پاسخ اجمالی:
وصیت در قوانین اسلامى، مستحب مؤکّد و دوراندیشى و واقع بینى غیر قابل انکار است، که اگر مایه طول عمر نباشد هرگز مایه کوتاهى عمر نخواهد بود. خداوند در آیه 180 سوره بقره می فرماید: هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد اگر چیز خوبی(مالى) از خود به جاى گذارده براى پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته وصیت کند. این تعبیر، ثروتی را که از طریق مشروع به دست آمده، و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته شود، خیر و برکت مى داند، و مقصود از وصیت شایسته، وصیتی است که مورد پذیرش عقل و خرد باشد.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیه 180 سوره «بقره» آمده است، خداوند مى فرماید: (بر شما نوشته شده: هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبى (مالى) از خود به جاى گذارده براى پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته وصیت کند)؛ «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوف».
و در پایان آیه اضافه مى کند: (این حقى است بر ذمه پرهیزکاران)؛ «حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ».
جمله «کُتِبَ عَلَیْکُم» ظاهر در وجوب است، به همین دلیل این تعبیر در مورد وصیت، موضوع تفسیرهاى مختلفى قرار گرفته:
1 ـ گاه گفته مى شود، وصیت کردن در قوانین اسلامى هر چند عمل مستحبى است، اما چون مستحب بسیار مؤکد است، از آن با جمله «کُتِبَ عَلَیْکُم» تعبیر شده، و ذیل آیه، آن را تفسیر مى کند؛ زیرا مى گوید: «حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ»، اگر این یک حکم وجوبى بود، باید بگوید: «حقّاً عَلَى الْمُؤْمِنِیْن».
2 ـ بعضى دیگر معتقدند: این آیه، قبل از نزول احکام ارث است، در آن وقت وصیت کردن در مورد اموال واجب بوده، تا ورثه گرفتار اختلاف و نزاع نشوند، اما بعد از نزول آیات ارث، این وجوب نسخ شد، و به صورت یک حکم استحبابى در آمد، حدیثى که در تفسیر «عیاشى» ذیل این آیه آمده است نیز، این معنى را تأئید مى کند.(1)
3 ـ این احتمال نیز وجود دارد که: آیه ناظر به موارد ضرورت و نیاز باشد یعنى در جائى که انسان مدیون است، یا حقى به گردن او است در آنجا وصیت کردن لازم است.
ولى از میان این تفاسیر، تفسیر اول نزدیک تر به نظر مى رسد.
جالب این که در اینجا به جاى کلمه «مال» کلمه «خیر» گفته شده است فرموده: اگر «چیز خوبى» از خود به یادگار گذارده، وصیت کند.
این تعبیر، نشان مى دهد: اسلام ثروت و سرمایه اى را که از طریق مشروع به دست آمده باشد، و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته شود، خیر و برکت مى داند و بر افکار نادرست آنها که ذات ثروت را چیز بدى مى دانند خط بطلان مى کشد و از زاهدنمایان منحرفى که روح اسلام را درک نکرده و زهد را با فقر مساوى مى دانند، و افکارشان سبب رکود جامعه اسلامى و پیشرفت استثمارگران مى شود بیزار است.
ضمناً این تعبیر، اشاره لطیفى به مشروع بودن ثروت است؛ زیرا اموال نامشروعى که انسان از خود به یادگار مى گذارد، خیر نیست بلکه شر و نکبت است.
از بعضى از روایات استفاده مى شود تعبیر «خیر» مربوط به آنجا است که اموال قابل ملاحظه اى باشد، و الا اموال مختصر، احتیاج به وصیت ندارد، همان بهتر که ورثه، آن را طبق قانون ارث در میان خود تقسیم کنند، و به تعبیر دیگر: مال مختصر، چیزى نیست که انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصیت جدا کنند.(2)
ضمناً جمله «إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْت»؛ (هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد)، براى بیان آخرین فرصت وصیت است که اگر تأخیر بیفتد از دست مى رود و گرنه، هیچ مانعى ندارد: انسان قبل از آن پیش بینى کار خود را کرده، وصیت نامه خویش را آماده کند، بلکه از روایات استفاده مى شود: این عملِ بسیار شایسته اى است.(3)
و این نیز نهایت کوتاه فکرى است که انسان خیال کند با وصیت کردن فال بد مى زند و مرگ خویش را جلو مى اندازد، بلکه، وصیت یک نوع دوراندیشى و واقع بینى غیر قابل انکار است، و اگر مایه طول عمر نباشد مایه کوتاهى عمر هرگز نخواهد بود.
مقید ساختن وصیت در آیه فوق با قید «بِالْمَعْرُوف» اشاره به این است که وصیت باید از هر جهت عقل پسند باشد؛ زیرا «معروف» به معنى شناخته شده براى عقل و خرد است.
هم از نظر مبلغ و مقدار، هم از نظر شخصى که وصیت به نام او شده، و هم از جهات دیگر باید طورى باشد که عرف عقلاء آن را عملى شایسته بدانند، نه یک نوع تبعیض ناروا و مایه نزاع، دعوا و انحراف از اصول حق و عدالت.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.