بودند، و چاره اى جز فرار از شهر و ديار و پناه بردن به كوه و غار نداشتند. در مورد حضرت ابراهيم(عليه السلام) نيز چنين بود، او نهايت تلاش و كوشش خود را در طريق مبارزه با بت پرستى تا پاى جان انجام داد، ولى هنگامى كه مؤثر واقع نشد و جانش در خطر بود، مأمور به مهاجرت و عزلت شد.
گاه بعضى از افراد شرايط خاصى دارند، و بسيار آسيب پذير و ضعيف در برابر مظاهر فسادند، ممكن است به اين گونه افراد توصيه شود، كمتر در اجتماعات ظاهر شوند. آنها شبيه افراد ضعيف المزاجى هستند كه اگر در اجتماعات حاضر شوند به زودى مزاج آنها انواع بيمارى ها را به خود جذب مى كند، ممكن است طبيب به چنين شخصى دستور دهد كمتر در اجتماع ظاهر شود. امروز معمول است هنگامى كه هوا بيش از حد آلوده مى شود، به افراد ضعيف مانند كودكان و پيرمردان و بيماران قلبى و تنفّسى توصيه مى شود در خانه بمانند. بديهى است هيچ يك از اينها يك اصل كلى نيست، بلكه مربوط به شرايط خاص اجتماعى است، يا شرايط خاص فرد است، بنابراين نبايد آن را به همگان و در هر زمان و مكان توصيه كرد. اين نكته را نيز نمى توان ناديده گرفت كه انسان هاى اجتماعى نيز براى انس به پروردگار ساعت يا ساعاتى را از روز بايد به خويشتن پردازند، مخصوصاً در ساعات آخر شب، تنها باشند و با خدا اُنس گيرند و راز و نياز كنند، و از اين فراتر اين كه سالكان راه خدا و عاشقان پروردگار و عارفان پاكباخته در همان ساعاتى كه در ميان جمعند، با خدا هستند، و جز او نمى بينند، و به غير او انس نمى گيرند، و همه را براى او مى خواهند.
گاه نيز مى شود كه جدايى و قهر كردن از مردمى كه راه فساد را لجوجانه مى پيمايند، يكى از طرق مبارزه منفى با مفاسد است، چرا كه اين امر سبب مى شود كه آنها تكان بخورند و به خويش آيند. در حالات جمعى از علما ديده مى شود كه وقتى مردم در فساد اصرار مى ورزيدند آنها را ترك مى گفتند و به صورت قهر از ميان آنها بيرون مى رفتند، و چيزى نمى گذشت كه مردم احساس سرشكستگى و كمبود مى نمودند، و به سراغ آن عالم رفته او را به ميان خود باز گردانده و اعمال خويش را اصلاح مى نمودند. همه اينها استثنائاتى است كه در برابر اصل كلى اجتماعى بودن انسان قابل قبول است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.