پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره موقوفه اش وصيت كرد كه سرپرستى آن بر عهده حسن بن على باشد كه بخشي از درآمد آن را مصرف و بخش ديگر را انفاق نمايد و بعد از او، سرپرستى آن بر عهده برادرش حسين باشد و همان كارى را كه حسن انجام مى داد، برادرش نيز انجام دهد، سهم پسران فاطمه از اين موقوفه به اندازه سهم پسران علي [از غير فاطمه] باشد، و من سرپرستى آن را به پسران فاطمه واگذار كردم فقط براى خدا و به جهت تقرب به پيامبر(ص) و تكريم او و پيوند خويشاونديش، امام(ع) با كسى كه اين اموال در دست اوست شرط مى كند كه اصل اين اموال را حفظ نمايد و تنها از درآمدش در راهى كه به او دستور داده شده انفاق كند، و چيزى از نخل هاى اين آبادى ها را نفروشد.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در نامه 24 «نهج البلاغه» - که پس از بازگشت از صفّین نوشته شده - مى فرمايد: (اين دستورى است كه بنده خدا على بن ابى طالب امير مؤمنان در مورد اموالش [و موقوفاتش] صادر كرده و هدفش جلب خشنودى خداوند است تا از اين طريق او را وارد بهشت كند و امنيت و آرامش سراى ديگر را به او عطا فرمايد)؛ «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُاللهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي مَالِهِ، ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللهِ، لِيُولِجَهُ بِهِ الْجَنَّةَ، وَ يُعْطِيَهُ بِهِ الْأَمَنَةَ».
از اين عبارت به خوبى استفاده مى شود كه يكى از شرايط وقف كه قصد قربت است در اين وقف نامه مورد توجّه قرار گرفته است و بلافاصله بعد از ذكر نام واقف به آن اشاره شده است.
تعبير اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) بعد از ذكر نام مبارك خود براى اين است كه نشان دهد اين وقف نامه در ايام حكومتش تحرير يافته هرچند آن حضرت بعد از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هميشه به عنوان امير مؤمنان(عليه السلام) ـ از سوى آگاهان ـ شناخته مى شد.
سپس امام(عليه السلام) در بخش ديگرى از اين وصيّت نامه (وقف نامه) - كه مرحوم سيّد رضى آن را با تعبير به «منها» جدا ساخته است - چهار نكته را بيان مى كند: در بيان شخص متولى و حق التوليه و مصارف وقف و كسانى كه بعد از وفات يا شهادت متولى اوّل، قائم مقام او مى شوند مى فرمايد: (سرپرستى اين موقوفه بر عهده حسن بن على است كه به طور شايسته [دور از اسراف و تبذير] از درآمد آن مصرف كند و بخش ديگرى از آن را [در راه خدا] انفاق نمايد و اگر براى حسن حادثه اى رخ دهد، و [برادرش] حسين زنده باشد سرپرستى آن را بعد از وى به عهده مى گيرد و همان كارى را كه حسن انجام مى داد، برادرش انجام مى دهد)؛ «فَإِنَّهُ يَقُومُ بِذَلِكَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ يَأْكُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ، وَ يُنْفِقُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ، فَإِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وَ حُسَيْنٌ حَيٌّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ وَ أَصْدَرَهُ مَصْدَرَهُ».
آن گاه امام(عليه السلام) به سراغ شرح بيشترى براى «موقوف عليهم» مى رود و مى فرمايد: (پسران فاطمه(عليها السلام) همان مقدار از اين موقوفه سهم دارند كه پسران علي [از غير فاطمه(عليها السلام)] سهم دارند)؛ «وَ إِنَّ لِابْنَيْ فَاطِمَةَ مِنْ صَدَقَةِ عَلِيٍّ مِثْلَ الَّذِي لِبَنِي عَلِيٍّ».
اين جمله دو تفسير دارد: نخست همان كه استفاده امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) از حق التوليه، مانع استفاده آنها از درآمد آن موقوفه به عنوان «موقوف عليهم» نيست. آنها هم متولى هستند و هم در زمره موقوف عليهم.
تفسير دوم اينكه امتيازى در استفاده از اين موقوفه ميان هيچ يك از فرزندان علي(عليه السلام) نيست؛ چه آنها كه از نسل فاطمه(عليها السلام) هستند و چه آنها كه از همسران ديگر امير مؤمنان(عليه السلام). امام(عليه السلام) در اين جمله نمى فرمايد: «فرزندان من از نسل فاطمه» بلكه مى گويد: «فرزندان فاطمه(عليها السلام)» و اين براى نهايت احترام به مقام شامخ آن حضرت است.
امام(عليه السلام) در ادامه به بيان اين نكته مى پردازد كه چرا توليت را به فرزندان فاطمه(عليها السلام) سپرده است نه ساير فرزندانش؛ مى فرمايد: (و من سرپرستى آن را به پسران فاطمه واگذاردم فقط براى خدا و به جهت تقرب به رسول الله(صلى الله عليه وآله) و تكريم و احترام او و گراميداشت پيوند خويشاونديش)؛ «وَ إِنِّي إِنَّمَا جَعَلْتُ الْقِيَامَ بِذَلِكَ إِلَى ابْنَيْ فَاطِمَةَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ، وَ قُرْبَةً إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله عليه وآله)، وَ تَكْرِيماً لِحُرْمَتِهِ، وَ تَشْرِيفاً لِوُصْلَتِهِ». در واقع امام(عليه السلام) چهار دليل بر اين انتخاب بيان فرموده كه همه با هم مرتبط است: جلب خشنودى خدا، تقرب به رسول الله(صلى الله عليه وآله)، اكرام و احترام او و بزرگداشت پيوند خويشاونديش.
به گفته ابن ابى الحديد هنگامى كه كارها بعد از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به نزديك ترين افراد شايسته او سپرده شود، پذيرش آن از سوى مردم بهتر خواهد بود؛ زيرا آنها بهتر از هركس ديگر از آئين پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) باخبرند و بهتر از هركس مى توانند آن را پاسدارى نمايند. ابن ابى الحديد در شرح اين سخن مى گويد: «در اين تعبير امام(عليه السلام) رمز و اشاره و انتقادى است به كسانى كه امر خلافت را از اهل بيت رسول الله(عليهم السلام) برگرداندند؛ در حالى كه مناسب تر و اولى اين بود كه رياست را بعد از او به خاندان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) براى تقرب به رسول الله(صلى الله عليه وآله) بسپارند و اجانب را در اين كار مقدم ندارند؛ زيرا هيبت نبوّت و رسالت در صورتى كه سلطان حاكم در خلق از بيت نبوّت بود بيشتر مى شد تا اينكه حكومت به دست كسانى باشد كه از نسب صاحب دعوت دور باشند».(1)
در اينجا ممكن است اين سؤال مطرح شود كه چرا امام(عليه السلام) متوليان بعد از امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) را معين نفرموده است؟ پاسخ آن است كه امام(عليه السلام) بيان فرموده و در رواياتى كه تمام اين وصيّت نامه در آن آمده است به طور مشروح ديده مى شود؛ ولى مرحوم سيّد رضى كه برنامه گزينشى در نقل كلمات آن حضرت داشته آن قسمت را حذف كرده است. به طور خلاصه امام(عليه السلام) بعد از امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) نخست توليت را به ساير فرزندانش و اگر در ميان آنان فرد مناسبى نبود به مردان ديگرى از آل ابى طالب كه مورد قبول بوده باشند منتقل مى كند و در صورتى كه در ميان آنها هم فرد مورد قبولى براى اين كار نبود به سراغ فردى از بنى هاشم مى رود.(2)
در آخرين بخش از اين وقف نامه، امام(عليه السلام) از چگونگى نگهدارى و رسيدگى به اين موقوفات سخن مى گويد و دو دستور مهم در اين زمينه صادر مى كند؛ نخست مى فرمايد: ([بنده خدا على بن ابى طالب] با كسى كه اين اموال در دست اوست شرط مى كند كه اصل اين اموال را حفظ نمايد و تنها از ميوه و درآمدش در راهى كه به او دستور داده شده و راهنمايى گرديده انفاق كند)؛ «وَ يَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِي يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ أَنْ يَتْرُكَ الْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ، وَ يُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَيْثُ أُمِرَ بِهِ وَ هُدِيَ لَهُ». آنچه را امام(عليه السلام) در اينجا بيان فرموده قاعده اى كلّى در همه موقوفه هاست كه بايد اصل آن مال سالم بماند و تنها درآمدش در موارد وقف صرف شود. حتى اين تعبير گاه به هنگام اجراى صيغه عقد وقف، گفته مى شود كه «أنْ لايُباعَ وَ لايُوهَبَ» يا در تعريف وقف مى گويند: «اَلْوَقْفُ حَبْسُ الْعِينِ وَ تَسْبيلُ الثَّمَرَةِ» ولى امام(عليه السلام) به عنوان تأكيد آن را بيان فرموده مبادا كسانى از «موقوف عليهم» به اين فكر باشند كه بخشى از نخلستان را بفروشند و از ثمن آن استفاده كنند.
در دومين دستور مى فرمايد: (و [شرط نمود كه] چيزى از اولاد نخل هاى اين آبادى ها را نفروشد تا همه اين سرزمين زير پوشش نخل قرار گيرد [و يكپارچه آباد شود])؛ «وَ أَلَّا يَبِيعَ مِنْ أَوْلَادِ نَخِيلِ هَذِهِ الْقُرَى وَدِيَّةً حَتَّى تُشْكِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً».
«وَدِيَّة» به معناى نهال كوچكى است كه از كنار نخل بيرون مى آيد و تدريجاً ريشه مى دواند و قوى تر مى شود تا زمانى كه جدا كردن آن ميسر باشد آن گاه آن را جدا كرده و در جاى مناسبى غرس مى كنند و تعبير به «أَوْلَادِ نَخِيلِ» به همين مناسبت است و اين كار دو فايده دارد: نخست اينكه فضاهاى خالى نخلستان بدين وسيله پر مى شود و به گفته امام(عليه السلام) «تُشْكِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً». اين جمله همان گونه كه مرحوم سيّد رضى در پايان وصيّت نامه آن را توضيح داده مفهومش اين است كه آنقدر از نهال هاى جديد نخل استفاده شود و نخلستان پر درخت شود كه براى بيننده تشخيص آن مشكل گردد كه آيا اين همان نخلستان سابق است؟
به هر حال تأكيد امام(عليه السلام) بر گسترش عمران و آبادى اين موقوفات، قابل توجّه است به خصوص اينكه گفته مى شود اگر نهال هاى كنار نخل را بزودى قطع كنند و براى فروش آماده كنند گاهى به خود نخل آسيب مى رساند، بنابراين لازم است آن را تا زمان معينى حفظ كنند و بعد طبق دستور امام(عليه السلام) و مطابق مفاد وقف نامه آن را در همان نخلستان و در همان سرزمينى كه پرورش يافته و از همه جا براى رشد و نمو آن مساعدتر است بنشانند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.