پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در نامه ای به اشعث بن قيس فرماندار آذربايجان ضمن نصایحی در ارتباط با مسئولیت او می فرماید: «فرماندارى تو وسيله آب و نان نيست، بلكه امانتى است در گردنت و تو از سوى مافوق خود تحت مراقبت هستى». آنگاه در بيان وظايف يك فرماندار مى فرمايد: «حق ندارى درباره رعيّت استبداد به خرج دهى»؛ سپس درباره بيت المال مى فرمايد: «بخشى از اموال الهی در دست تو است و تو بايد آن را حفظ كنى تا به دست من برسانى» و حضرت در پايان به او اطمينان مى دهد كه اگر در مسير صحيح گام بر دارد، در امنيت خواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
نامه پنجم «نهج البلاغه» از نامه هاى امام علي(عليه السلام) است كه به «اشعث بن قيس» فرماندار آذربايجان نوشته است.(1) اشعث بن قيس به موجب سوابق سويى كه داشت بعد از روى كار آمدن امام(عليه السلام) احساس ناامنى در موقعيت خود كرد و گمان کرد كه امام(عليه السلام) ممكن است او را از حكومت آذربايجان بردارد و لذا احتمال می رفت مسئله جنگ جمل و قتل عثمان را بهانه اى براى سركشى قرار دهد. امام(عليه السلام) براى پيشگيرى از فتنه انگيزى او اين نامه را برايش نوشت و در آغاز نامه چنين فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ أَمَّا بَعْدُ فَلَوْ لَا هَنَاتٌ وَ هَنَاتٌ كُنَّ مِنْكَ كُنْتُ الْمُقْدِمَ فِي هَذَا الْأَمْرِ قَبْلَ النَّاسِ وَ لَعَلَّ آخِرَ أَمْرِكَ يَحْمَدُ أَوَّلَهُ وَ يحمل بَعْضُه بَعْضاً إِنِ اتَّقَيْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (اگر لغزشهايى چنين و چنان از تو سر نزده بود در اين كار [فرماندارى آذربايجان يا بيعت كردن با امام(عليه السلام)] مقدم بر ديگران بودى و شايد پايان كار تو آغاز آن را جبران كند و بخشى از آن بخش ديگر را بپوشاند اگر تقواى الهى را پيشه كنى).
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين نامه با اشاره به قتل عثمان و بيعت مردم با او و شورش طلحه و زبير و شكستن بيعت آن حضرت، می افزاید: آنها عايشه را نيز با خود به سوى بصره بردند و من به اتفاق مهاجرين و انصار به سوى آنها رفتيم و در ميدان نبرد در مقابل هم قرار گرفتيم. من از آنها خواستم كه از سركشى بازگردند و به بيعت خود وفادار باشند و آنچه وظيفه اتمام حجت بود انجام دادم؛ ولى آنها نپذيرفتند جنگ در گرفت و شكست خوردند و گروهى مجروح شدند و گروهى فرار كردند و من دستور دادم مجروهان را نكشند و فراريان را تعقيب نكنند و هركس سلاح خود را بر زمين بگذارد و به خانه خويش برود و در را به روى خود ببندد در امان خواهد بود.(2)
سپس امام(عليه السلام) اين بخش از نامه را كه سيّد رضى نقل كرده است بيان فرمود. امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه، اوّل او را با دو جمله پرمعنا هشدار مى دهد و مى فرمايد: (فرماندارى تو براى تو وسيله آب و نان نيست، بلكه امانتى است در گردنت و تو از سوى مافوق خود تحت مراقبت هستى)؛ «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَة(3)وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ، وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ».
تعبير بالا بيانگر ديدگاه اسلام درباره پست ها و منصب هاى حكومتى است. از ديدگاه اسلام رييس حكومت، وزرا، استان داران و فرماندهان، تنها امانت دارانى هستند كه امانت جامعه اسلامى از سوى خداوند به آنها سپرده شده و نبايد آن را وسيله برترى جويى و تحصيل منافع شخصى كنند؛ بلكه بايد مانند هر امانت دار امين از آن مراقبت به عمل آورده و سالم به دست اهلش بسپارند.
در تفسير آيه شريفه «إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الاْمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»(4) در روايات متعدّدى آمده كه اين امانت همان ولايت (و حكومت واليان صالح) است.(5) البتّه اين تفسير به آن معنا نيست كه مفهوم آيه منحصر در امر حكومت و امامت باشد، بلكه يكى از مصاديق بارز و مهم آن است.
سپس امام(عليه السلام) بعد از اين هشدار گويا به بيان سه وظيفه براى اشعث به عنوان يك فرماندار مى پردازد، نخست مى فرمايد: (تو حق ندارى درباره رعيّت استبداد به خرج دهى)؛ «لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ(6) فِي رَعِيَّة(7)». بلكه بايد طبق موازين الهى و آنچه در اسلام درباره حقوق مردم پيش بينى شده رفتار كنى نه اينكه آنچه دلخواه توست خودسرانه انجام دهى و با مردم همچون بندگان و بردگان عمل كنى.
حضرت در دستور دوم مى فرمايد: (تو حق ندارى در كارهاى مهم و خطير بدون اطمينان وارد شوى)؛ «وَ لاَ تُخَاطِرَ إِلاَّ بِوَثِيقَة». با توجّه به اينكه جمله «وَ لاَ تُخَاطِرَ» از ريشه خطر است و امور مهم را خطير مى گويند به سبب خطرهايى كه آن را تهديد مى كند، منظور امام(عليه السلام) اين است كه در امورى كه با سرنوشت مردم سر و كار دارد جز با دقت و تأمل و مشورت كافى و در صورت لزوم گرفتن اذن از امام(عليه السلام) و پيشوايت اقدام مكن، زيرا براى حفظ امانت هاى مهم بايد از دست زدن به كارهاى خطرناك پرهيز كرد؛ بنابراين واژه وثيقه هم تفكر و انديشه را شامل مى شود و هم مشورت و هم اجازه گرفتن از امام(عليه السلام) در صورت نياز.
در دستور سوم درباره حفظ اموال بيت المال مى فرمايد: (در دست تو بخشى از اموال خداوند عزّوجلّ است و تو يكى از خزانه داران او هستى بايد آن را حفظ كنى تا به دست من برسانى)؛ «وَ فِي يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَيَّ». در پايان به او اطمينان مى دهد كه اگر در مسير صحيح گام بر دارد، امام(عليه السلام) نسبت به او هيچ گونه تعرضى نكند و از اين نظر در امنيت باشد، مى فرمايد: (اميد است من رئيس بدى براى تو نباشم والسلام)؛ «وَ لَعَلِّي أَلاَّ أَكُونَ شَرَّ وُلاَتِكَ لَكَ وَ السَّلاَمُ». البتّه اين تعبير، تعبيرى است بسيار متواضعانه و پدرانه.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.