پاسخ اجمالی:
امام علي(عليه السلام) در نامه 16 «نهج البلاغه» هفت دستور مهم جنگى را در عباراتى كوتاه بيان مى كند: «از فرار و عقب نشينى هايى كه پس از آن، حمله تازه اى به دشمن است نگران نباشيد و همچنين از جولانى كه بعد از آن حمله صورت مى گيرد ناراحت نشويد، حق شمشيرها را ادا كنيد و جاى درغلطيدن دشمن را مهيا سازيد، خود را براى زدن سختترين نيزه و شديدترين ضربه شمشير بر پيكر دشمن به هيجان در آوريد، صداها را خاموش كنيد كه در بيرون راندن سستى بسيار مؤثر است».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در نامه 16 «نهج البلاغه» هفت دستور مهم جنگى را در عباراتى كوتاه بيان مى كند. در دستور اوّل و دوم چنين مى فرمايد: (از فرار و عقب نشينى هايى كه پس از آن، حمله تازه اى به دشمن است نگران نباشيد و همچنين از جولانى كه بعد از آن حمله صورت مى گيرد ناراحت نشويد)؛ «لَا تَشْتَدَّنَّ عَلَيْكُمْ فَرَّةٌ(1) بَعْدَهَا كَرَّةٌ(2)، وَ لَا جَوْلَةٌ(3) بَعْدَهَا حَمْلَةٌ».
منظور از جمله اوّل اين است كه گاه شرايط ايجاب مى كند كه جنگجويان به طور موقّت فرار كنند تا دشمن به دنبال آنها بشتابد، ناگهان برگردند و او را غافلگير ساخته با حمله اى شديد در هم بشكنند. در واقع نوعى عقب نشينىِ تاكتيكى است كه در جنگ ها معمول است و گاه مخالفت با آن براى لشكر گران تمام مى شود، لذا امام(عليه السلام) مى فرمايد: از چنين فرار و عقب نشينى نگران نباشيد. در جمله دوم اشاره به جولان به اين سمت و آن سمت قبل از حمله است؛ زيرا گاه مى شود كه سرباز شجاع براى حمله به دشمن محل خود را در ميدان تغيير مى دهد و جا به جا مى كند تا نقطه اى را كه از آن نقطه بهتر مى تواند حمله كند به دست آورد و يا دشمن را خسته كند؛ بنابراين نه فرارى كه بعد از آن، حمله مجدّدى است ايرادى دارد و نه جولان هايى كه بعد از آن حملات شروع مى شود.
به تعبير ديگر بعضى از افراد مغرور تصوّر مى كنند كه فرار به هر صورت كه باشد ننگ است و همچنين معطل كردن دشمن در ميدان با جولان هاى مكرّر؛ درحالى كه هيچ يك عيب نيست، بلكه نوعى روش مبارزه و در بسيارى از موارد عامل پيروزى است.
آن گاه در سومين و چهارمين دستور مى فرمايد: (حق شمشيرها را ادا كنيد و جاى درغلطيدن دشمن را مهيا سازيد)؛ «وَ أَعْطُوا السُّيُوفَ حُقُوقَهَا، وَ وَطِّئُوا لِلْجُنُوبِ مَصَارِعَهَا(4)». شمشير مهمترين ابزار مبارزه و جنگ در آن زمان بود. هنگامى كه شمشيرزن در برابر دشمن قرار مى گيرد بايد از اين وسيله جنگى حدّاكثر استفاده را بنمايد و اداى حقش همين است.
حضرت در پنجمين و ششمين دستور كه در واقع ادامه همان بحث ضربات كارى بر دشمن است مى فرمايد: (خود را براى زدن سخت ترين نيزه و شديدترين ضربه شمشير بر پيكر دشمن به هيجان در آوريد)؛ «وَ اذْمُرُوا(5) أَنْفُسَكُمْ عَلَى الطَّعْنِ(6) الدَّعْسِيِّ(7)، وَ الضَّرْبِ الطِّلَحْفِيِّ(8)». در واقع امام(عليه السلام) جنگجويان را به استفاده كردن از تمام وسائل جنگى آن زمان ترغيب مى كند آن هم استفاده اى در حدّ اعلى؛ نيزه را چنان بر پيكر دشمن وارد كنند كه در اندامش فرو رود و او را به خاك افكند و شمشير را چنان بر بدن او وارد سازند كه او را به خاك افكند و براى انجام اين كار بايد خود را تهييج كنند و هيجان لازم را در درون خويش به يارى خدا به وجود آورند؛ زيرا پيروزى از آنِ گروهى است كه سخت تر مى جنگند و سلاح خود را بر پيكر دشمن محكم تر مى كوبد.
در هفتمين و آخرين دستور مى فرمايد: (صداها را خاموش كنيد كه در بيرون راندن سستى بسيار مؤثر است)؛ «وَ أَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ، فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ». آنها كه در جنگ داد و فرياد مى كنند از يك سو ممكن است نشانه ترس و وحشت در نظر دشمن باشد و سبب شود كه روحيّه دشمن بالا رود و از سوى ديگر به همان اندازه كه نيروى جسمى و فكرى صرف در فريادها مى شود از نيروى مبارزه با دشمن مى كاهد، به همين دليل امام(عليه السلام) دستور مى دهد كه نيروى خود را صرف داد و فرياد نكنند و توجّه خود را به طور كامل معطوف به مبارزه با دشمن نمايند. البتّه اين كار منافات با تكبيرهايى كه به هنگام پيروزى گفته مى شود ندارد حتى آن تكبيرها هم بايد محدود و حساب شده باشد و زياده روى در آن بر خلاف اين دستور است.
به همين دليل در داستان جنگ بدر مى خوانيم: هنگامى كه مشركان چشمشان به لشكر پيغمبر اسلام(صلی الله عليه وآله) افتاد كه با تعداد كم در مقابل آنها حاضر شده بودند تصور كردند كه گروهى از مسلمانان در پشت تل ها كمين كرده اند تا در فرصت مناسب بيرون آيند و حمله كنند، لذا عمر بن وهب را با جماعتى براى تحقيق درباره اين مطلب در اطراف ميدان فرستادند. عمر بن وهب گرداگرد لشكر اسلام را جستجو كرد سپس بازگشت و به سران مشركان گفت: آنها هيچ كمين و مددكارى غير خودشان ندارند؛ ولى من گمان مى كنم شترهاى باركش يثرب مرگ را براى شما با خود به ارمغان آورده اند. سپس افزود: «أَمَا تَرَوْنَهُمْ خُرْسٌ لَا يَتَكَلَّمُونَ يَتَلَمَّظُونَ تَلَمُّظَ الْأَفَاعِي مَا لَهُم مَلْجَأٌ إِلَّا سُيُوفَهُمْ وَ مَا أَرَاهُمْ يُوَلُّونَ حَتَّى يُقْتَلُوا وَ لَا يُقْتَلُونَ حَتَّى يَقْتُلُوا بِعَدَدِهِمْ فَارْتَئُوا رَأْيَكُمْ»(9)؛ (آيا نمى بينيد آنها خاموشند و سخن نمى گويند گويى زبان خود را همچون زبان مار افعى در اطراف دهان مى گردانند آنها هيچ پناهگاهى جز شمشيرهايشان ندارند و هرگز فرار نخواهند كرد تا كشته شوند و كشته نمى شوند تا از ما به تعداد خودشان به قتل برسانند مطلب چنين است حال هر تصميمى مى خواهيد بگيريد).(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.